شناسهٔ خبر: 23060586 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: فرهیختگان آنلاین | لینک خبر

داود فتحعلی‌بیگی، کارگردان تئاتر و مدرس هنرهای آیینی سنتی در گفت‌وگو با «فرهیختگان» مطرح کرد

هنرهای آیینی سنتی در هاله فراموشی/ ثبت‌های ملی و جهانی هنرهای آیینی سنتی به‌تنهایی کافی نیست

فتحعلی‌بیگی که در سال‌های اخیر دبیری جشنواره هنرهای آیینی سنتی را به‌عهده داشته، به‌عنوان استاد دانشگاه هنر نیز به تدریس مشغول است. با این هنرمند درباره جایگاه هنرهای آیینی سنتی به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

صاحب‌خبر -
به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، داود فتحعلی‌بیگی، یکی از هنرمندان با‌ سابقه در عرصه هنرهای آیینی سنتی است. او همچنین سال‌هاست در سه عرصه سینما، ‌تئاتر و تلویزیون نیز به‌عنوان بازیگر حضور داشته است. فتحعلی‌بیگی که در سال‌های اخیر دبیری جشنواره هنرهای آیینی سنتی را به‌عهده داشته، به‌عنوان استاد دانشگاه هنر نیز به تدریس مشغول است. با این هنرمند درباره جایگاه هنرهای آیینی سنتی به گفت‌وگو نشسته‌ایم.


هنرهای آیینی سنتی همواره در ردیف گنجینه‌های فرهنگی یک ملت به شمار می‌رفته‌اند، ‌ولی اینطور به نظر می‌رسد که کشورهای دیگر در مقایسه با ما بیشتر توانسته‌اند در حفظ این هنرها کوشا باشند، به نظر شما زمینه برای پرداختن و توجه بیشتر به هنرهای آیینی سنتی درایران چه وقت میسر می‌شود؟

زمینه‌اش زمانی فراهم می‌شود که مرکزی به نام «مرکز هنرهای آیینی سنتی» راه‌اندازی شود و بتوانیم شاهد فعالیت‌های مداوم و مستمر دراین حیطه باشیم. سال‌هاست داریم به این مساله اشاره می‌کنیم که جای «مرکز هنرهای آیینی سنتی» خالی است. در هر دوره‌ای مدیری بر سر کار آمده و وقتی این مساله را با او در میان گذاشته‌ایم، به ظاهر موافقت کرده، ولی تحقق این مساله تا امروز صورت نگرفته است. شاید هم به این خاطر که تا مدیری می‌آید به نواقصی که در هر کدام از شاخه‌های فرهنگی- هنری وجود دارد رسیدگی کند، دوران مدیریتش به پایان می‌رسد و باید پست را به مدیر بعدی تحویل بدهد. در این میان فقط طرح و برنامه‌های فرهنگی هستند که بی‌آنکه مجالی برای رشد و جوانه زدن پیدا کنند در نطفه خفه می‌شوند.

می‌خواهید بگویید اساسا راه‌اندازی مرکز هنرهای آیینی سنتی می‌تواند حلال مشکلات این وادی باشد؟

نه، به‌طور کامل، ولی می‌تواند تاثیر بسزایی در این حیطه داشته باشد. آنچه مسلم است اینکه تاسیس چنین مرکزی می‌تواند باعث شود هنرهایی مثل نقالی، تعزیه و... فقط سالی یک‌بار برگزار نشوند. مساله‌ای که در سال‌های اخیر به هنرهای آیینی سنتی لطمه زده، این بوده که با این هنرها برخوردهای مناسبتی شده است. یعنی سالی یک بار به فراخور مناسبت‌های مختلف از آنها یاد می‌شود و تا سال آینده دوباره به فراموشی سپرده می‌شوند. در چنین شرایطی چطور می‌توان انتظار داشت که هنرهای آیینی سنتی حالت کاربردی پیدا کنند و در جامعه جاری و ساری باشند؟! ولی تاسیس چنین مرکزی می‌تواند به برنامه‌ریزی‌های مدون و جامع در ارتباط با این هنرها منجر شود و از همه مهم‌تر اینکه نسل جوان را بیش از پیش با هنرهای آیینی سنتی آشنا کند. البته دراین بین نباید وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مرکز هنرهای نمایشی را مقصر قلمداد کرد، بلکه باید به این نهادها هم حق داد؛ چراکه مگر آنها چقدر بودجه در اختیار دارند تا بتوانند ازاین رهگذر، ساختمانی را در اختیار گرفته و مرکز هنرهای آیینی سنتی را راه‌اندازی کنند.

بنابراین به نظر می‌رسد محقق شدن چنین طرحی، نیازمند همیاری نهادهای دیگر هم ‌هست. خاطرم هست در سال‌های اخیر، شهردار تهران قول‌های مساعدی داد تا در منطقه 12، مکانی در اختیار ما قرار بگیرد و مرکز هنرهای آیینی سنتی را تاسیس کنیم، حتی در این زمینه نامه‌نگاری‌هایی را هم انجام دادیم و روال اداری را هم پشت سر هم گذراندیم، ولی درنهایت این وعده محقق نشد. آنچه دل مرا در این زمینه به درد می‌آورد این است که پتانسیل و نیروی انسانی در این زمینه وجود دارد. در حال‌ حاضر هنرمندانی هستند که با وجود تمام بی‌مهری‌ها و مشکلاتی که در این عرصه بوده، دست از فعالیت در حیطه هنرهای آیینی سنتی برنداشته‌اند. یا خود من 40 سال است که در این حیطه به فعالیت مستمر مشغولم و علاوه‌بر انجام فعالیت‌های اجرایی و عملی، به تدریس و پژوهش در دانشگاه نیز درباره زوایای مختلف هنرهای آیینی سنتی مثل نقالی و تعزیه پرداخته‌ام. بنابراین نیروی متخصص که کاملا به این حیطه اشراف داشته باشد وجود دارد، فقط باید شرایطی فراهم شود تا امکانات لازم به این عرصه تعلق بگیرد.

شما چندین سال است که دبیری جشنواره هنرهای آیینی سنتی را به‌عهده گرفته‌اید، خروجی چنین جشنواره‌ای را در این سال‌ها چطور ارزیابی می‌کنید؟

جشنواره هنرهای آیینی سنتی از زمان شکل‌‌گیری تا امروز به جهش‌های مطلوبی دست یافته است. این جشنواره از همان اولین دوره که راه‌اندازی شد با اقبال خوبی از سوی هنرمندان این وادی مواجه شد و توانست قدم‌های تاثیرگذار؛ ولو کوچکی در راه حفظ و صیانت هنرهای آیینی بردارد. در اولین دوره، 12 گروه دراین جشنواره شرکت کردند و امروز تعداد گروه‌های شرکت‌کننده به بالای 130 گروه رسیده است. رشد کمی گروه‌ها در این جشنواره و همین‌طور ارتقای کیفیت جشنواره در هر دوره، نشان از آن دارد که ما در جریان برگزاری جشنواره هنرهای آیینی سنتی، عملکرد تاثیرگذاری داشته‌ایم و این جشنواره صرف‌نظر از آنکه توانسته به دلگرم کردن هنرمندان این عرصه منجر شود، در جذب مخاطب نیز نقش زیادی داشته باشد.

نکته دیگر درباره جشنواره هنرهای آیینی‌سنتی اینکه به نظرمی‌رسد این جشنواره توانسته در جذب گروه‌هایی که در شهرستان‌ها فعالیت دارند هم موثر باشد؟

همین‌طور است. به این خاطر که هنوز هم که هنوز است در بسیاری از شهرستان‌ها، ‌فعالیت‌های تئاتری براساس جشنواره شکل می‌گیرد و هنرمند به مدد برگزاری یک جشنواره است که اشتیاق پیدا می‌کند تا در آن حضور یابد و اثری از خود ارائه کند. روی این اصل نقش جشنواره هنرهای آیینی سنتی را نمی‌توان ازاین منظر هم نادیده گرفت.

به‌طور‌کلی دیدگاه عامه مردم نسبت به هنرهای آیینی چگونه است؟ چون شما در میانه گفت‌وگو به این مساله اشاره کرده‌اید که به دلیل بی‌توجهی‌ها و نبود‌حمایت‌ها از سوی متولیان فرهنگی، این حیطه به آن شکلی که باید مجالی برای معرفی به جامعه را پیدا نکرده است؟

طبعا اگر پدیده‌ای کارایی لازم را نداشته باشد با اقبال مواجه نمی‌شود؛ ولی خوشبختانه در سال‌های اخیر می‌بینیم موج گرایش مردمی نسبت به نمایش‌های آیینی سنتی افزایش یافته است. نمونه اخیر آن، نمایش «بنگاه تئاترال» به کارگردانی هادی مرزبان است که در تماشاخانه سنگلج اجرا شد و هر شب با طیف گسترده‌ای از مخاطبان تئاتر روبه‌رو بود. یا اگر بخواهم در این ارتباط مثال دیگری بزنم، می‌توانم به تعزیه‌هایی که در دهه اول محرم چه در تکایای محله‌ها و مراکز نمایشی برگزار می‌شود اشاره کنم و بگویم استقبال از این پدیده‌ها در سطح شهر بی‌نظیراست و نشان می‌دهد مردم چقدر نسبت به هنرهای آیینی سنتی علاقه‌مند و مشتاقند. خاصه در شهرستان‌ها که گرایش خاصی نسبت به نمایش‌های آیینی سنتی وجود دارد. استقبال گسترده مخاطبان از هنرهای آیینی سنتی در حالی وجود دارد که سیاستگذاران فرهنگی نسبت به این وادی بی‌توجهند و عملا فکری برای احیا و صیانت از این هنرها نمی‌کنند.

یک سوال هم درباره ثبت ملی و جهانی دارم، در سال‌های اخیر می‌بینیم تعزیه ما در یونسکو به ثبت جهانی رسیده یا درباره هنر نقالی و آیین پهلوانی و زورخانه‌ای به همین ترتیب توانسته‌ایم به ثبت‌های جهانی دست یابیم که قطعا اتفاق خوشایندی محسوب می‌شود، ولی واقعا ثبت صرف، به تنهایی می‌تواند در حفظ این هنرها از گزند آفت فراموشی نقش داشته باشد؟

مسلما نه، ثبت‌های جهانی در یونسکو و ثبت‌های ملی، هریک سازوکارهای مخصوص به خود را طلب می‌کنند. منظورم این است که به صرف ثبت یک اثر در یونسکو نمی‌توانیم آن را به حال خودش رها کنیم و دیگر فکری برای محافظت از آن نداشته باشیم. تردیدی نیست اگر ثبت‌های جهانی و ملی مورد توجه قرار نگیرند‌ به مخاطره می‌افتند. مهم‌ترین خطر هم، چندان که اشاره کردید فراموشی است. در این ارتباط من بسیار نگران نسل جوان هستم، هرچند برخی از آنها در دانشکده‌های هنرهای نمایشی به دانستن درباره هنرهای آیینی سنتی علاقه‌مندی نشان می‌دهند، ولی به‌طور کلی چون در این زمینه کار پژوهشی مدون و گسترده‌ای صورت نگرفته، بخش اعظم هنرهای آیینی سنتی نزد نسل جوان مغفول و ناشناخته مانده است.

 

* نویسنده : آزاده صالحی روزنامه‌نگار

نظر شما