جوان
آقای حجاریان این آسیبشناسی خود شما را هم گمراه میکند
اکبر گنجی: سعید حجاریان در مقالهای با عنوان «کدام اصلاحات زنده است» در دوماهنامه چشمانداز ایران (از جریان ملی - مذهبی) به آسیبشناسی اصلاحات پرداخته و معتقد است همچنان تنها راه نه «انقلاب در انقلاب» است و نه «استمرار انقلاب» و نه «آمدن کف خیابان» بلکه همان اصلاحاتی است که هنوز جسارت تعریف چیستی و نسبت آن با اندیشه سیاسی امام را پیدا نکردهاند. اما رفتار اصلاحطلبان که سوءظن حزبالله، متدینین و حاکمیت را برانگیخت بعد از حضور در قدرت است. کارویژههای اصلاحطلبان که با معرفتی متفاوت از دستگاه معرفتی امام شروع شد و با دو بال «استحاله قانونی» و «جنبشهای اجتماعی» به رویارویی با حاکمیت و سیاستهای کلی آن رسید نمیتواند با این کدها و علل آسیبشناسی شود و نوعی خودفریبی آگاهانه در آن نهفته است. بد نیست یک بار از دید مقابل یا اصل حاکمیت به صحنه نگاه کنید و جزوات چندگانه خود را مطالعه بفرمایید شاید به آسیب نزدیکتر شوید. جریان اصلاحطلبی در ایران همیشه از ویژگیهای نسبتا ثابتی از تأسیس دارالفنون تاکنون پیروی نموده است، زیرا در 170 سال گذشته بهدلیل عدم اعتقاد به مبانی بومی، الگوهای فرامرزی مدنظر بوده و نخبگان صرفا مترجم بودهاند.
قانون
مشکلات اقتصادی باعث مهاجرت ارامنه شده است
کارن خانلری، نماینده ارامنه شمال: قبل از انتخابات ریاستجمهوری، جلسهای بین تمامی طیفهای جامعه ارامنه تشکیل شد که درباره مطالبات ارامنه به جمعبندی رسیدیم و نسخهای از جزئیات مطالبات را به نامزدهای ریاستجمهوری ارسال کردیم. در سطح بینالمللی یکی از مطالبات ما این است که در راه شناسایی و محکومیت نسلکشی ارامنه یک حرکت سیاسی مؤثر انجام پذیرد. دغدغه ملی ارامنه مشارکت بیشتر اقلیتها و زنان در عرصه اقتصادی است. یکی از خواستههای ما از دکتر روحانی بهکارگیری ارامنه در سطوح عالی دولتی در سمتهای معاونت و مشاوره است. رویکرد امام راحل به چند ماه پیش از پیروزی انقلاب برمیگردد. ایشان در دیداری مفصل با رهبران ارامنه در نوفللوشاتو رویکردهای جالبی را مطرح کردند. امام (س) فرموده بودند که پس از انقلاب اوضاع ارامنه بهتر خواهد شد و ایران بهمانند ترکیه نیست که بخواهد در قبال ارامنه کشتاری انجام دهد. اجازه رشد و بالندگی به جامعه ارامنه را خواهیم داد و در حقیقت نیز پس از انقلاب قول امام راحل(س) تحقق یافت. از مسئولان ارشد، رئیس دولت اصلاحات در اواخر دوره دوم خود، در دیدار رسمی که به ارمنستان داشت، از بنای یادبود قربانیان نسلکشی ارامنه دیدن و در آنجا به قربانیان ادای احترام کرد.
جامعه فردا
چهرهها جای احزاب را گرفتهاند
... در نبود احزاب، این چهرههای سیاسی بودند که نقش مهم جریانسازی را عهدهدار شدند. سیدمحمد خاتمی اصلاحطلبان را زیر چتر خود جمع کرد و محمدرضا عارف را وادار کرد تا از صحنه رقابتها کنار بکشد و بهاینترتیب تمام قوای اصلاحطلبان به حمایت از روحانی آمد. طعم این پیروزی بهقدری برای اصلاحطلبان شیرین بود که در ستایش همین استراتژی برآمدند و آن را رها نکردند و در انتخاباتهای بعدی هم از آن بهره جستند. ناگفته نماند که در سالهای اخیر اصلاحطلبان تلاش کردند تا سازوکار دیگری مانند شورای سیاستگذاری و یا شورای مشورتی را نیز تعریف کنند تا به قول خودشان سازوکار دموکراتیکتری را در پیش بگیرند؛ اما در همین سازوکارهایشان هم نمیتوان نقش بیبدیل خاتمی را دستکم گرفت. به بیان دیگر، محوریت رئیس دولت اصلاحات است که این سازوکار را نگه داشته است و احزاب نقش چندان پررنگی در تقویت این موضوع نداشتهاند. شاید بسیاری به این فکر کنند که اصلاحطلبان بدون خاتمی به چه سرنوشتی گرفتار میشدند؟ پاسخ این سؤال را میتوان در اردوگاه آشفته اصولگرایان یافت. چهرهمحوری، بیماری و آفت جدیدی است که گریبانگیر جریانهای سیاسی کشور از اصلاحطلب و اصولگرا شده است؛ بیماریای که تا آن را باور نکنند، درصدد درمانش برنخواهند آمد.
اعتماد
نخستین گام برای اصلاح
عباس عبدی: از یک سو تحولات فناوری تمام مرزهای محدودیتآفرین ارتباطی را درنوردیده و جامعه ما را با یک انفجار بزرگ در دسترسی به اطلاعات و نظرات و اخبار و نیز تولید و عرضه آنها مواجه کرده است. از سوی دیگر شاهد تحول در ارزشها و نگرشها و رفتارهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی هستیم بهطوریکه این ارزشها با ارزشهای رسمی زاویه جدی پیدا کرده است. رفتار صداوسیما و سیاست رسانهای کشور ما را به یاد سربازان ژاپنی میاندازد که 30 سال پس از پایان جنگ دوم جهانی، همچنان در جنگلهای جزایر اقیانوس آرام پست دیدهبانی خود را ترک نمیکردند. ۳۰ سال با این باور زندگیکردن، امکان بازگشت از آن ذهنیتها را نیز بسیار سخت میکند و در نتیجه هر روز بیشازپیش بر سیاستهای گذشته اصرار میورزند.