محمد فاضلی - جامعه شناس: ریزگرد پدیده خطرناکی است که همواره وجود داشت اما در یک دهه گذشته خطر آن برای ما آشکار شده است.
ریزگردها بر اثر بیآبی و خشک شدن زمین، از بین رفتن پوشش گیاهی، خشک شدن تالابها و درنهایت وزیدن باد در بیابانهای خشک شده و تهی از گیاهان پدید میآیند. هر دانه ریزگرد، بسیار کوچک و معلق در هواست و با هر بادی به هر سویی میرود؛ اما دانههای بسیار ریز ریزگردها، چون به پا خیزند، آسمان را تیره میکنند، نفسها را میبرند، دیدها را کوتاه و پرواز هواپیماها را ناممکن میکنند. ریزگردها راه تنفس گیاهان را بسته و خفه میکنند. ریزگردها بر خانه و کاشانه مردم مینشینند و آنها را به مهاجرت وامیدارند. ریزگردها اگرچه پدیده طبیعی به نظر میآیند اما محصول عمل انسانی هستند. آدمیان با کردارهای خویش، با بیتوجهی به اصول و قوانین طبیعت، با منفعتجوییهای بسیار و گاه با مصلحتجوییهای نابجا، ریزگردها را بلای جان خویش کردهاند. درست به موازات ریزگردها، پدیده دیگری نیز هست که میتوان آنرا «میزگردها» خواند. ریزگرد در زمره اشیا است، اما میزگرد در شمار افراد است. اگر میپرسیم «ریزگرد چیست؟»، باید بپرسیم «میزگرد کیست؟» میزگرد، آدمی است از جنس بروکراتهای میانی و ارشد دولتی که گاه در دولت است و به تناسب احوال راهی «سازمان عمومی غیردولتی» یا «خصولتی» نیز میشود. مهمترین ویژگی میزگرد آن است که سخت به «میز» علاقه دارد و با جان و دل «دورش میگردد» و از اینرو میشود او را «میزگرد» نامید.
میپرسید نسبت میزگرد و ریزگرد چیست؟ شباهتشان بسیار بیشتر از تفاوت در یک حرف است. میزگردها عین ریزگردها، اگرچه تکتک و ریز هستند و به چشم نمیآیند، اما یک دسته «میزگرد» میتوانند راه تنفس سازمان، دولت یا کل نظام تصمیمگیری را بند بیاورند. یک دسته از میزگرد، درست عین ریزگردها، افق را تیره میکنند و چشمانداز سازمان و بروکراسی را کوتاه میسازند؛ هر میزگرد ظرفیت آن را دارد که به هر سویی که باد قدرت بوزد، متمایل شود، اما یک دسته میزگرد وقتی کنار هم باشند، دست و پای قدرت را هم میبندند تا هیچ کاری از آن ساخته نباشد. خشکسالی و نبود عقلانیت در بهرهگیری از منابع طبیعی، ریزگرد میسازد و خشکمغزی و بیعقلی در بهرهگیری از نیروی انسانی، میزگرد به بار میآورد. ریزگردها محصول قحطی آب و عقلاند و میزگردها محصول قحطی رجال و عقلا؛ ریزگردها زاییده زمانه و جغرافیایی هستند که در آن گیاهان ریشهدار خشکیدهاند و خاک سست شده و میزگردها عصاره زمانهای هستند که در آن مردان و زنان ریشهدار، آنها که استوار در برابر بادهای قدرت بایستند، از پا افتادهاند. میزگردها، دنبال میزی برای خود میگردند، یا دنبال آنها که صاحب میز هستند میگردند. میزگردها درست عین ریزگردها مانع پروازها میشوند. میزگردها عین ریزگردها موسمیاند و در موسم تقسیم غنائم قدرت، بیش از همیشه به هوا برمیخیزند. میزگردها عین ریزگردها زندگی را بر آدمیان سخت میکنند و فکر ترک دیار و وطن را در ذهنها میپرورانند. ریزگردها گیاهان و گلهای زیبا را خفه میکنند و میزگردها استعدادها و خلاقیتها را میکشند.
حدی از وجود ریزگردها طبیعی است و حدی از میزگردی نیز ذات سازمانهای اداری و بروکراسیهای دولتی است. اما وقتی غلظت ریزگردها نفسگیر میشود، یعنی در جایی تالابی خشکیده، سدی ساخته شده، جنگلی نابوده شده، یا سرزمینی بیابان شده است. میزگردها نیز چون بسیار شوند، بهطورحتم سرچشمهای از خرد خشکیده، استوانههای عقلانیت از پا افتادهاند و زیباییهای اخلاق پژمردهاند.
ریزگردها و میزگردها چون فزونی یابند، هر دو زندگی را بر مردمان هر سرزمینی تنگ میکنند. ریزگردها و میزگردها، هر دو محصول عمل انسانیاند و هر دو ریشه در تاریخ دارند؛ یکی بیشتر از جنس تاریخ طبیعی و دیگری از جنس تاریخ انسانی.