بسياري ميگويند سال 2017، سال بازگشت سياستمداران ميانهرو به عرصه سياست اروپا بود و پيروزي امانوئل مکرون در فرانسه و انتخاب مجدد آنگلا مرکل بهعنوان صدراعظم آلمان را گواه ميآورند. بااينهمه اگر آمار و ارقام نظرسنجيها و نتايج انتخابات را کنار هم قرار دهيم، ميتوان اينطور نتيجه گرفت که اروپا در سال جاري ميلادي عرصه ترکتازي احزاب راست افراطي بود، حتي اگر هيچکدام از آنها نتوانسته باشند اکثريت را در انتخابات به دست آورند. بررسي نتايج انتخابات دهههاي اخير در بيش از 20 کشور اروپايي نشان ميدهد که اقبال مردم به احزاب راست افراطي امسال بيش از هر زمان ديگري در سه دهه گذشته بوده است.
کار تا آنجا بالا گرفته که رهبران احزاب راست افراطي حالا ميتوانند بهراحتي در نشست مشترکي گردهم آيند و براي نفوذ بيشتر خود در اروپا همکاري کنند. روز گذشته کنفرانس بحثبرانگيز احزاب راست افراطي اروپا با حضور رهبران برخي از اين احزاب، از جمله مارين لوپن از فرانسه و خيرت ويلدرس از هلند در پراگ، پايتخت جمهوري چک، آغاز شد. لورنزو فونتانا از ايتاليا و هانس کريستين اشتراخه و جورج ماير از اتريش هم از ديگر رهبران سرشناس احزاب راستگراي اروپايي بودند که در اين گردهمايي دوروزه شرکت کردند.
همه اين احزاب که در گروهي به نام «اروپاي ملتها و آزادي» در پارلمان اروپا با يکديگر متحدند، به دعوت حزب «آزادي و دموکراسي مستقيم» براي برگزاري اين گردهمايي به پراگ رفتهاند. اين حزب که در ماه اکتبر و پس از بهدستآوردن 11درصد آرا در انتخابات پارلماني جمهوري چک در عرصه سياسي اين کشور ظهور کرد، مانند همه احزاب مشابهي که گردهم آمدهاند، ديدگاههاي ضد مهاجرت، ضد اسلام و ضد اتحاديه اروپا دارد. اين احزاب ميگويند در اين نشست دوروزه روي همکاري با يکديگر در درون اتحاديه اروپا، ولي خارج از تشکيلات اتحاديه اروپا کار خواهند کرد.
همزمان با برگزاري اين گردهمايي، گروهي از مخالفان چپگرا در اعتراض به تجمع رهبران احزاب راستگرا و نفرتپراکني بيرون از محل برگزاري اين کنفرانس تظاهرات کردند. اين در حالي است که پليس پراگ تدابير امنيتي شديدي در اطراف محل برگزاري اين کنگره در حاشيه پراگ به کار گرفته است و خيرت ويلدرس هم بهدليل تهديد به مرگ بهخاطر مواضع ضداسلامياش، بهطور ويژهاي محافظت ميشود.
آنطور که يکي از برگزارکنندگان تظاهرات روز گذشته عليه گردهمايي سياستمداران راستگرا به الجزيره گفته، اکنون بيش از هر زمان ديگري مقاومت چک در برابر نفوذ رو به رشد احزاب راستگراي افراطي، بهويژه حزب آزادي و دموکراسي مستقيم مهم است: «ما ميخواهيم به مردم هشدار دهيم که در جمهوري چک، شمار حملات عليه اقليتها بهدليل سياستهاي حزب آزادي و دموکراسي مستقيم رو به افزايش است. همزمان ميخواهيم نشان دهيم که چنين گردهماييهاي بيگانههراسانهاي اينجا خريداري ندارد». حزب آزادي و دموکراسي مستقيم، به رهبري توميو اوکامورا که کارآفريني اصالتا ژاپني است، با شعار «نه به اسلام، نه به تروريسم» دو ماه پيش توانست 11درصد آرا را در انتخابات پارلماني به دست آورد؛ انتخاباتي که پيروز آن آندري بابيس، ميلياردر عوامگراي جمهوري چک، بود که دومين مرد ثروتمند اين کشور هم هست.
بابيس که حدود يک هفته است بهعنوان نخستوزير کار خود را آغاز کرده، در تکاپو براي جذب احزاب دستراستي براي گرفتن رأياعتماد در پارلمان جمهوري چک است. حزب آنو به رهبري بابيس گرچه پيروز انتخابات بود، اما تنها 78 کرسي از 200 کرسي پارلمان اين کشور را از آن خود کرد و حالا براي تشکيل اکثريت از حمايت کافي احزاب ديگر حاضر در پارلمان برخوردار نيست.
بابيس يکي از مخالفان سرسخت اتحاديه اروپاست و بارها عليه برنامه پذيرش مهاجران اتحاديه اروپا صحبت کرده است. اين رويکرد ضد مهاجرت حتي پس از آن ادامه داشت که کميسيون اروپايي در اين ماه اعلام کرد که جمهوري چک را براي سرباززدن از پذيرش پناهجو به دادگاه ميکشاند. با بيميلي بسياري از احزاب حاضر در پارلمان چک براي همکاري و ائتلاف با حزب پيروز، بابيس بر آن است با حزب آزادي و دموکراسي مستقيم وارد مذاکره شود. بابيس و توميو اوکامورا در حالي با شعارهاي اسلامستيزانه توانستهاند پاي خود را به عرصه سياسي چک باز کنند که مسلمانان اقليت کوچکي از شهروندان جمهوري چک را تشکيل ميدهند.
قدرتگرفتن راستگرايان افراطي در اتريش
درست در همان روزي که پراگ ميزبان رهبران احزاب راست افراطي سراسر اتحاديه اروپا بود، يکي از احزاب راستگراي افراطي اتريش توانست شريک حزب محافظهکار مردم و وارد صحنه قدرت اين کشور شود. پس از ائتلاف با راستگرايان افراطي، سباستين کورتس، بهعنوان جوانترين نخستوزير اروپا به قدرت ميرسد. او که رهبر حزب محافظهکار مردم است، با رهبران حزب آزادي، از احزاب راستگراي تندرو براي تشکيل کابينه ائتلاف کرد. اين ائتلاف دو ماه پس از رأيگيري تاريخي انتخابات پارلمان اتريش صورت ميگيرد که در آن حزب مردم پيروز شد، اما اکثريت لازم براي تشکيل دولت به طور مستقل را کسب نکرد. اکنون کورتس ۳۱ساله، بهعنوان جوانترين رئيس دولت در اروپا آغاز به کار خواهد کرد. اگر اين ائتلاف براي تشکيل کابينه نهايي و در مجاري قانوني تصويب شود، آنوقت اتريش تنها کشور غربي خواهد بود که يک حزب تندرو راستگرا را به بدنه دولت خود راه داده است. آخرين حضور راستگرايان افراطي در دول اروپايي به حدفاصل سالهاي ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۵ بازميگردد که آنها در دولتهاي اروپايمرکزي حضور داشتند.
صلح اروپایی در خطر است
تمامی جنبشهای پوپولیستی راستگرا تهدیدی علیه اروپا بوده و راست جدید نیز بخشی از آن است. بدون تردید ما با خطری جدی مواجهیم. اول از همه، این خطر متوجه ساختارهای موجود اروپاست که از سوی این جنبشها نفی میشوند. همچنین شاهد گرایشی قوی به تجدید حیات ملیگرایی هستیم. از اینها گذشته، این جنبشهای ملیگرایانه، ایده مشخصتری درباره ساماندهی مجدد اروپا البته تحت رهبری آلمان دارند. در برخی موارد، این تفکر به سمت شرق معطوف میشود که نشانی از صلح اروپایی در آن نیست.
پیروزی دونالد ترامپ در آمریکا را چگونه میتوان به اروپا ربط داد؟ آیا پیروزی او جنبشهای محلی را تقویت میکند یا باید آن را نمونه عبرتآموز برای پوپولیسم دستراستی دانست؟
در تأیید حرف شما باید بگویم که پیروزی ترامپ بهشدت این جنبش را تقویت میکند. نتایج انتخابات آمریکا با استقبال بیسابقهای از سوی راست جدید و پوپولیستهای دستراستی مواجه شد که دو دلیل دارد. نخست، به نظر میرسد ترامپ تجلی اهداف و آرمانهایی است که آنها دنبال میکنند. دوم اینکه اگر اظهارات پرتوپلای ترامپ درخصوص سیاست خارجی را در نظر بگیریم، اینطور به نظر میرسد که ایالات متحده قصد دارد در بلندمدت از اروپا هم بهلحاظ نظامی و هم بهلحاظ سیاسی فاصله بگیرد. در این صورت مسیر برای برنامهریزیهای راهبردی احزاب سیاسی راستگرا باز میشود. از منظر «راست جدید»، مداخله ایالات متحده در جریان جنگ جهانی اول در سال 1917 یک گناه کبیره بود. از نظر آنها، مداخله آمریکا در یک منازعه اروپایی مانع از آن شد تا آلمان پیروز جنگ نام بگیرد. به همین خاطر از آن زمان به بعد آمریکا همواره به چشم یک عامل مزاحم دیده شده که تلاش میکرده آلمان را دموکراتیزه کند. به نظر میرسد ترامپ قصد معکوسکردن این روند را دارد.
چرا رهبران راست جدید از ادبیات و لحن انقلابی بهره میگیرند؟
حیات تمام احزاب پوپولیست دستراستی و علیالخصوص راست افراطی در آلمان، به لحن و ادبیات تهییجکننده وابسته است. آنها باید هواداران خود را هیجانزده نگه دارند؛ چراکه در غیر این صورت موفق به جلب توجه و رأیشان نمیشوند. از این گذشته، نباید خطوربط تاریخی این ادبیات را فراموش کرد؛ یعنی این همان انقلابی است که قرار بود ملت آلمان را نجات دهد. در دهههای 20 و 30 میلادی، یک جریان سیاسی تند ملیگرایانه افراطی وجود داشت که در نهایت به فاشیسم انجامید. در فاشیسم ایتالیایی و فرانسوی، ادبیات انقلابی پررنگتر بود. به نظر میرسد ایدئولوگهای راست افراطی جدید از آن الگو سرمشق میگیرند. همچنین از نظر راست جدید افراطی منشأ بحران، لیبرالیسمی است که در نهایت تمدن را به نابودی میکشاند. آنها لیبرالیسم را مسئول افول جامعه اروپای غربی میدانند.
پس به نظر میرسد با همان صفبندیهای قدیمی مواجهیم؟
البته امروز در صف مخالفان راست جدید، علاوه بر مدافعان لیبرال روشنگری، چپگرایان نیز حضور دارند.
اسلام چطور؟
مسئله اسلام اندکی دشوار و غامض است. برای مثال، عدهای وجود دارند که اردوغان را میستایند. برای مثال، دنیز یوچیل، روزنامهنگار بازداشتشده در ترکیه را در نظر بگیرید. مدتی قبل از آن، پویش اعتراضی از سوی راست جدید علیه او به راه افتاده بود. با این پیشزمینه، راست جدید میتواند به حامی نگرش اقتدارگرایانه در ترکیه بدل شود.
در آلمان، حزب «آلترناتیو برای آلمان» قدرتمندترین حزب دستراستی بوده و در انتخابات پارلمانی نیز رأی بالایی بهدست آورد. چه عاملی باعث محبوبیت این حزب شده است؟
محبوبیت «آلترناتیو برای آلمان» تا حد زیادی به بحران مهاجرت مربوط میشود. بهراحتی میشد در تبلیغات انتخاباتی دید که آنها از یک تغییر راهبردی واضح صحبت میکردند. در جریان انتخابات اروپا، تمرکز و توجه این حزب، بر مسائل سیاست پولی بود و بعد بحث مهاجرت در کانون توجه قرار گرفت. تمرکز بر بحث مهاجرت یک تصمیم استراتژیک بود. از مدتها پیش مسئله مهاجرت مشکلساز شده بود اما با بحران سوریه به یک بحران جدی بدل شد و این حزب نیز بهترین استفاده تبلیغاتی را از آن برد.
برای جلوگیری از پیشرفت و گسترش پوپولیسم راستگرا چه میشود کرد؟
لیبرالیسم باید قبول کند که خودش مسئول زمینهسازی برای ایجاد این حس ضدلیبرالی کنونی است؛ در این مسئله شکی نیست. بعد از چند دهه پیادهسازی سیاستهای نئولیبرالی، جامعه مهیای این چرخش به راست از طریق مقرراتزدایی و کاهش امکان مداخله دولت بهویژه در حوزه سیاسی-اقتصادی بود. برای مقابله با راست جدید، یک راه این است که جامعه را در قالب بازارهای بهاصطلاح ارگانیک سازماندهی مجدد کرد. راه دیگر دفاع از ارزشهای روشنگری است. البته در مبارزه با راستگرایی جدید در اروپا، نباید به این استدلال قدیمی و اشتباه متوسل شد که «دشمنِ دشمن من، دوست من است»؛ زیرا این مسئله میتواند آب به آسیاب جریانهای اسلامگرای رادیکال بریزد. این فرایند در بریتانیا بسیار پیشرفت کرده است. در آنجا شاهد ایجاد ائتلافهایی میان نیروهای ارتجاعی هستیم که خاستگاههای متفاوت و تفاوتهای بنیادینی با یکدیگر دارند.
درخصوص انتخابات آتی در اروپا چطور؟ آیا نسبت به آنها خوشبین هستید یا به دیده ترديد به آنها مینگرید؟
قصد پیشبینیکردن ندارم اما باید بگویم که نگاه من بیشتر بدبینانه است؛ هرچند امیدوارم که برداشت من غلط از کار در بیاید. چهرههایی چون مارین لوپن در فرانسه و ویلدرس همچنان یک تهدید محسوب میشوند و نباید آنها را دستکم گرفت.
∎