جهان نيوز - دکتر عطاءالله رفیعی آتانی: علوم اجتماعی و انسانی در ایران ترجمهای از علوم انسانی غربی است. بنابراین ذاتاً ظرفیت و قابلیت و تبیین و حل مسائل زندگی ایرانی را ندارد و برای تبیین و حل مسائل زندگی مردمان و جوامع دیگری ایجاد شده است.مبانی علوم اجتماعی و انسانی غربی مبتنی بر مبانی زندگی ما نیست. مبانی زندگی آنها مادیگرایانه است که ابعاد فرا مادی و غیرمادی انسان در آن مدنظر قرار نمیگیرد. به همین دلیل مسائل زندگی ما با یکدیگر فرق میکند، مثلاً حجاب برای غرب مساله نیست، زیرا در جوامع غربی بیحجابی مساله محسوب نمیشود.
مبانی زندگی ما با غرب متفاوت است و بنابراین مسائل ما هم متفاوت میشود، اما با این حال مطالب علمی آنها را ترجمه میکنیم و تدریس و تحقیق میکنیم و از آن طریق میخواهیم به سراغ حل مسائل زندگی برویم. جامعه ما تجربه شیرینی از استفاده از علم ندارد و به همین علت کمتر به عالمان و صاحبنظران علمی مراجعه میکند مثلاً دانش اقتصاد اسلامی از سوی سازمانهای به کار گیرنده مورد بهرهبرداری قرار نمیگیرد.
از سوی دیگر علوم انسانی و علوم انسانی اسلامی در نظام ارزشی مردم جایگاه شایستهای ندارد و مردم بیشتر علاقهمند هستند که فرزندانشان تحصیلات پزشکی و مهندسی داشته باشند.با توجه به اینکه یک اقتصاددان چند برابر بیشتر از مهندس به جامعه میتواند کمک کند اما تحصیلات در بخش اقتصاد دارای مطلوبیت نیست و یکی از دلایل آن هم توقع داشتن درآمد زودهنگام و زودبازده است.
ارزشگذاری و اعتباربخشی اجتماعی هم به رشتههای علمی در اندازه پایینی است.
جامعه، علم برای حل مسائل زندگی تولید نمیکند بلکه علم را ترجمه و ترویج میکند. در جامعه علمی مقلد عموم جامعه و بهکارگیرندگان به سراغ علم نمیروند و این وضعیت فعلی ماست. اما با این توصیفات ما توفیق زیادی در عرصه تولید علم داشتهایم. طی حدود چهل سالی که از انقلاب اسلامی میگذرد دستاورد بالایی با توجه به مشکلات کشور داشتهایم، زیرا فقط یک ملت و یک کشور تولیدکننده علوم انسانی با رویکرد اسلامی بودهایم و در مقایسه با تمام غرب که در حدود ۵۰۰ سال رویکرد علمی داشته، دستاوردهای قابلتوجهی داشتهایم.متاسفانه پژوهشهای علوم انسانی در ایران کارایی و بهرهوری ندارند.
بهکارگیرندگان علوم داخلی را به کار نمیگیرند و تولیدکنندگان علم هم ترجمهای کار میکنند ضمن اینکه ما زمان زیادی هم نداشتهایم. با گذشت زمان آزمون و خطای ما به نتیجه مطلوب میرسد. افرادی که باید از علوم انسانی اسلامی استفاده کنند تا نقایص آن مشخص شود از آن استفاده نمیکنند. امروز افراد برای انجام کارهای اقتصادی از اقتصاددانان مشورت نمیگیرند اما برای ساخت ساختمان از مهندس ساختمان مشاوره گرفته میشود و در حوزه مسائل جامعهشناسی هم همه خود را صاحبنظر میدانند.
با توجه به عدم سرمایهگذاریهای لازم در حوزه علوم انسانی اسلامی توسط دولت و بخش خصوصی و عدم اهتمام مردم و دولت در به کارگرفتن آن و نه حمایت از آن، در این فاصله زمانی دستاوردهای خوبی به دست آمده است.
وقتی مساله جدی طرح نشود عالمان، علم را برای علم تولید میکنند و از سوی دیگر مسائل تخصصی توسط صاحبنظران مطرح نشود و هر شخصی خود را صاحب نظر بداند، مفاهیم از سطح انتزاعی به واقعیتهای جامعه تنزل پیدا نمیکند.
واقعیت زندگی یعنی مردم و اگر مردم جستجو نکنند، مسائل و مشکلاتشان را بدون مراجعه به علوم حلوفصل میکنند.علوم انسانی فعلی برای زندگی مردم کارایی ندارد، زیرا آنها برای رفع مسائلشان به آن مراجعه نمیکنند. این ارتباط دو سویه است یعنی وقتی مردم مراجعه نکنند به تدریج این علم از بین میرود. امروز مردم برای رفع مشکلاتشان به دانشمندان و متخصصان مراجعه نمیکنند. دانشمندان فقط علم را ترجمه میکنند و در نتیجه در کلاف سردرگمی که قرار داریم میافتیم. بنابراین باید فرهنگسازی شود که جامعه برای رفع مسائل اجتماعی و انسانی به عالمان این علوم مراجعه کنند و مطالبهگری کنند.
تغییر سرفصلها هم یکی از کمکهایی است که میتوان به تولید علم کرد اما مقدار کمک آن زیاد نیست. آنچه میتواند به تولید دانش در کشور کمک کند نظریهپردازی برای حل مسائل زندگی مردم است. به جای تغییر سرفصل دروس باید مسائل زندگی مردم را مشخص کنیم.
ما با پارادایمی متفاوت از پارادایم مطالب ترجمهای میتوانیم این مسائل را حل کنیم. تغییر سرفصلها گام است، اما گام بلندی نیست.
*معاون پژوهشی مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا
∎
مبانی زندگی ما با غرب متفاوت است و بنابراین مسائل ما هم متفاوت میشود، اما با این حال مطالب علمی آنها را ترجمه میکنیم و تدریس و تحقیق میکنیم و از آن طریق میخواهیم به سراغ حل مسائل زندگی برویم. جامعه ما تجربه شیرینی از استفاده از علم ندارد و به همین علت کمتر به عالمان و صاحبنظران علمی مراجعه میکند مثلاً دانش اقتصاد اسلامی از سوی سازمانهای به کار گیرنده مورد بهرهبرداری قرار نمیگیرد.
از سوی دیگر علوم انسانی و علوم انسانی اسلامی در نظام ارزشی مردم جایگاه شایستهای ندارد و مردم بیشتر علاقهمند هستند که فرزندانشان تحصیلات پزشکی و مهندسی داشته باشند.با توجه به اینکه یک اقتصاددان چند برابر بیشتر از مهندس به جامعه میتواند کمک کند اما تحصیلات در بخش اقتصاد دارای مطلوبیت نیست و یکی از دلایل آن هم توقع داشتن درآمد زودهنگام و زودبازده است.
ارزشگذاری و اعتباربخشی اجتماعی هم به رشتههای علمی در اندازه پایینی است.
جامعه، علم برای حل مسائل زندگی تولید نمیکند بلکه علم را ترجمه و ترویج میکند. در جامعه علمی مقلد عموم جامعه و بهکارگیرندگان به سراغ علم نمیروند و این وضعیت فعلی ماست. اما با این توصیفات ما توفیق زیادی در عرصه تولید علم داشتهایم. طی حدود چهل سالی که از انقلاب اسلامی میگذرد دستاورد بالایی با توجه به مشکلات کشور داشتهایم، زیرا فقط یک ملت و یک کشور تولیدکننده علوم انسانی با رویکرد اسلامی بودهایم و در مقایسه با تمام غرب که در حدود ۵۰۰ سال رویکرد علمی داشته، دستاوردهای قابلتوجهی داشتهایم.متاسفانه پژوهشهای علوم انسانی در ایران کارایی و بهرهوری ندارند.
بهکارگیرندگان علوم داخلی را به کار نمیگیرند و تولیدکنندگان علم هم ترجمهای کار میکنند ضمن اینکه ما زمان زیادی هم نداشتهایم. با گذشت زمان آزمون و خطای ما به نتیجه مطلوب میرسد. افرادی که باید از علوم انسانی اسلامی استفاده کنند تا نقایص آن مشخص شود از آن استفاده نمیکنند. امروز افراد برای انجام کارهای اقتصادی از اقتصاددانان مشورت نمیگیرند اما برای ساخت ساختمان از مهندس ساختمان مشاوره گرفته میشود و در حوزه مسائل جامعهشناسی هم همه خود را صاحبنظر میدانند.
با توجه به عدم سرمایهگذاریهای لازم در حوزه علوم انسانی اسلامی توسط دولت و بخش خصوصی و عدم اهتمام مردم و دولت در به کارگرفتن آن و نه حمایت از آن، در این فاصله زمانی دستاوردهای خوبی به دست آمده است.
وقتی مساله جدی طرح نشود عالمان، علم را برای علم تولید میکنند و از سوی دیگر مسائل تخصصی توسط صاحبنظران مطرح نشود و هر شخصی خود را صاحب نظر بداند، مفاهیم از سطح انتزاعی به واقعیتهای جامعه تنزل پیدا نمیکند.
واقعیت زندگی یعنی مردم و اگر مردم جستجو نکنند، مسائل و مشکلاتشان را بدون مراجعه به علوم حلوفصل میکنند.علوم انسانی فعلی برای زندگی مردم کارایی ندارد، زیرا آنها برای رفع مسائلشان به آن مراجعه نمیکنند. این ارتباط دو سویه است یعنی وقتی مردم مراجعه نکنند به تدریج این علم از بین میرود. امروز مردم برای رفع مشکلاتشان به دانشمندان و متخصصان مراجعه نمیکنند. دانشمندان فقط علم را ترجمه میکنند و در نتیجه در کلاف سردرگمی که قرار داریم میافتیم. بنابراین باید فرهنگسازی شود که جامعه برای رفع مسائل اجتماعی و انسانی به عالمان این علوم مراجعه کنند و مطالبهگری کنند.
تغییر سرفصلها هم یکی از کمکهایی است که میتوان به تولید علم کرد اما مقدار کمک آن زیاد نیست. آنچه میتواند به تولید دانش در کشور کمک کند نظریهپردازی برای حل مسائل زندگی مردم است. به جای تغییر سرفصل دروس باید مسائل زندگی مردم را مشخص کنیم.
ما با پارادایمی متفاوت از پارادایم مطالب ترجمهای میتوانیم این مسائل را حل کنیم. تغییر سرفصلها گام است، اما گام بلندی نیست.
*معاون پژوهشی مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا