شناسهٔ خبر: 22973128 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه شرق | لینک خبر

سياست و هنر معاصر

صاحب‌خبر -

«هنر و ترس» عنوان كتابي است از پل ويريليو كه به‌تازگي با ترجمه كامران برادران توسط نشر مانيا هنر منتشر شده است. پل ويريليو در دنياي انگليسي‌زبان به‌واسطه نظريه‌پردازي‌هايش درباره زيبايي‌شناسي و سياست شناخته مي‌شود. او در اين كتاب نيز به دو موضوع هنر معاصر و سياست سكوت انساني توجه داشته است. ويريليو نظريه‌پردازي است كه سال 1932 در پاريس به دنيا آمده و وامدار تجربه خود از جنگ جهاني دوم است. به اين واسطه فاجعه آشويتس همواره جايي در تاملات او داشته است. جان آرميتج در مقدمه‌اي كه در ابتداي كتاب «هنر و ترس» آمده، درباره تجربه ويريليو از جنگ جهاني دوم نوشته: «ويريليو هماره از مهيب‌ترين و هولناك‌ترين ويژگي‌هاي عصرمان تاثير پذيرفته است. با اين وجود، جنگ جهاني دوم و به ويژه تراژدي اردوگاه‌هاي كار اجباري و اردوگاه‌هاي مرگ نازي‌ها بود كه شدت خشونت انسان را به ويريليو آموزاند. به عبارت دقيق‌تر، فاجعه اردوگاه مرگ نازي‌ها ويريليو را ترغيب‌كرد تا به بدن انسان و توانايي‌اش براي سكوت احترام بگذارد. بنابراين ويريليو،‌ به ‌اشكال مختلف، درك ما را از تنگناي اخلاقي سكوت و كشمكش زيباشناختي متعاقبش، كه به صدادار كردن صوتي-تصويري نهفته در قلمرو هنر معاصر مرتبط است، شكل مي‌دهد و دگرگون مي‌كند.» ويريليو نقدهاي نظري زيادي را در باب مشخصه‌هاي غيرانساني جنگ در معناي كلي‌اش پيش كشيده و به دنبال «انسان‌گرايي خاص خود» بوده است. در اين ميان ارزيابي زيبايي‌شناسي و اخلاقيات ادراك انساني در كار ويريليو از اهميت زيادي برخوردار است. «هنر و ترس» شامل دو مقاله «هنري قسي» و «سكوت در دادگاه» است. در مقاله دوم ويريليو در پي پرده‌برداشتن از سكوتي است كه توانايي سخن گفتن را از دست داده است. در بخش ديگري از مقدمه كتاب، درباره انديشه‌هاي پاياني ويريليو در اين كتاب نوشته: «هنر معاصر دارد به خاطر بلاواسطگي‌اش بازي را به صدادار بودن واگذار مي‌كند و اين انگاره مقاومت هميشگي اوست در برابر پايان واكنش‌هاي بي‌مانند به آثار هنري و تحميل مستمر عمل واكنشي شرطي. در اينجا هدف ويريليو  به هم ريختن آن هنرهاي گرافيكي است كه بي‌محابا بر سرعت صدا تكيه دارند. اين استراتژي نمونه بارز موضع هنري و شفقت‌آميز ويريليو و تحليل‌هاي راديكال فرهنگي پيش از اين اوست. به‌عنوان‌مثال، در هنر موتور و سكوت در دادگاه، ويريليو پرفورمنس‌هاي چندرسانه‌اي و جيغ‌كشان و زمخت استرلاك، هنرمند بدن، را رد مي‌كند. آن‌گونه كه ويريليو اشاره مي‌كند، به چالش كشيده شدن مسائل فراخشونت و فراجنسيتي كه امروزه بر پرده‌هاي فرامدرنيته حكومت مي‌كنند اهميت بنيادين دارد، البته با فرض اين‌كه اين مسائل محرك اصلي ناامني اجتماعي و بحران در هنر فيگوراتيو هستند. بنابراین ويريليو هنر رسانه‌ جمعي را پرمخاطره‌ترين چالشي مي‌داند كه تاكنون براي كنترل اكثريت خاموش با صدايي جعلي انجام شده كه ميان نظرسنجي‌هاي عمومي، سانسور سازمان‌يافته و تبليغات دست‌به‌دست مي‌شود. بنابراين ويريليو بر امحاي هنرمند مدرن با هنرمندان معاصر و فرامدرني چون استرلاك مويه مي‌كند. چنين فقداني براي او توهين به كساني است كه هنوز مشتاق حرف زدن‌اند، حتي زماني كه خاموش مي‌مانند. ازاين‌رو، ويريليو در پي آن است كه از خلال عرصه هنر معاصر نيروهايي را آشكار كند كه در پايان نظام‌مند سكوت بصري و ژست هنرمند دخيل بود.»