بوش برکنار شد
نفرین تیتی
صاحبخبر - حالا که خبر اخراج پیتر بوش از دورتموند بهصورت رسمی اعلام شده و جانشین او هم کسی نیست جز پیتر اشتوگر، سرمربی اخراجی کلن، شاید بد نباشد به 6 ماه قبل برگردیم. وقتی دورتموند در نخستین قهرمانی پساکلاب، موفق شد به یاری مربی جوانش توماس توخل به قهرمانی جامحذفی آلمان برسد؛ دستاوردی که بعد از فاجعه آخرین سال مربیگری یورگن کلاب، ناممکن به نظر میرسید مخصوصا وقتی حرص و ولع مدیران سودجوی زردپوشان را در فروختن ستارههایی متس هوملس، ایلکای گوندوگان و میختاریان دیدیم. دورتموند در آخرین سال مربیگری یورگن کلاب تا مرز سقوط هم پیش رفت و با وجود داشتن نفرات کلیدی ناچار به برکناری مربی نامدار خود شد و دست آخر نیز با نتایجی افتضاح در لیگ ماند. توخل اما همان تیم را دست گرفت، از نو ساخت، شاهد فروش ستارههای درجه یک تیمش به باشگاههای دیگر بود و دست آخر هم تیم را خوب هدایت کرد. اگر مدیران باشگاه به دلیل لابیهای مالی و اختلافنظرهای گستردهشان او را اخراج نمیکردند، بخت و اقبال او برای نتیجه گرفتن با دورتموند در فصل اخیر، از پیتر بوش خیلی بیشتر بود. اخراج شگفتانگیز توخل در دو فصلی که در دورتموند سپری کرد، ۱۰۷بار روی نیمکت زردها نشست و آمار ۶۹ برد، ۲۰ تساوی و ۱۸ باخت را برای خود به ثبت رساند. او تیم آشفته کلاب را در سال آخر با وجود فروش افسارگسیخته ستارههای درجه یکش دوباره به بازی برگرداند و در خانه رکورد شگفتانگیزی در شکستناپذیر بودن برجا گذاشت که چشمها را خیره کرد. با وجود نتایج بد کلاب در سال آخر و پیشبینی کارشناسان مبنیبر افول قطعی این تیم برای چند سال، توخل در دوسالی که با این تیم کار کرد، ابتدا نایبقهرمانی لیگ را به دست آورد و در سال دوم به رتبه سومی دست یافت، یک جامحذفی را کسب و هر دو سال نیز تیمش را راهی مسابقات چمپیونزلیگ کرد. با چنین نتایجی، اخراج یک مربی باورپذیر نیست مخصوصا اینکه در نظر بگیریم او مدتی کوتاه قبل از برکناری، جام قهرمانی را بالای سر برده بود! ریشههای اختلاف دورتموند یک باند مدیریتی قوی دارد که کسی را در تصمیمگیریها راه نمیدهند. کلاب هم مورد لطف این گروه مدیریتی بود و هم اینکه سیاست به خرج میداد و با آنها در نمیافتاد در حالی که توخل در کارنامهاش جدایی از ماینتس به دلیل به اختلاف خوردن با مدیران باشگاهش را داشت. کلاب برای هواداران و مدیران و مهمتر از آنها برای گاران، مربی دوستداشتنی و پرطرفداری بود در حالی که شیوه کاری توخل به داخل زمین فوتبال برمیگشت و با بیرون زمین کاری نداشت. او نه مجیز مدیران دورتموند را گفت و نه کوشید روی سکوها محبوب شود. جنگ قدرت درون باشگاه را او به واتسکه، مدیر جاهطلب و اقتدارطلب باشگاه باخت؛ مدیری که در هیچکدام از تصمیمگیریهای مهم او را دخالت نداد. گزارش «دیلیمیل» انگلیس از اخراج توخل، از این حکایت میکند که توخل نه با فروش هیچکدام از سه ستاره اصلی تیم موافق بود، نه با بازگشت گوتزه بیانگیزه و افتکرده موافقت کرد و نه اصلا از خرید ایساک، بازیکن سوئدی تیم خبردار شد! در حقیقت مدیران باشگاه او را به محفل درونی خود راه ندادند و او با وجود همه نتایج خوبی که گرفته بود توسط همین باند درونی برکنار شد. عدالت شاعرانه برکناری پیتر بوش، مربی جایگزین او هرچند تف سربالایی بود اما مدیران دورتموند چارهای جز اتخاذ این تصمیم نداشتند. بوش که از لیگ هلند به دورتموند آمده بود، برخلاف توخل نه تیمی بههمریخته را تحویل گرفته بود و نه نیاز به بازسازی روحی و روانی نفراتش داشت. او یک بنز آماده را از توخل گرفت و با آن برای دو سه ماهی خوب گاز داد تا اینکه ماشین عیب کرد و مشخص شد که او راننده خوبی برای این خودروی مدرن نیست. برکناری او بعد از هشت بازی بدون برد در دورتموند، به آه توخل برمیگردد که به ناحق اخراج شده بود. خندهدارتر اینکه در این برهوت بدون مربی، دورتموندیها ناچار شدند بهسراغ پیتر اشتوگر ریال، سرمربی تازه اخراجشده کلن رفتند! انتخابی که نمیشود خیلی آن را موفق خواند؛ چراکه برخلاف توخل که با قدرت و بهعنوان یک مربی موفق به این تیم گام گذاشته بود، اشتوگر بهعنوان یک مربی ناکام و اخراجشده به این تیم میآید. آینده دورتموند با اشتوگر مشخص نیست اما حقانیت توخل بیش از هر زمان دیگری اثبات شده است. نفرین تیتی مدیران دورتموندی را به خود گرفتار کرد.∎