شناسهٔ خبر: 22898980 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه شهروند | لینک خبر

از هر دری سخنی

صاحب‌خبر -

درباره روح نقاشی
می‌گویند هنگامی كه كسی می‌خواهد نقاش بزرگی شود ابتدا باید به مدت چند سال نقاشی كردن را بیاموزد و تا آنجا كه ممكن است همه چیز را درباره‌ رنگ‌ها، بوم و شیوه‌های نقاشی فرا بگیرد و بعد برای چند سال بوم، قلم و رنگ را دور بیندازد و در این مدت همه چیز را درباره‌ نقاشی به فراموشی بسپارد. نباید هیچ‌ یك از ابزارهای نقاشی را لمس كند یا راجع به نقاشی سخنی بگوید. از آن پس او دوباره نقاشی كردن را از سر می‌گیرد. در این موقعیت به یقین نقاشی او چیزهای زیبایی با خود خواهد داشت. در این حالت دیگر تكنیك‌های او بخشی از خود او نیست، در ذهن او جا ندارد، بلكه از ناخودآگاه ریشه گرفته است!
فارغ از همه جا
نخستین اتفاق مهمی كه برای نخستین مردی كه پا به كره‌ ماه گذاشت رخ داد، این بود كه ناگهان فراموش كرد اهل كجاست. ناگهان همه‌ كره‌ زمین برای او یكی شد، مرزها از بین رفتند،‌ قاره‌ها همه برایش بی‌معنا شدند، حتی اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده آمریكا برایش یكسان به نظر رسیدند و فقط كره‌ زمین ماند و بس و اولین جمله‌ای كه از دهانش خارج شد این بود: «زمین عزیز و دوست‌داشتنی من!»
ازدواج و سقراط
مرد جوانی از سقراط پرسید: «من می‌خواهم ازدواج كنم،‌ آیا شما موافق این تصمیم هستید؟» مرد جوان همه چیز را راجع به سقراط و زنش شنیده بود. همه می‌دانستند که زن سقراط بسیار بداخلاق است و عادت دارد كه سقراط را كتك بزند! حتی شایع شده بود که یك بار هم به روی سقراط آب جوش ریخته است. سقراط به جوان گفت: «بله تو باید ازدواج كنی». مرد جوان گفت: «آیا پس از عمری زندگی با زنی بداخلاق باز مرا به ازدواج تشویق می‌كنید؟» سقراط گفت: «بله، اگر با زن خوبی ازدواج كنی، او تو را در زندگی موفق خواهد كرد و به تو روحیه خواهد داد و تو را به پیشرفت تشویق خواهد كرد. اما اگر زنی چون زن من نصیبت گردد، فیلسوف خواهی شد! زن من شدیداً به من آموخت كه چگونه بی‌پیرایه،‌ بی‌تكلف، ضربه‌ناپذیر و متمركز باشم. هر اتفاقی بیفتد بدبختی یا خوشبختی برای من یكسان است. او مرا چنین ساخته. به هرحال تو نخواهی باخت. پس ازدواج كن!»