سایت خبری تحلیلی هنگام Hengamnews.com:
∎
ساعت هفت صبح روزسهشنبه ۲۴ مهرماه مردی رهگذر از کشف جسدی سوخته میان درختان کاج در حاشیه کانون اصلاح و تربیت به مرکز فوریتهای پلیس ۱۱۰ گزارش داد. لحظاتی بعد تیمی از مأموران کلانتری ۱۴۲ کن به محل اعزام شدند و با تأیید خبر، قاضی مدیرروستا بازپرس ویژه قتل به همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در محل حاضر شدند. اولین بررسیها حکایت از این داشت که مرد جوان ابتدا در محلی دیگر با اصابت ضربات چاقو به قتل رسیده و سپس جسدش به این محل منتقل و سوزانده شده است. همزمان با انتقال جسد به پزشکی قانونی، کارآگاهان در جریان تحقیقات خود موفق شدند خانواده مقتول را شناسایی کنند و آنها بعد از حضور در پزشکی قانونی هویت جسد را شناسایی کردند. در شاخه دیگری از تحقیقات، کارآگاهان با بررسی تماسهای مقتول متوجه شدند که او آخرین بار با زنی افغان تماس داشته است. بررسیهای میدانی پلیس هم نشان داد، مقتول شب حادثه از مغازهای در نزدیکی خانه زن جوان در محله فرحزاد چیپس و پفک خریداری کرده و راهی خانه آن زن شده است.
زن جوان وقتی مورد تحقیق قرار گرفت، گفت: احتمالاً پسران برادر شوهرم در قتل مرد جوان دست داشتهاند. او توضیح داد: چند سال قبل شوهرم فوت شد و من همراه پنج فرزندم به تنهایی زندگی میکردم تا اینکه مدتی قبل برادرم تصادف کرد و در بیمارستان بستری شد. یک روز کنار خیابان منتظر تاکسی بودم تا به بیمارستان و به ملاقات برادرم بروم که خودرویی مسافربر توقف کرد، در طول مسیر با راننده حرف زدم و وضعیت زندگیام را توضیح دادم. گفتم که پسری جوان دارم که بیکار است و دنبال کاری برای او هستم. راننده گفت: مکانیک است و پیشنهاد داد پسرم نزد او برود تا از او مکانیک ماهری بسازد که خوشحال شدم و قبول کردم. شماره تماس او را گرفتم و به پسرم دادم و از روز بعد پسرم به مغازه او رفت و مشغول به کار شد، اما پسرم میگفت: مرد مکانیک بداخلاق است و سر هر چیز کوچکی بهانه میگیرد و او را کتک میزند، هرچند از رفتار مرد مکانیک ناراحت شدم، اما چارهای نداشتم و از پسرم خواستم تا زمانی که مهارت لازم را به دست آورد شرایط سخت را تحمل کند.
زن جوان در شرح شب حادثه گفت: یک روز مرد مکانیک به خانه ما آمد تا پسرم را با خودش به مغازه ببرد، از آن روز به بعد پای او به خانه مان باز شد. در یکی از همین رفتوآمدها بود که به زور با من رابطه برقرار کرد و از روی کلید خانهمان یدکی ساخت. او شبانه به خانهمان میآمد. بعد از آن بود که همسایهها به برادران شوهرم خبر دادند که آن مرد به خانه ما رفتوآمد میکند. آنها وقتی در اینباره توضیح خواستند، من هم ماجرا را شرح دادم. آنها عصبانی شدند و گفتند که انتقام میگیرند، بنابراین شب حادثه در یکی از اتاقها کمین کردند و وقتی مرد مکانیک وارد اتاق شد، به وی حمله کردند و او را به یکی از اتاقها کشاندند. لحظاتی بعد دیدم که جسد خونین مرد مکانیک را از خانه خارج کردند، بعد از آن بود که دیگر از آنها خبری ندارم. بعد از اعترافهای زن جوان تحقیقات کارآگاهان پلیس برای بازداشت برادران شوهر متهم به جریان افتاد.
زن جوان وقتی مورد تحقیق قرار گرفت، گفت: احتمالاً پسران برادر شوهرم در قتل مرد جوان دست داشتهاند. او توضیح داد: چند سال قبل شوهرم فوت شد و من همراه پنج فرزندم به تنهایی زندگی میکردم تا اینکه مدتی قبل برادرم تصادف کرد و در بیمارستان بستری شد. یک روز کنار خیابان منتظر تاکسی بودم تا به بیمارستان و به ملاقات برادرم بروم که خودرویی مسافربر توقف کرد، در طول مسیر با راننده حرف زدم و وضعیت زندگیام را توضیح دادم. گفتم که پسری جوان دارم که بیکار است و دنبال کاری برای او هستم. راننده گفت: مکانیک است و پیشنهاد داد پسرم نزد او برود تا از او مکانیک ماهری بسازد که خوشحال شدم و قبول کردم. شماره تماس او را گرفتم و به پسرم دادم و از روز بعد پسرم به مغازه او رفت و مشغول به کار شد، اما پسرم میگفت: مرد مکانیک بداخلاق است و سر هر چیز کوچکی بهانه میگیرد و او را کتک میزند، هرچند از رفتار مرد مکانیک ناراحت شدم، اما چارهای نداشتم و از پسرم خواستم تا زمانی که مهارت لازم را به دست آورد شرایط سخت را تحمل کند.
زن جوان در شرح شب حادثه گفت: یک روز مرد مکانیک به خانه ما آمد تا پسرم را با خودش به مغازه ببرد، از آن روز به بعد پای او به خانه مان باز شد. در یکی از همین رفتوآمدها بود که به زور با من رابطه برقرار کرد و از روی کلید خانهمان یدکی ساخت. او شبانه به خانهمان میآمد. بعد از آن بود که همسایهها به برادران شوهرم خبر دادند که آن مرد به خانه ما رفتوآمد میکند. آنها وقتی در اینباره توضیح خواستند، من هم ماجرا را شرح دادم. آنها عصبانی شدند و گفتند که انتقام میگیرند، بنابراین شب حادثه در یکی از اتاقها کمین کردند و وقتی مرد مکانیک وارد اتاق شد، به وی حمله کردند و او را به یکی از اتاقها کشاندند. لحظاتی بعد دیدم که جسد خونین مرد مکانیک را از خانه خارج کردند، بعد از آن بود که دیگر از آنها خبری ندارم. بعد از اعترافهای زن جوان تحقیقات کارآگاهان پلیس برای بازداشت برادران شوهر متهم به جریان افتاد.
نظر شما