مرد جوان وقتی در تماس تلفنی شنید که برنده قرعه کشی برنامه تلویزیونی شده سراسیمه خود را به دستگاه عابربانک رساند اما نمی دانست تا دقایقی دیگر حسابش خالی می شود.
 
تا عروسی دخترش زمان زیادی نمانده بود. «جمشید»، کلافه و عصبی بود و مدام به‌خاطر کاری که کرده بود خودش را سرزنش می‌کرد: «چند روز قبل برای تهیه جهیزیه دخترم با کلی قرض و بدهی 20 میلیون تومان وام گرفتم اما چون نمی‌خواستم کم و کسری داشته باشد، در فکر تهیه پول بیشتری بودم که تلفنم زنگ خورد. مردی آن سوی خط با هیجان سلام و احوالپرسی کرد. صدایش برایم خیلی آشنا بود اما هر چه فکر کردم نمی‌دانستم آن صدا را کجا شنیده‌ام. گفت: «شما در قرعه کشی برنامه.... شرکت کرده بودید؟» هرچه به‌ذهنم فشار آوردم دیدم هیچ‌وقت پیامکی برای هیچ برنامه‌ای نفرستادم! اما کنجکاو بودم که بدانم چه شده است. گفتم؛ نمی‌دانم شاید همسر یا فرزندانم شرکت کرده باشند. حرفم که تمام شد صدای مجری بالاتر رفت و گفت: «شما در قرعه کشی ما، برنده 200 میلیون تومان پول نقد شدید!!!!» و صدای تشویق حضار نیز آمد. زبانم بند آمده بود که مجری تبریک گفت و قرار شد همکارانش برای تحویل جایزه تماس بگیرند. دل توی دلم نبود. می‌خواستم از خوشحالی بال در بیاورم. با این 200 میلیون تومان می‌توانستم خیلی کارها انجام دهم. دیگر احتیاجی به وامی که برای تهیه جهیزیه دخترم گرفته بودم نداشتم و تازه می‌توانستم مراسم بهتری برایش بگیرم و حتی می‌توانستم دختر و دامادم را سفری زیارتی بفرستم. غرق در افکار خودم بودم که تلفنم دوباره زنگ خورد. مردی از آن سوی خط، پس از تبریک به‌خاطر خوش شانسی‌ام گفت از همان برنامه معروف تماس می‌گیرد. من که با شنیدن این جمله، حسابی هول شده بودم گفتم چطور می‌توانم جایزه را بگیرم! او گفت: «طبق روال عادی جایزه‌تان تا یک ماه دیگر به حساب شما واریز می‌شود اما در صورت تمایل می‌توانیم همین حالا هم جایزه را با روشی که می‌گویم پرداخت کنیم.»
من بار دیگر برای گرفتن جایزه ابراز تمایل کردم و او شماره‌ای به من داد و گفت هر زمان توانستید پای عابربانک بروید و با این شماره تماس بگیرید. کلی تشکر کردم و با عجله مشغول لباس پوشیدن شدم.همسرم که از این همه عجله من نگران شده بود گفت: «مرد؛ صبر داشته باش. مگر نمی‌گویند برای دریافت جایزه برنامه‌های تلویزیونی و رادیویی پای عابربانک نروید.» اما من آن لحظات آنقدر هیجان زده بودم که انگار حرف‌هایش را نمی‌شنیدم و به او گفتم: «فقط به شوهرت اعتماد کن. مطمئنم که آقای... مجری برنامه... بود. حتی گفت فردا شب هم برنامه پخش می‌شود.»عابربانک درست سر کوچه‌مان بود. بسرعت سمت آن رفتم و همزمان شماره آن مرد ناشناس را گرفتم.
صدای مردانه آن سوی خط از من خواست هیجان زده نباشم و مراحلی را که می‌گوید مو به مو انجام دهم. راستش آن لحظه آنقدر در فکر جایزه بودم که نفهمیدم چه اطلاعاتی را وارد می‌کنم. کار که تمام شد آن مرد گفت: تبریک می‌گویم. تا چند ساعت دیگر جایزه به حساب‌تان واریز می‌شود. با خوشحالی به سمت خانه رفتم. هنوز وارد اتاق نشده بودم که پیامکی برایم آمد. فکر کردم 200 میلیون به حسابم واریز شده است. اما در کمال بهت و ناباوری متوجه شدم همه 20 میلیون تومانی که برای تهیه جهیزیه دخترم گرفته بودم، برداشت شده است. باورم نمی‌شد. چند بار با تلفن بانک تماس گرفتم و موجودی حسابم را بررسی کردم... انگار آب یخ روی سرم ریخته بودند. خشکم زده بود. همسرم به من هشدار داده بود. به او باید چه می‌گفتم. از طرفی روز جمعه بانکی باز نبود که پیگیر شوم. روی کاناپه نشستم و به سرنوشت موهوم و کابوس پیش رویم فکر می‌کردم.
صبح شنبه اول وقت به یکی از شعبه های بانک رفتم و موضوع را برای رئیس شعبه گفتم.
وقتی حرف هایم تمام شد، او سری به نشانه تأسف تکان داد و گفت: «متأسفانه شما را فریب داده‌اند و با اطلاعاتی که خودتان به آنها داده اید حسابتان را خالی کردند. توصیه می‌کنم تا دیر نشده، به پلیس Police فتا شکایت کنید. بلافاصله شکایتی تنظیم و ثبت کردم و کارآگاهانپلیس فتا رد این کلاهبرداران را در یکی از استان‌های کشور شناسایی و دستگیرشان کردند. آنها از این راه 500 نفر مثل من را فریب داده و پول کلانی به جیب زده بودند. متهمان در بازجویی‌ها مدعی شده بودند که برای این سرقت‌ها از طمع کاری مالباختگان استفاده کرده و بدون دردسر به خواسته خود می‌رسیدند.

 
حمید رضا محمدی، کارشناس اجتماعی پلیس اصفهان گفت: این پرونده و موارد مشابه آن هر روز در گوشه و کنار شهرها اتفاق می‌افتد و با اینکه بارها درباره پیامک‌ها و تماس‌های برنده شدن در مسابقات هشدار داده شده است اما همچنان وسوسه ثروت و اندوخته‌ای بادآورده، طعمه‌ها را به آسانی به دام کلاهبرداران می‌اندازد.