به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، خانوادههای زندانیان علاوهبر مشکلات مالی و معیشتی مشکلات دیگری نیز دارند. اگرچه کمیته امداد دستی در حمایت از خانواده زندانیان دارد اما فعالیت حمایتی این کمیته فقط به تامین مسکن یا معیشت خانواده زندانیان خلاصه شده و کانون حمایت از خانواده زندانیان نیز نمیتواند همه آنها را تحت پوشش خود داشته باشد.
مسئولان سازمان زندانها و اقدامات تامینی میگویند تعداد قابل ملاحظهای از زندانیان جدیدالورود از بستگان درجه یک زندانیان هستند که این موضوع نشاندهنده میزان آسیبی است که پس از زندانی شدن یکی از اعضای خانواده به آنها وارد شده است.
گاهی همسر یک زندانی به واسطه زندانی شدن شوهرش ناچار است با افراد یا مکانهایی مرتبط شود که جرمخیز است. یک زن برای جلب رضایت شاکیان همسر زندانیاش باید به سراغ طلبکاران یا شاکیان خصوصی برود؛ رفتوآمدی که میتواند وی را با خطراتی روبهرو سازد. گاهی همسر یا فرزند زندانی ناچار است برای گذران زندگی به سراغ دوستان خلافکار شوهر برود. از طرفی خانواده زندانیان در افکار عمومی به سرعت برچسب میخورند؛ برچسب و نگاه منفیای که اگر محیط متوجه آن شود انواع آسیب را به آنها وارد میکند. نمونه آسیب و پیامدهای منفی که بعد از زندان رفتن یک نفر خانواده وی را گرفتار میکند، کم نیست.
بازداشت پسر نوجوان یک زندانی
مدتی پیش پلیس از پسر نوجوانی که پدرش به اتهام قاچاق مواد مخدر در زندان بود مقدار زیادی مواد پیشساخت مخدر شیشه کشف کرد.
این پسر 17ساله به ماموران گفت دوست پدرش مواد را به وی داده بود تا برای چند روز آن را نگهداری کند و در عوض پول خوبی برای ادامه تحصیلش به او بدهد. این پسر نیاز مالی و نبود حامی در زندگیاش را عاملی دانست که موجب شد وی به ناچار راه پدر را ادامه دهد.
گرفتاری ۲ دختر نوجوان پس از زندانی شدن پدر
مدتی پیش نیز دو دختر نوجوان بعد از زندانی شدن پدرشان و طلاق مادرشان برای مدت چند هفته در چنگ پسران آزارگر گرفتار شدند و سرنوشت تلخی برای آنها رقم خورد.
دختر 15 ساله که مینا نام دارد در تشریح جزئیات ماجرایی که بعد از زندانی شدن پدرش برای وی و خواهر 17سالهاش پیش آمده بود به «فرهیختگان» گفت: «از یک سال قبل که پدرم به اتهام حمل مواد مخدر به زندان رفت و مادرم از او جدا شد و ما را رها کرد، زندگیمان تغییر کرد. من و خواهرم به تنهایی در خانهمان در محله پونک زندگی میکردیم و به سختی زندگیمان را میگذراندیم. دختر همسایهمان که در جریان مشکلات زندگی ما بود بیشتر اوقات به ما سر میزد و گاهی اوقات هم من و خواهرم به خانه آنها میرفتیم.»
این دختر ادامه داد: «آخرین بار که من و خواهرم به خانه دختر همسایه رفتیم برادر او و چند نفر از دوستانش هم به آنجا آمدند. آنها حرفهای نامربوطی زدند که ما متوجه منظورشان نشدیم. عصر میخواستیم به خانهمان برگردیم که پسران جوان به من و خواهرم حمله کردند و ما را کتک زدند. آنها برای چند هفته من و خواهرم را به خانهای در جاده کرج بردند و در آنجا زندانی کردند و آزار دادند. تا اینکه من توانستم یک شب از آنجا فرار کنم.»
دختر نوجوان گفت: «چون پدرم در زندان بود و جایی نداشتم و میترسیدم بار دیگر به خانهمان برگردم در خیابانها آواره شدم تا اینکه یک پیرزن مرا در خانهاش پناه داد. من از آنجا با زندان تماس گرفتم و ماجرا را برای پدرم توضیح دادم. به محض اینکه پدرم از زندان مرخصی گرفت و بیرون آمد با هم به پلیس آگاهی رفتیم و شکایت کردیم.»
این دختر گفت: «اگرچه خواهرم هم آزاد شد و حالا پسر همسایه و دوستانش بازداشت شدهاند و در انتظار صدور حکم برای آنها هستیم اما حتی با مجازات آنها ذرهای از آزارهای روحی و روانی که به من و خواهرم وارد شد، کم نمیشود. اگر پدرم در زندان نبود و مادرم از پدرم جدا نمیشد، هرگز چنین سرنوشت تلخی نداشتیم.»