ایران نوشت: 18 تیر سال 82 بود که زن میانسالی به پلیس آگاهی تهران رفت و ناپدید شدن همسرش را خبر داد. او گفت: از 30 سال قبل با همسرم مقیم ایتالیا هستیم. هر چند وقت یکبار همسرم برای دیدن دوستان و سر زدن به املاکمان به ایران میآید. شوهرم فروردین امسال برای دیدن کشور و اقوامش به ایران آمد اما دو ماهی میشود که دیگر از او خبر ندارم. نگرانی باعث شد تا به ایران بیایم. به خانهمان رفتم. اما اثری از همسرم نبود و همسایهها مدعی بودند که چند هفتهای میشود که یعقوب را ندیدهاند.
با شکایت زن 57 ساله تحقیقات از سوی کارآگاهان پلیس آگاهی آغاز شد. با گذشت چند ماه، همسر یعقوب از پیدا کردن شوهرش ناامید شد و به ایتالیا برگشت.
سرنخی بعد از 4 سال تحقیقات برای یافتن ردی از مرد میانسال ادامه داشت تا اینکه اوایل آبان سال 86 مرد ناشناسی با پلیس تماس گرفت و سرنخ مهمی از عاملان این جنایت در اختیار آنها قرار داد. او گفت: یعقوب مدتی قبل از اینکه همسرش به ایران بیاید به قتل رسیده بود. او را به خاطر پولهایش کشتهاند.
این مرد ناشناس گفت: من معتادم و برای مصرف مواد گهگاه با دوستانم دور هم جمع میشویم. یکی از همین شبها بود که دوستم گفت خواهر و شوهر خواهرش به خانه مرد ثروتمندی رفته و اموالش را سرقت کردهاند. دوستم گفت که آنها صاحب خانه را نیز به قتل رساندهاند.
دستگیری عامل جنایت با اطلاعاتی که مرد جوان در اختیار تیم تحقیق قرار داده بود احتمال اینکه قربانی این جنایت یعقوب باشد مطرح شد. بدین ترتیب مأموران وارد عمل شده و سه متهم این پرونده را بازداشت کردند.در تحقیقات صورت گرفته مشخص شد که پژمان و همسرش شیرین با همدستی مردی به نام کاوه مرتکب جنایت شدهاند. پژمان در تحقیقات اولیه گفت: شیرین همسر دوم من است.
از همسر اولم یک فرزند و از شیرین دو فرزند دارم. با همدستی شیرین و دوستم کاوه، قتل را انجام دادهایم. ما مستأجر خانه یعقوب بودیم. چند ماهی بود که اجاره خانهام را نداده بودم و موعد قراردادم هم به پایان رسیده بود. اما یعقوب گفت حاضر است قرارداد را تمدید کند. چون پول نداشتیم تصمیم گرفتیم که چک جعلی به یعقوب بدهیم.
قبر مقتول را کندیم اما این تمام نقشه شیطانی ما نبود چرا که همسرم وسوسهام کرد که او را به قتل برسانم. همسرم میگفت یعقوب در ایران تنها زندگی میکند و کسی از راز این جنایت با خبر نخواهد شد.
یک روز قبل از جنایت به ملارد شهریار رفتیم و در باغ متروکهای برای مقتول قبر کندیم. شب حادثه به بهانه بستن قرارداد به همراه شیرین و دوستم به خانه یعقوب رفتیم. با اشاره شیرین دوستم او را هل داد و من هم دستمال دور گردنش انداختم و او را خفه کرده و اموالش را سرقت کردیم. جسد را داخل کمدی قرار داده و سوار وانت کردیم و به سمت باغ متروکه رفتیم. بعد از رسیدن به باغ جسد را داخل قبری که کنده بودیم قرار دادیم و رویش را پوشاندیم.
کشف استخوانهای مقتولبا اعتراف متهمان به جنایت، تیم تحقیق راهی باغ متروکه شده و پس از کندن قبر به استخوانهای مقتول رسیدند.از سویی زمانی که خانواده یعقوب از دستگیری قاتل با خبر شدند از طریق کنسولگری ایران در ایتالیا درخواست قصاص قاتل یعقوب را مطرح کردند.
با تکمیل تحقیقات، سه متهم در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفتند.بعد از پایان جلسه محاکمه هیأت قضات برای صدور رأی پرونده وارد شور شدند و در نهایت پژمان را به قصاص، سه سال حبس و 74 ضربه شلاق و کاوه را به جرم معاونت در قتل و سرقت به 18 سال حبس و 74 ضربه شلاق و شیرین را هم به همین جرم به 13 سال حبس و 74 ضربه شلاق محکوم کردند.
نامهای برای خانواده مقتولمتهمان در زندان به سر میبردند تا اینکه با گذشت 15 سال از این جنایت سه فرزند پژمان نامهای به خانواده مقتول نوشتند. آنها در نامه نوشته بودند که پدرمان محکوم به قصاص است اما در این مدت پشیمان شده و سعی بر جبران رفتارش دارد. از طرفی وضع مالی ما خوب نیست و نبود پدرم ضربههای زیادی به ما زده است.
از شما خواهش میکنم تکلیف پدرم را پس از این همه سال روشن کنید، التماس میکنیم که به خاطر خدا و بیسرپرستی ما او را ببخشید.نامه فرزندان قاتل با کمک واحد صلح و سازش دادسرای امور جنایی تهران به کنسولگری ایران در ایتالیا ارسال شد. چهار دختر مقتول پس از خواندن این نامه و همچنین تلاشهای واحد صلح و سازش دادسرای امور جنایی تهران تنها به خاطر رضای خدا از قصاص قاتل پدرشان گذشت کردند.
نظر شما