به گزارش
جهان نيوز، نشست معرفی و بررسی مجموعه نمایشنامه «عروس چاه» با حضور نویسنده امیر دژاکام، منتقدین رحمت امینی و آرش دادگر و گروه نمایشنامهخوانی، شب گذشته در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.
رحمت امینی در این نشست در سخنانی گفت: امیر دژاکام را خیلی وقت است که میشناسم و بسیار از او یاد گرفتهام؛ چه به لحاظ شیوههای تئاتر و چه به لحاظ شیوههای مدیریتی. همیشه با همدیگر مشورت میکردیم و وی به بنده محبت داشت. یکی از درسهایی که وی خیلی علاقه داشت تا تدریس کند و دانشجویان نیز به خوبی استفاده میکردند، کارگاه نمایش ایرانی بود. این کلاس برای همه دانشجویان گروههای مختلف بود و فکر میکنم آنچه که در کتاب «عروس چاه» میبینیم، به صورت مستقیم یا غیر مستقیم، حاصل تاملات، تجربهها و دغدغههای وی در حوزه نمایش ایرانی و ادبیات فارسی است. دژاکام با همهی تجربیاتی که در این حوزه داشت، وقتی باخبر شد که من در دانشگاه تهران، متون فارسی نمایشی را درس میدهم، گفت که خوش بهحالت. در آن موقع من متوجه شدم که شدت علاقهمندی او به این حوزه چگونه است. این موضوع یک خصلت بسیار خوب برای هنرمند است که همیشه خود را در مسیر و وادی طلب ببیند در حالی که به نظر من شاید به استغنا نیز رسیده باشد.
وی ادامه داد: در این کتاب، آثاری بوده است که من آنها را به صورت نمایشنامه در صحنه دیدهام. برای مثال نمایشنامه «شهرزاد» را به کارگردانی وی دیدم. جایی که سعید ذهنی یک آهنگ بسیار زیبا و تاثیرگذار را نواخت. من یکبار مثل همه بینندهها کار را دیدم و دفعات بعد برای دیدن بخشهایی از کار مثل موسیقی میدیدم. همچنین نمایشنامه «ترانه دختر شاه پریون» را خانم سپیده نظری کارگردانی و بازیگری میکرد. در لیست این کتاب، نمایشنامههای بسیار زیادی وجود دارد که اجرا شده است. دژاکام متواضعانه هیچگاه خود را نمایشنامه نویس نمیداند در حالی که از خیلیها بیشتر نمایشنامه نوشته و چاپ کرده است. نمایش ایرانی به صورت سنتی به چهار دسته تقسیم میشود. نمایشهای شادیآور سیاهبازی یا تخته حوضی، نمایشهای مبتنی بر سوگواری یا شبیهخوانی، نمایشنامههای نقالی تک نفره و همچنین نمایشنامههای خیمه شب بازی از جمله این چهار دستهاند.
امینی تصریح کرد: اینها زیرشاخهها و خرده نمایشهایی هم براساس اقلیمها دارند. این چهار دسته نمایشهای ایرانی هستند. این نمایشها ویژگیهای متنی خاص خود را در زمانی که ما با درام از غرب آشنا شدیم، داشتند. برای مثال شبیهخوانی نسخههایی بوده است که آدمهای معتقد در تعزیهها استفاده میکردند. سیاهبازی اساساً متن نداشته است. در تاریخ میخوانیم که سرپرست آنان در پشت یک کاغذ سیگار قصهای را طراحی میکرده، روزها تمرین میکردند و با بداههپردازی کار میکردند. خیمهشب بازی هم تقریبا همینطور است. در مورد نقالیها از ادبیات عامه و طومار نویسی استفاده میشده است.
او بیان داشت: عدهای از پژوهشگران و نویسندگان مثل آقای بهرام بیضایی، آقای علی نصیریان، آقای علی حاتمی و ... این نوشتهها را دارای متن کردند. برای مثال بهرام بیضایی در چند شاخه نوشته و سعی کرده است که اینها را دارای متن کند. وی با دانشی که از درام آموختهبودند، ترکیبی از درام و آنچه که بوده است را ایجاد کردند. دژاکام با دانشی که از تئاتر به معنای تخصصی آموخته، در یک مسیر تقریبا طولانی با آنچه که به صورت سنتی وجود داشته است، ترکیب کردند. برای مثال در این متنها بحر طویل میبینیم. در اینجا شگردهای تکرار در نمایشنامههای سنتی در سیاهبازی را میبینیم، شگردهای غافلگیری را میبینیم. میبینید که در نمایش قدیمی، ناگهان یک مسئله امروزی مطرح میشود. مثلا در یک نمایشنامه میبینید که همه سیاهپوستها را در قصر هارونالرشید دور هم جمع کردند و ناگهان یک نفر میگوید که فلان کوپن برنج اعلام شده است. این موضوعات از جمله موارد طنز داستان است.
رحمت امینی در بخش پایانی صحبتهای خود گفت: نمایشنامهها در دو دسته برای مخاطب میگنجند. نمایشنامههایی که خواندنی هم هستند که در تاریخ تئاتر به آنان گنجهای میگویند. برای مثال بسیاری از آثار بودهاند که اجرا نشدند و فقط نوشته شده بودند که خوانده شوند. در مقابل نمایشنامههایی هستند که هم خواندشان لذت بخش است و هم اجرا و دیدنشان زیبا است. عمده نمایشنامههای آقای دژاکام جز این دسته است. این دسته اگر هم مجال برای اجرای دوباره پیدا نکنند، برای خواندن مناسب هستند و ما از خواندنشان لذت میبریم. این اثر یک کتاب است و فارغ از اجرا منتشر شده است. ما اینجا هستیم که این کتاب را معرفی کنیم و شما هم مخاطب کتاب خواهید بود. کوچکترین حمایت از تئاتر این مملکت کمک به فرهنگ است. اگر تئاتر به معنای ویژه کلمه در هر اقلیمی رونق داشته باشد، بدین معنی است که فرهنگ و هنر رونق دارد. بنابراین تئاتر از مقوله فرهنگ است؛ مانند کتاب. کتاب و تئاتر بسیار به یکدیگر نزدیک هستند. خیلی از افرادی که در این مجموعه نمایشنامه بازی کردهاند، اکنون در جمع ما نیستند. انوشیروان ارجمند، محمود قبه زرین و جمشید اسماعیل خانی اکنون در جمع ما نیستند. بد نبود که در پایان هر نمایشنامه این جمله میآمد که این نمایشنامه در سالن فلان برای اولین بار به نمایش در آمده است.
منبع:تسنیم
∎
رحمت امینی در این نشست در سخنانی گفت: امیر دژاکام را خیلی وقت است که میشناسم و بسیار از او یاد گرفتهام؛ چه به لحاظ شیوههای تئاتر و چه به لحاظ شیوههای مدیریتی. همیشه با همدیگر مشورت میکردیم و وی به بنده محبت داشت. یکی از درسهایی که وی خیلی علاقه داشت تا تدریس کند و دانشجویان نیز به خوبی استفاده میکردند، کارگاه نمایش ایرانی بود. این کلاس برای همه دانشجویان گروههای مختلف بود و فکر میکنم آنچه که در کتاب «عروس چاه» میبینیم، به صورت مستقیم یا غیر مستقیم، حاصل تاملات، تجربهها و دغدغههای وی در حوزه نمایش ایرانی و ادبیات فارسی است. دژاکام با همهی تجربیاتی که در این حوزه داشت، وقتی باخبر شد که من در دانشگاه تهران، متون فارسی نمایشی را درس میدهم، گفت که خوش بهحالت. در آن موقع من متوجه شدم که شدت علاقهمندی او به این حوزه چگونه است. این موضوع یک خصلت بسیار خوب برای هنرمند است که همیشه خود را در مسیر و وادی طلب ببیند در حالی که به نظر من شاید به استغنا نیز رسیده باشد.
وی ادامه داد: در این کتاب، آثاری بوده است که من آنها را به صورت نمایشنامه در صحنه دیدهام. برای مثال نمایشنامه «شهرزاد» را به کارگردانی وی دیدم. جایی که سعید ذهنی یک آهنگ بسیار زیبا و تاثیرگذار را نواخت. من یکبار مثل همه بینندهها کار را دیدم و دفعات بعد برای دیدن بخشهایی از کار مثل موسیقی میدیدم. همچنین نمایشنامه «ترانه دختر شاه پریون» را خانم سپیده نظری کارگردانی و بازیگری میکرد. در لیست این کتاب، نمایشنامههای بسیار زیادی وجود دارد که اجرا شده است. دژاکام متواضعانه هیچگاه خود را نمایشنامه نویس نمیداند در حالی که از خیلیها بیشتر نمایشنامه نوشته و چاپ کرده است. نمایش ایرانی به صورت سنتی به چهار دسته تقسیم میشود. نمایشهای شادیآور سیاهبازی یا تخته حوضی، نمایشهای مبتنی بر سوگواری یا شبیهخوانی، نمایشنامههای نقالی تک نفره و همچنین نمایشنامههای خیمه شب بازی از جمله این چهار دستهاند.
امینی تصریح کرد: اینها زیرشاخهها و خرده نمایشهایی هم براساس اقلیمها دارند. این چهار دسته نمایشهای ایرانی هستند. این نمایشها ویژگیهای متنی خاص خود را در زمانی که ما با درام از غرب آشنا شدیم، داشتند. برای مثال شبیهخوانی نسخههایی بوده است که آدمهای معتقد در تعزیهها استفاده میکردند. سیاهبازی اساساً متن نداشته است. در تاریخ میخوانیم که سرپرست آنان در پشت یک کاغذ سیگار قصهای را طراحی میکرده، روزها تمرین میکردند و با بداههپردازی کار میکردند. خیمهشب بازی هم تقریبا همینطور است. در مورد نقالیها از ادبیات عامه و طومار نویسی استفاده میشده است.
او بیان داشت: عدهای از پژوهشگران و نویسندگان مثل آقای بهرام بیضایی، آقای علی نصیریان، آقای علی حاتمی و ... این نوشتهها را دارای متن کردند. برای مثال بهرام بیضایی در چند شاخه نوشته و سعی کرده است که اینها را دارای متن کند. وی با دانشی که از درام آموختهبودند، ترکیبی از درام و آنچه که بوده است را ایجاد کردند. دژاکام با دانشی که از تئاتر به معنای تخصصی آموخته، در یک مسیر تقریبا طولانی با آنچه که به صورت سنتی وجود داشته است، ترکیب کردند. برای مثال در این متنها بحر طویل میبینیم. در اینجا شگردهای تکرار در نمایشنامههای سنتی در سیاهبازی را میبینیم، شگردهای غافلگیری را میبینیم. میبینید که در نمایش قدیمی، ناگهان یک مسئله امروزی مطرح میشود. مثلا در یک نمایشنامه میبینید که همه سیاهپوستها را در قصر هارونالرشید دور هم جمع کردند و ناگهان یک نفر میگوید که فلان کوپن برنج اعلام شده است. این موضوعات از جمله موارد طنز داستان است.
رحمت امینی در بخش پایانی صحبتهای خود گفت: نمایشنامهها در دو دسته برای مخاطب میگنجند. نمایشنامههایی که خواندنی هم هستند که در تاریخ تئاتر به آنان گنجهای میگویند. برای مثال بسیاری از آثار بودهاند که اجرا نشدند و فقط نوشته شده بودند که خوانده شوند. در مقابل نمایشنامههایی هستند که هم خواندشان لذت بخش است و هم اجرا و دیدنشان زیبا است. عمده نمایشنامههای آقای دژاکام جز این دسته است. این دسته اگر هم مجال برای اجرای دوباره پیدا نکنند، برای خواندن مناسب هستند و ما از خواندنشان لذت میبریم. این اثر یک کتاب است و فارغ از اجرا منتشر شده است. ما اینجا هستیم که این کتاب را معرفی کنیم و شما هم مخاطب کتاب خواهید بود. کوچکترین حمایت از تئاتر این مملکت کمک به فرهنگ است. اگر تئاتر به معنای ویژه کلمه در هر اقلیمی رونق داشته باشد، بدین معنی است که فرهنگ و هنر رونق دارد. بنابراین تئاتر از مقوله فرهنگ است؛ مانند کتاب. کتاب و تئاتر بسیار به یکدیگر نزدیک هستند. خیلی از افرادی که در این مجموعه نمایشنامه بازی کردهاند، اکنون در جمع ما نیستند. انوشیروان ارجمند، محمود قبه زرین و جمشید اسماعیل خانی اکنون در جمع ما نیستند. بد نبود که در پایان هر نمایشنامه این جمله میآمد که این نمایشنامه در سالن فلان برای اولین بار به نمایش در آمده است.
منبع:تسنیم
نظر شما