تابستان دو سال قبل، در یک صبح پرکار در وین و چند ساعت قبل از نهاییشدن توافق هستهای با ایالات متحده، اتحادیهاروپا و پنج قدرت جهانی دیگر، به سراغ توئیتر رفتم تا بنویسم که این توافق تاریخی «یک سقف نیست، بلکه یک پایه محکم است.»
متأسفانه، طی ۱۱ ماه گذشته، پاسخ حسن نیت ایران، با کجخلقی و بدعهدی دولت ترامپ مواجه شده است. اکنون غیرقابل اعتماد بودن ایالات متحده ـ از تغییرات آب و هوا تا فلسطین ـ قابل پیشبینی شده است. توجه اصلی ما در حال حاضر هشداردادن به کشورهای اروپایی در برابر هر گونه نرمش در مسائلی فراتر از محدوده توافق هستهای است که میتواند آنها را در حماقت دنبال شده توسط کاخ سفید گرفتار کند. در حالی که توافق هستهای و اوضاع منطقه وارد وضعیتی نامشخص و بهطور بالقوه قابل انفجار شدهاند، لازم است اروپا برای کمک به عدم تکرار تاریخ تلاش کند.
یک دهه قبل از مذاکراتی که به توافق هستهای منجر شد، ایران مذاکرات مشابهی را با بریتانیا، فرانسه و آلمان انجام داد. دیپلماتهای اروپایی، به منظور ترغیب دولت جورج دبلیو بوش برای ایجاد یک فرصت برای دیپلماسی، از ما خواستند که بهطور موقت و داوطلبانه، فعالیتهای مربوط به غنیسازی را به عنوان یک اقدام اعتمادساز تعلیق نماییم و ما موافقت کردیم.
لکن راضیکردن آمریکاییها دشوار بود و لذا اروپاییها اشتباه دیگری مرتکب شدند. پس از دو سال مذاکره ـ و تحت فشار آمریکا ـ انگلیس، فرانسه و آلمان ناگهان خواستار تعطیلی همه فعالیتهای غنیسازی ایران شدند. مذاکرات از هم پاشید و اروپاییها نه توانستند برنامه هستهای ما را متوقف کنند و نه توانستند واشنگتن را راضی نمایند.
مذاکرات پراکنده در سالهای بعدی به جایی نرسید و تا سال ۲۰۱۳، زمانی که مجددا به مذاکره نشستیم ـ این بار بهطور مستقیم با حضور ایالات متحده ـ ایران که در سال ۲۰۰۵ کمتر از ۲۰۰ سانتریفیوژ داشت در این سال به بیش از ۲۰ هزار سانتریفیوژ دست یافته بود. در آن زمان دیگر جای هیچ صحبتی برای توقف غنیسازی اورانیوم در خاک ایران وجود نداشت.
توافق هستهای یک نمونه نادر از پیروزی دیپلماسی بر تقابل است. تضعیف این توافق یک اشتباه خواهد بود. اروپا نباید بهعزم واشنگتن برای تغییر توجهات به یک بحران غیرضروری دیگر تن دهد ـ چه برنامه موشکی دفاعی ایران باشد و چه حضور و نفوذ منطقهای ایران. چنین کاری تکرار همان روند پیش از توافق هستهای است.
اجازه دهید تأکید کنم: تواناییهای نظامی ایران مطابق با قوانین بینالمللی و کاملا دفاعی هستند. آرایش دفاعی و اتکای به خود ناشی از محاسبات ژئو استراتژیک معقول و همچنین اعتقادات اخلاقی و مذهبی ماست. دکترین نظامی ما همچنین مبتنی بر تجربیات تاریخی ماست ـ بهویژه در جنگ ایران و عراق، زمانی که صدام حسین با موشکهای ساخت شوروی سابق، که برخی از آنها حامل مواد شیمیایی تامین شده توسط غرب بودند، شهرهای ما را موشکباران میکرد؛ و جهان نه تنها سکوت کرده بود، بلکه هیچ کشوری هیچ سلاحی به ایران نمیفروخت تا دستکم در برابر متجاوز ایجاد بازدارندگی کند.
ما از این تجربه عبرت گرفتیم. ما موشکها را به عنوان ابزار موثر بازدارندگی توسعه و پیشرفت دادیم. و تصمیم آگاهانه ما برای تمرکز بیشتر بر روی دقت نه برد موشکهایمان، به ما قابلیت پاسخ متقابل با موشکهای نقطه زن را داده است. سلاحهای هستهای نیازی به دقت در هدف ندارند؛ در حالی که کلاهکهای متعارف چنین نیازی را دارند.
تعهد ما به دفاع مشروع تنها یک شعار نیست. ما از موشکهای خود صرفاً علیه معدودی دشمنان پلید استفاده کردهایم: رژیم صدام حسین و متحدان تروریست آن و داعش. و حملات ما در پاسخ به کشتار بیرحمانه مردم ایران توسط آنها بود.
هیچ دولتی در ایران، مردم خود را بیدفاع نخواهد گذاشت. جامعه بین المللی ـ و بطور ویژه اروپا ـ باید این را درک کند و به جای پرداختن به آن، بر تلاشها برای مقابله با تهدیدات واقعی جهان، مانند جنگهایی که خاورمیانه را در برگرفته است، تمرکز کند.
ایران سربلند است که نقش پیشگام برای پایاندادن به خونریزیهای بیش از حد طولانی در سوریه ایفا میکند. در سال ۲۰۱۳، طرحی برای پایاندادن به مناقشه در این کشور از طریق آتشبس، تشکیل دولت وحدت ملی، اصلاح قانون اساسی و انتخابات آزاد و منصفانه ارائه کردم. اما گوش شنوایی یافت نشد. با این حال، ما به تلاشهایمان ادامه دادیم. در همین ماه گذشته، رییس جمهور ما، حسن روحانی، گام مهمی در جهت صلح در اجلاس سران سوچی به همراه همتایان روس و ترک خود برداشت و راه را برای کمک انسانی بیشتر، کاهش تنش و تشکیل کنگره مردم سوریه هموار کرد.
در مورد یمن، تنها دو هفته پس از آنکه عربستان سعودی بمباران وحشیانه خود را در آوریل ۲۰۱۵ آغاز کرد، ایران یک طرح شامل آتشبس فوری، کمکهای اضطراری بشردوستانه، و سپس تشکیل گفتگوهای ملی برای ایجاد یک دولت فراگیر پیشنهاد داد. ولی عاملان بحران انسانی و متحدان غربی آنها هنوز جنگ را به جای این روش انتخاب میکنند.
در حالی که ایران و شرکایش برای خاموش کردن آتش تلاش میکنند، آتش افروزان در منطقه ما دیوانهتر و وحشیتر میشوند. آنها به ضرورت تعامل فراگیر بی توجه هستند. با وجود اهمیت بسیار زیاد این موضوع، کشورهای مهم ذینفوذ، آمادگی ندارند آتش افروزان را به پاسخگویی وادارند.
ما از کسانی که احساس مسئولیت میکنند میخواهیم که نیاز به آینده نگری را درک کنند. بنابراین، بیایید برای حصول به یک چشم انداز مشترک برای آینده صلحآمیزتر امید داشته باشیم و شجاعت لازم در انجام اقدامات ملموس برای تحقق آن را داشته باشیم. من در همین صفحات در آوریل ۲۰۱۵ پیشنهاد تشکیل یک مجمع گفتگوی منطقهای ـ به عنوان روشی برای گردهمآوردن ایران و همسایگانش در تلاش مشترک برای
صلح ـ را مطرح کردم. ما امیدواریم که بازیگران مسئول فرامنطقهای تلاش خود را در جهت قانع کردن متحدانشان در منطقه برای جدیگرفتن پیشنهاد ما متمرکز کنند. فکر میکنیم این میتواند یک شروع خوب باشد و ما بار دیگر از همه همسایگانمان برای مشارکت دعوت میکنیم.
*چاپ شده در روزنامه آمریکایی «نیویورک تایمز»
∎
متأسفانه، طی ۱۱ ماه گذشته، پاسخ حسن نیت ایران، با کجخلقی و بدعهدی دولت ترامپ مواجه شده است. اکنون غیرقابل اعتماد بودن ایالات متحده ـ از تغییرات آب و هوا تا فلسطین ـ قابل پیشبینی شده است. توجه اصلی ما در حال حاضر هشداردادن به کشورهای اروپایی در برابر هر گونه نرمش در مسائلی فراتر از محدوده توافق هستهای است که میتواند آنها را در حماقت دنبال شده توسط کاخ سفید گرفتار کند. در حالی که توافق هستهای و اوضاع منطقه وارد وضعیتی نامشخص و بهطور بالقوه قابل انفجار شدهاند، لازم است اروپا برای کمک به عدم تکرار تاریخ تلاش کند.
یک دهه قبل از مذاکراتی که به توافق هستهای منجر شد، ایران مذاکرات مشابهی را با بریتانیا، فرانسه و آلمان انجام داد. دیپلماتهای اروپایی، به منظور ترغیب دولت جورج دبلیو بوش برای ایجاد یک فرصت برای دیپلماسی، از ما خواستند که بهطور موقت و داوطلبانه، فعالیتهای مربوط به غنیسازی را به عنوان یک اقدام اعتمادساز تعلیق نماییم و ما موافقت کردیم.
لکن راضیکردن آمریکاییها دشوار بود و لذا اروپاییها اشتباه دیگری مرتکب شدند. پس از دو سال مذاکره ـ و تحت فشار آمریکا ـ انگلیس، فرانسه و آلمان ناگهان خواستار تعطیلی همه فعالیتهای غنیسازی ایران شدند. مذاکرات از هم پاشید و اروپاییها نه توانستند برنامه هستهای ما را متوقف کنند و نه توانستند واشنگتن را راضی نمایند.
مذاکرات پراکنده در سالهای بعدی به جایی نرسید و تا سال ۲۰۱۳، زمانی که مجددا به مذاکره نشستیم ـ این بار بهطور مستقیم با حضور ایالات متحده ـ ایران که در سال ۲۰۰۵ کمتر از ۲۰۰ سانتریفیوژ داشت در این سال به بیش از ۲۰ هزار سانتریفیوژ دست یافته بود. در آن زمان دیگر جای هیچ صحبتی برای توقف غنیسازی اورانیوم در خاک ایران وجود نداشت.
توافق هستهای یک نمونه نادر از پیروزی دیپلماسی بر تقابل است. تضعیف این توافق یک اشتباه خواهد بود. اروپا نباید بهعزم واشنگتن برای تغییر توجهات به یک بحران غیرضروری دیگر تن دهد ـ چه برنامه موشکی دفاعی ایران باشد و چه حضور و نفوذ منطقهای ایران. چنین کاری تکرار همان روند پیش از توافق هستهای است.
اجازه دهید تأکید کنم: تواناییهای نظامی ایران مطابق با قوانین بینالمللی و کاملا دفاعی هستند. آرایش دفاعی و اتکای به خود ناشی از محاسبات ژئو استراتژیک معقول و همچنین اعتقادات اخلاقی و مذهبی ماست. دکترین نظامی ما همچنین مبتنی بر تجربیات تاریخی ماست ـ بهویژه در جنگ ایران و عراق، زمانی که صدام حسین با موشکهای ساخت شوروی سابق، که برخی از آنها حامل مواد شیمیایی تامین شده توسط غرب بودند، شهرهای ما را موشکباران میکرد؛ و جهان نه تنها سکوت کرده بود، بلکه هیچ کشوری هیچ سلاحی به ایران نمیفروخت تا دستکم در برابر متجاوز ایجاد بازدارندگی کند.
ما از این تجربه عبرت گرفتیم. ما موشکها را به عنوان ابزار موثر بازدارندگی توسعه و پیشرفت دادیم. و تصمیم آگاهانه ما برای تمرکز بیشتر بر روی دقت نه برد موشکهایمان، به ما قابلیت پاسخ متقابل با موشکهای نقطه زن را داده است. سلاحهای هستهای نیازی به دقت در هدف ندارند؛ در حالی که کلاهکهای متعارف چنین نیازی را دارند.
تعهد ما به دفاع مشروع تنها یک شعار نیست. ما از موشکهای خود صرفاً علیه معدودی دشمنان پلید استفاده کردهایم: رژیم صدام حسین و متحدان تروریست آن و داعش. و حملات ما در پاسخ به کشتار بیرحمانه مردم ایران توسط آنها بود.
هیچ دولتی در ایران، مردم خود را بیدفاع نخواهد گذاشت. جامعه بین المللی ـ و بطور ویژه اروپا ـ باید این را درک کند و به جای پرداختن به آن، بر تلاشها برای مقابله با تهدیدات واقعی جهان، مانند جنگهایی که خاورمیانه را در برگرفته است، تمرکز کند.
ایران سربلند است که نقش پیشگام برای پایاندادن به خونریزیهای بیش از حد طولانی در سوریه ایفا میکند. در سال ۲۰۱۳، طرحی برای پایاندادن به مناقشه در این کشور از طریق آتشبس، تشکیل دولت وحدت ملی، اصلاح قانون اساسی و انتخابات آزاد و منصفانه ارائه کردم. اما گوش شنوایی یافت نشد. با این حال، ما به تلاشهایمان ادامه دادیم. در همین ماه گذشته، رییس جمهور ما، حسن روحانی، گام مهمی در جهت صلح در اجلاس سران سوچی به همراه همتایان روس و ترک خود برداشت و راه را برای کمک انسانی بیشتر، کاهش تنش و تشکیل کنگره مردم سوریه هموار کرد.
در مورد یمن، تنها دو هفته پس از آنکه عربستان سعودی بمباران وحشیانه خود را در آوریل ۲۰۱۵ آغاز کرد، ایران یک طرح شامل آتشبس فوری، کمکهای اضطراری بشردوستانه، و سپس تشکیل گفتگوهای ملی برای ایجاد یک دولت فراگیر پیشنهاد داد. ولی عاملان بحران انسانی و متحدان غربی آنها هنوز جنگ را به جای این روش انتخاب میکنند.
در حالی که ایران و شرکایش برای خاموش کردن آتش تلاش میکنند، آتش افروزان در منطقه ما دیوانهتر و وحشیتر میشوند. آنها به ضرورت تعامل فراگیر بی توجه هستند. با وجود اهمیت بسیار زیاد این موضوع، کشورهای مهم ذینفوذ، آمادگی ندارند آتش افروزان را به پاسخگویی وادارند.
ما از کسانی که احساس مسئولیت میکنند میخواهیم که نیاز به آینده نگری را درک کنند. بنابراین، بیایید برای حصول به یک چشم انداز مشترک برای آینده صلحآمیزتر امید داشته باشیم و شجاعت لازم در انجام اقدامات ملموس برای تحقق آن را داشته باشیم. من در همین صفحات در آوریل ۲۰۱۵ پیشنهاد تشکیل یک مجمع گفتگوی منطقهای ـ به عنوان روشی برای گردهمآوردن ایران و همسایگانش در تلاش مشترک برای
صلح ـ را مطرح کردم. ما امیدواریم که بازیگران مسئول فرامنطقهای تلاش خود را در جهت قانع کردن متحدانشان در منطقه برای جدیگرفتن پیشنهاد ما متمرکز کنند. فکر میکنیم این میتواند یک شروع خوب باشد و ما بار دیگر از همه همسایگانمان برای مشارکت دعوت میکنیم.
*چاپ شده در روزنامه آمریکایی «نیویورک تایمز»