شناسهٔ خبر: 22950519 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: فرهیختگان آنلاین | لینک خبر

گزارش از مواجهه جامعه و سیاست با موسیقی

کنسـرت یا هندزفری؟

ایستادن پشت درهای سالن باعث شد تا بفهمم مساله‌ هندزفری و کنسرت نیست، همان‌طور که مساله‌ ارشاد و زیرزمینی نیست. مساله‌ اول از همه خود ماییم. ماییم که تعقل و استقلال فکری‌مان در اولویت است.

صاحب‌خبر -

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، نیم‌ساعتی می‌شد که پشت در سالن معطل ایستاده بودیم. صدای پچ‌پچ قطع نمی‌شد که یک‌باره در یک‌وجبی گوشم، جیغی بلند شد.

اَاَاَاَاَاَاَه... . خب این چه وضعشه؟؟ چرا الان باید همین‌جور پشت این در لعنتی علاف باشیم؟ اصلا چه حقی دارن که نمی‌ذارن بریم تو؟

دوست اجتماعی‌اش درحالی که مدام انتهای سبیل خود را می‌کشید و با آن ورمی‌رفت انگار که انتظار دارد با این کار سبیلش بلندتر شود، با صدایی نه‌چندان بلند خندید و گفت: حرومه!

تازه حلزونی‌های گوشم از لرزش ایستاده بودند که دوباره جیغی بلند کشید و گفت:یعنی چی که حرومه؟ مملکت مگه صاحب نداره؟ مجوز می‌دین. به خودمون می‌فروشینش. تو تلویزیون میارینشون. به ما و کنسرتش که می‌رسه می‌شه غیرقانونی؟ می‌شه مخل امنیت ملی؟ می‌شه حروم؟ تو هندزفری حلاله، توی کنسرت حروم؟

با اینکه دوست داشتم هرچه زودتر ساکت شود و از جیغ‌جیغ‌هایش خلاص شوم، اما جمله‌ آخر او واقعا برایم سوال شد. «توی هندزفری حلاله، تو کنسرت مساله‌دار؟» برایم مهم نبود دیگر لغو کنسرت مشکلات تاسیساتی سالن است یا چیز دیگر... سوال او برایم مهم بود. باید جوابش را می‌یافتم. هرچند که علاقه‌ زیادی به موسیقی دارم و همدم من در تنهایی‌ها و شلوغی‌هایم همین جادوگر ندیدنی است. اما من نمی‌شناختمش. منِ مسلمانِ عصر «مایکل جکسون» و «جاستین بیبر»، باید گوشه‌ای از خانه‌ام بنشینم و از بلای روزگار تکه‌پتویی پشمینه به سرم بکشم تا به من و دینم آسیب نخورد؟ آیا اصلا چنین چیزی در روزگار آپارتمان‌نشینی و تلویزیون‌بینی امکان‌پذیر است؟ باید اول موسیقی را می‌شناختم و بعدا می‌فهمیدم نگاه دین به آن چیست؟

 ما موسیقی، ما چه کار
موسیقی مگر با من چه کار دارد؟

دوستی گفت برای جوابت باید سفری به دل تاریخ کنی. البته نه خیلی دور، همین 20 سال پیش، جایی وسط تهران، از در که وارد حیاط روایت فتح می‌شوی دست راست نمازخانه‌ای است. وارد نمازخانه که شدی یک مرد عینکی با ریش‌های جوگندمی می‌بینی که چند نفری دورش حلقه زده‌اند. به ریش‌هایش نگاه نکن، عمری سبیل نیچه‌ای می‌گذاشته و در فلسفه و هنر غوطه‌ور بوده است. هرچی موفرفری عینک‌گرد روشنفکر پیدا می‌کردی از دوستانش بوده‌اند. برو گوشه‌ای از نمازخانه بنشین و منتظر باش تا بحث به موسیقی بکشد. «در هنر و تبلیغات غربی، موسیقی اصلی‌ترین عامل به‌شمار می‌آید. راه راحتی هم دارد که می‌شود تشخیص داد چه‌طور اصل است. در فیلم‌ها و تبلیغات غربی، احساساتی را که می‌خواهند به تماشاچی منتقل کنند، از روش دیگری جز موسیقی انتقال نمی‌دهند. اگر احساس غم و اندوهی هست که می‌خواهند آن را به تماشاچی منتقل کنند، عامل اصلی آن هم موسیقی است. اگر می‌خواهند شادی را به تماشاچی منتقل کنند، عینا همین‌طور است. دلیل اینکه از موسیقی به این شکل استفاده می‌کنند، این است که موسیقی برای تاثیرگذاری بر بشر، مانع عقل را برابر خود ندارد. موسیقی فقط به‌وسیله اعصاب دریافت می‌شود. در بعضی کتاب‌های غربی درباره‌ این بحث می‌کنند که چه‌طور گیاهان مقابل موسیقی رشد بیشتری دارند.

حتی شنیده‌ام وقتی برای گاوها موسیقی گذاشته‌اند، دیده‌اند شیر گاوها بیشتر شده است. کاری هم نداریم که در اثر موسیقی، رشد گیاه بیشتر می‌شود یا کمتر؟ یا اصلا این افزایش رشد چه دلیلی دارد؟ یا اگر در دامداری‌ها شیر گاوها بیشتر می‌شود، دلیلش چیست؟ می‌دانیم که گیاهان عقل ندارند. حیوان‌ها به مفهومی که درباره انسان مطرح است، عقل ندارند. یعنی حتی از مراتب پایین عقل هم که فاهمه و واهمه است، برخوردار نیستند. درباره‌ عقل ان‌شاءا...بحث می‌کنیم پس چه‌طور است که موسیقی بر آنها موثر است؟ دلیلش این است که اصلا برای دریافت موسیقی هیچ احتیاجی به عقل نیست. یعنی عقل نیست که محتوای موسیقی را ادراک می‌کند، بلکه اعصاب است. تاثیراتی هم که انسان از موسیقی می‌گیرد، فقط از راه اعصاب‌ است و بعد تصمیم می‌گیرد آیا از آن متاثر شود یا نه. خودش را دست این موسیقی بسپرد یا نه. چون اصلا مساله، خود را دست موسیقی سپردن است، موسیقی گوش دادن نیست.

اشتباه نشود. اصلا موسیقی گوش‌دادنی نیست. کسی که موسیقی گوش می‌دهد، خودش را دست موسیقی می‌سپرد و بنده‌ آن می‌شود. یعنی تصمیم گرفته که موسیقی، خوب چیزی است و من می‌توانم موسیقی گوش کنم و تاثرات عصبی آن را بگیرم. به این دلیل دیگر عقلش کنترل ندارد. کسی که این‌طور است، مانع عقل را از همان اول از سر راه برداشته و تصمیم گرفته که خودش را به دست موسیقی بسپرد. دلیل خیلی ساده‌ای دارد؛ چه موسیقی را برای حضرت امام‌(ره) بگذارید، چه برای من، تفاوتی نمی‌کند. با اینکه مراتب عقلی‌مان متفاوت است ولی موسیقی را برای هر یک بگذارید، تفاوتی نمی‌کند. ایشان هم اگر یک موسیقی شاد را بشنود، همه‌ تاثیرهای موسیقی به ایشان منتقل می‌شود. منتها بعد تصمیم می‌گیرد و موسیقی را قطع می‌کند و خودش را دست موسیقی نمی‌سپرد. اگر کسی خودش را دست موسیقی بسپرد، خب لذت هم می‌برد. ولی اگر کسی خودش را دست موسیقی نسپرد، موسیقی برایش عذاب‌آور است. جدی می‌گویم. این‌طور نیست که موسیقی برای همه‌ مردم لذت‌بخش باشد. این یک اشتباه است. اما متاسفانه موسیقی گوش کردن آنقدر در روزگار ما اشاعه دارد که اصلا نمی‌شود این حرف را به کسی زد. چون برایش این تجربه پیش نمی‌آید که مدتی موسیقی گوش نکند، بعد برایش یک موسیقی شادی‌آور - به قول خودشان - بگذارید و ببینید اصلا احساس شادی به آدم دست می‌دهد یا نه. چیزی غیر از عذاب نیست، غیر از تکرار اصواتی که اعصاب آدم را خرد کرده و جدا او را ناراحت می‌کند.»

اما آیا صوت خوش و موسیقی زیبا کلا مطرود است؟ در حدیث‌های زیادی دیده‌ام – به‌ویژه حدیثی که فکر می‌کنم از امام سجاد(ع) باشد- نقل شده حضرت رسول(ص) صدای‌شان را سر نماز به قدر طاقت ماموم بلند می‌کردند، صوت خوش را به‌قدر طاقت ماموم از خودشان بروز می‌دادند. این‌طور نبوده با آهنگی که برای خودشان نماز می‌خوانند، برای مردم هم بخوانند. چون می‌گفتند و نقل شده از امام سجاد(ع). می‌گفتند اگر می‌خواستند با آن بیان بخوانند، همه از شدت لذت، غش می‌کردند. نقل شده ایشان صدای خوش حضرت داوود(ع) را داشتند. درباره‌ اینها چه می‌شود گفت؟

این یکی از بحث‌های اساسی درباره‌ موسیقی است؛ یعنی تناسبی که بین محتوا و قالب موسیقی موجود است و اگر این نسبت یا ارتباط قطع شود، آن ‌وقت است که ما موسیقی را به‌طور کلی طرد می‌کنیم و حرام می‌دانیم. ولی تا وقتی این محتوا را دارد و ارتباط ظاهر و قالب آن با محتوا حفظ شده است، سفارش هم شده در حدیث‌ها درباره‌ اینکه مثلا انسان قرآن را با صوت خوش بخواند یا نمازش را با صوت خوش بخواند. دلیلش این است که وقتی انسان با تمام وجودش مشغول دعاست، محتوای دعا ریشه‌ای صوتی است که انسان به بیان و لحن خود می‌دهد. موسیقی‌‌ای که در دعا از انسان صادر می‌شود، متناسب با محتوای دعاست که به نیاز و فقر ذاتی انسان برابر خداوند مربوط است.
 
«حتی در ظاهرش هم مشخص است یعنی وقتی ظاهر، ارتباط خودش را با آن محتوای الهی، روحانی و معنوی قطع می‌کند، هرچند از نظر فنی در همان دستگاه‌های موسیقی است، منتها با این حال دیگر قابل گوش دادن نیست و حرام است، یعنی گناه دارد. اصلا مساله‌ اساسی در موسیقی همین‌جاست. اگر این مساله ادراک نشود، نمی‌شود فهمید چرا برخورد اسلام با موسیقی این‌طور است.»

اولا موسیقی اعتیادآور است، خیلی شدید و اعتیادش از هرچیز دیگر هم شدیدتر است و حالت تخدیری آن خیلی عمیق‌تر از هر چیزی است؛ مثل تریاک، مشروب و... حالت تخدیری آن همچنان زیاد است که اصلا قابل‌ترک نیست. مصاحبه‌ای از حضرت امام‌(ره) هست. اوایلی که تشریف آورده بودند یا وقتی اروپا و فرانسه بودند، فرموده بودند اصلا مغزی که به گوش دادن موسیقی عادت کرد، دیگر قابل استفاده نیست.

موسیقی؛ حرام است، حرام است، حلال...

چرا بعد از انقلاب، موسیقی حلال شد؟

نمی‌توان انکار کرد که عمده‌ مراجع در سده‌های گذشته با موسیقی مشکلی جدی داشتند و بسیاری آن را حرام می‌دانستند، اما چه‌طور شد که امام خمینی(ره) به‌عنوان نسل جدید مرجعیت شیعه نه‌تنها گوش دادن به موسیقی را حرام ندانست بلکه خرید و فروش ساز آن را نیز تجارتی حلال دانست. به نظر شما چرا عمده فقهای گذشته بر موسیقی اشکال وارد می‌کردند؟

مراجع به این دلیل با موسیقی مخالفت می‌کردند که جزء جدایی‌ناپذیر چیزی به اسم «غنا»، «طرب» و «لهو» بود و به حکم امام خمینی(ره): «غنا تنها زیبا ساختن صدا نیست بلکه کش‌دادن صدا و ترجیع آن با کیفیتی مخصوص که «طرب‌انگیز» بوده، با مجالس لهو و محافل «طرب» و آلات لهو و لعب مناسبت داشته باشد، غنا محسوب می‌شود.» همچنین «طرب آن است که آدمی با حصول آن حالتی ویژه پیدا می‌کند و عقل او تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد چنانکه شراب بخورد» لهو نیز به‌طور کلی یعنی انجام کاری بی‌هدف، انسان‌هایی که اهل لهوند در زندگی‌شان هدف خاصی ندارند و به یک معنا «هرچه پیش ‌آید خوش ‌آید، هستند.» اگر بحث موسیقی نبود بــی‌شــک می‌شد رابطه‌ ما با گشت‌زدن در تلگرام و اینستاگرام را با مفهوم لهو بررسی کرد که آیا گشت‌زدن بیهوده و از روی سرگرمی؛ لهو و در نتیجه حرام است یا خیر؟

امام(ره) معتقدند که در ابتدای امر چندان مهم نیست خواننده چه می‌خواند، چه متن‌های سخیف بخواند و چه زیارت عاشورا. چه حامد زمانی بخواند چه حامد همایون، اگر هرکدام از آنها طربناک و غنا باشد، حرام است. در یک کلام اگر بخواهیم بدانیم چرا دین با هر نوع موسیقی موافق نیست و علما برخی از آنها را حرام می‌دانند، امام(ره) در جواب می‌فرمایند: «موسیقی از اموری است که البته هرکسی برحسب طبع خوشش می‌آید لکن از اموری است که انسان را از جدیت بیرون می‌برد و به یک مطلب هزل می‌کشد. دیگر یک جوان که عادت کرده روزی چند ساعت با موسیقی سروکار داشته باشد و اکثر اوقاتش را صرف بکند و پای موسیقی بنشیند و اینها از مسائل زندگی و از مسائل جدی به‌طورکلی غافل می‌شود، عادت می‌کند همان‌طور که به موادمخدر عادت می‌کند، دیگر نمی‌تواند یک انسان جدی باشد که بتواند در مسائل سیاسی فکر کند، فکر انسان را موسیقی طوری بار می‌آورد که دیگر انسان نتواند در غیر همان محیط مربوط به شهوت و موسیقی، فکر کند.»

بنابراین در یک کلام می‌توان گفت موسیقی اگر خاصیت تخدیری داشته باشد و در شنونده‌اش که ما باشیم حالت طرب، خلسه و فراموشی واقعیات جامعه را ایجاد کند، بی‌شک حرام است. این نه نگاه امام (ره) که نگاه اسلام به موسیقی و همچنین سایر هنرهاست. اما بازگردیم به سوال اول و اینکه چرا امام(ره) موسیقی را بعد از انقلاب حلال کرد؟ پاسخ اینجاست که ماهیت موسیقی در آن زمان مشخص بود، پدیده‌ای برای تخدیر و به خلسه بردن انسان‌ها، اتفاقی که همواره شاهان و حکومت‌ها بر آن تاکید داشتند. مردمی که همواره در تخدیر باشند و مانند معتادان همواره دنبال چیزی برای به خلسه رفتن باشند، بی‌شک دیگر نه حواس‌شان به ظلم‌هایی است که به مردم می‌رود و نه دغدغه‌ای برای اصلاح جامعه خودشان دارند. برای حکومت‌ها چه آسان بود که با اندکی خرج مردم‌شان در خلسه زندگی کنند و آنها نیز کار خود را بی‌مزاحمت انجام دهند. اما بعد از انقلاب بستری پیش آمد که موسیقی راهی جدید را در پیش بگیرد و برای خود رسالتی مثل آگاهی بخشیدن به جامعه، ستایش بزرگان تاریخ برای تربیت انسان‌های بزرگ‌تر، بیان مشکلات اجتماعی، فرهنگی و... در نظر بگیرد. اما مگر قضاوت به همین آسانی است که ما بدانیم کدام موسیقی تخدیری است و کدام یک حلال؟

مجاز یا حلال؟

حلاله؟ آره بابا از تلویزیون ضبط کردم.

شاید هیچ‌چیز به اندازه‌ این تناقض ذهن من را درگیر نکرده باشد که مگر می‌شود در جمهوری اسلامی که قوانینش برپایه اسلام است، اثری مجوز قانونی بگیرد و حتی در تلویزیون پخش شود، اما گوش دادن آن حرام باشد؟ دیگر این سوال را در دل مبانی و تاریخ نیافتم. این تناقض امروز سوال خیلی‌ها شده و باید سراغ احکامی می‌رفتم که امروز صادر شده باشند. سراغ استفتائات مقام معظم رهبری رفتم. گویا ایشان علاوه‌بر ادبیات بر موسیقی نیز احاطه دارند. در جایی از قول ایشان خواندم: «به‌هرحال، تاریخ موسیقی ایران در طول قرون ممتد - چه قبل و چه بعد از اسلام - را خوانده‌ام و از سیر و سرنوشت موسیقی عرب – به‌خصوص بعد از اسلام - مطلعم. آنچه براساس مطالعات خودم می‌توانم بگویم، این که موسیقی در منطقه‌ ما، برای هدف‌های متعالی به کار نرفته است و این به خلاف سیر موسیقی در اروپاست. می‌دانید که من به‌طور طبیعی ازجمله آدم‌های غرب‌ستیزم. چنانکه هیچ ویژگی غرب، مرا مبهوت و مجذوب نمی‌کند. در عین حال، ویژگی‌های مثبت غرب را از روی محاسبه، تایید می‌کنم. یکی از آن ویژگی‌ها، مقوله‌ موسیقی است. درست است که در غرب، موسیقی‌های منحط وجود دارد اما در همان نقطه از جهان، از دیرباز موسیقی‌های آموزنده و معنادار هم بوده است؛ موسیقی‌ای که برای گوش سپردن به آن، انسان عارف واقف خردمند، می‌تواند بلیت تهیه کند، در سالن اجرای کنسرت بنشیند و ساعتی، از آن لذت ببرد. در غرب موسیقی‌هایی که گاهی یک ملت را نجات داده و گاهی یک مجموعه‌ فکری را به سمت صحیح هدایت کرده، کم نبوده است. در منطقه‌ای که تاریخ موسیقی ما در آن شکل گرفته است، موسیقی معنای صحیح ندارد. شما باید به آن معنا و مفهوم صحیح بدهید؛ و درواقع باعث نجات آن شوید. حرف من با موسیقیدان‌ها این است که موسیقی را به سمت معنا و هدف‌های متعالی ببرید؛ هدف‌ها فراتر از هدف عیاشی فلان عاشق کذایی که بهمان معشوقه‌ کذایی‌تر را دوست می‌داشته و چون مورد بی‌اعتنایی وی قرار گرفته و دلش شکسته است، می‌خواهد پای فلان ساز بنشیند و در اثر آهنگ و ترانه‌ سوزناک، اشک از فراق بریزد! چنین هدفی در استعمال موسیقی ارزشمند نیست.»

رفتم سراغ استفتائات، کم نبودند سوالاتی که از تناقض مجوز و شرع می‌پرسیدند: «گوش ‌دادن به نوارهایی که توسط سازمان تبلیغات اسلامی و مجاز اعلام شده‏اند، چه حکمی دارد؟ آیا موسیقی‌هایی که از صداوسیما پخش می‌شوند، همگی حلال‌اند؟» وجه‌مشترک پاسخ‌ها در این بود: «جواز گوش‌ دادن به نوارها منوط به تشخیص خود مکلف است که اگر تشخیص دهد مشتمل بر غنا و موسیقی لهوی مضل عن سبیل‌الله و مناسب با مجالس عیش و نوش و خوشگذرانی و همچنین مطالب باطل نیست، گوش‌ دادن به آن اشکال ندارد بنا براین تجویز آن توسط سازمان تبلیغات اسلامی، صداوسیما یا هر موسسه‌ اسلامی دیگر به تنهایی دلیل شرعی برای مباح بودن آن نیست و به‌کارگیری آلات موسیقی در موسیقی لهوی مطرب و مناسب با مجالس لهو و گناه جایز نیست، ولی استفاده‌ حلال از آنها برای اهداف عقلایی اشکال ندارد و تشخیص مصادیق هم موکول به نظر خود مکلف است.» رهبر انقلاب قبل از اینکه این تناقض‌ها عیان‌تر شود در جایی صریحا اظهار داشتند: «اخیرا در پاسخ به سوال برخی دوستان - آقای لاریجانی و دوستان صداوسیما - گفتم: همه‌ آنچه را از صداوسیما پخش می‌شود از حیث بلااشکال بودن شرعی، تایید نمی‌کنم. بعضی نواها واقعا اشکال دارد. مسلما آهنگ‌هایی که از آرشیو صداوسیما بیرون می‌آید، حرام است. این آهنگ‌ها زمانی که به رسم دربار «هارون‌الرشید» برای افرادی از خاندان فاسد قاجار و پهلوی، که مقلد هارون‌الرشید، آن هم نه در کشورگشایی و کشورداری و عرضه و لیاقت، بلکه در عیاشی و رذالت بودند، ساخته شده است. در این آهنگ‌ها و موسیقی‌ها ذره‌ای وجه حلیت نیست؛ اما تا دل‌تان بخواهد، در آن وجه حرمت هست. »

این تناقض نشان داد که موسیقی حلال یا حرام، به نظر صداوسیما و سازمان تبلیغات و ارشاد و... نیست. مکلف ماییم که تشخیص دهیم چه بسا موسیقی‌هایی که حرام اندر حرام باشند و از تلویزیون پخش شوند و چه بسا موسیقی‌هایی که حلال بوده و مجوز ندارند. در وزارت ارشاد یکی از ویژگی‌های اخذ مجوز، سبک موسیقی است. «رپ» حرام است، ولو اینکه هیچ غنا، طرب و لهوی درآن نباشد و چه بسا که خواننده در آن مخاطب را به تلاش و کوشش و مبارزه علیه ظلم ترغیب کند، اما چون «رپ» است، بشود زیرزمینی. یا آنکه خواننده‌ای پاپ تا لب به آواز باز کند، چیزی در کمرمان قیژقیژ می‌کند و می‌گوید یالا بچرخ. اما نه‌تنها مجاز است و قانونی که استیج‌های مختلف در شبکه‌های گوناگون سیما سلبریتی مورد‌نظر را بهانه‌ای برای جلب مخاطب کرده است. این جادوگرندیدنی دیوانه‌ام کرده است. اگر جای دوست اجتماعی آن جیغ‌جیغو بودم، وقتی می‌پرسید مجوز می‌دین، به خودمون می‌فروشینش. تو تلویزیون میارین‌شون. بازم می‌شه حروم؟ می‌گفتم بله. بازم ممکنه بشه حروم!

هندزفری یا کنسرت

شما نمی‌خواین ما شاد باشیم؟

ایستادن پشت درهای سالن باعث شد تا بفهمم مساله‌ هندزفری و کنسرت نیست، همان‌طور که مساله‌ ارشاد و زیرزمینی نیست. مساله‌ اول از همه خود ماییم. ماییم که تعقل و استقلال فکری‌مان در اولویت است. به ما می‌گویند هرچیزی که باعث تخدیر، اعتیاد و مستی شما شود، حرام است. خواه مواد مخدر باشد، مشروبات یا برخی موسیقی‌ها. معیار حلال بودن چیزی، قانونی بودن آن نیست. هرچند بدیهی است که بسیاری از موسیقی‌ها «قِرآفرینند» و کسی نیست که از شنیدن آنها تحریک نشود و حکومتی که دلش برای مردم بسوزد و قصد اعتلای آنها را داشته باشد، وظیفه دارند تا از این موسیقی –که کم هم نیست- جلوگیری کند. حکومت‌های زیادی هستند که اتفاقا موسیقی‌های تخدیری را ترویج می‌دهند، بودجه‌های کلانی برای سرگرمی می‌گذارند تا مردمان‌شان دیگر کار به معقولات و سیاست نداشته باشند. به قول «سیدمرتضی آوینی» که در نمازخانه او را دیدم: «بشر امروز از تعقل فلسفی و تفکر می‌گریزد و روی به سرگرمی‌هایی می‌آورد که ذاتا مبرای از تفکر باشند: «فوتبال، جوک، پات، آتاری، سینما و تلویزیون و علی‌الخصوص کارتون!» .» اما مهم ماییم و فکری است که باید بی‌هیچ مخدری برای خود، جامعه و آینده‌اش بیندیشد و برای رسیدن به آرمان‌های خودش بجنگد. سخت است نرفتن به کنسرتی که هیجان تخلیه‌شده به ما می‌دهد. اما لذت‌بخشتر از آن رسیدن به قله‌ای است که عمری برای رسیدن به آن تلاش کرده است.

 

* نویسنده : محسن شهمیرزادی روزنامه نگار