| وحید ارونقی|
در سادهترین شکل هر ارتباط حداقل سه عنصر وجود دارد که عبارتند از: فرستنده پیام، پیام و گیرنده پیام. که هر پیامی برای انتقال خود نیاز به کانال یا مجرایی دارد. علاوه بر این سه، عنصر دیگری که اهمیت ویژهای دارد و برای همه انواع رسانه مهم تلقی میشود، بازخورد یا همان میزان تأثیرپذیری پیام بین مخاطبان است.
این مدل ساده ارتباطی را میتوان به محاورات روزمره افراد در جامعه هم تقلیل داد. هر یک از ما در گفتوگو و انجام یک محاوره معمولی هم سعی داریم تا میزان تأثیرپذیری سخنمان را تا حد زیادی بالا ببریم تا ترغیب را در فرد مقابل نسبت به شروع یک فعالیت یا هر نوع تصمیمی که مدنظرمان است، بارور کنیم تا بازخورد مناسب و آن چیزی را که میخواهیم؛ از فرد دریافت کنیم.
یکی از نظریههای رایج در علوم ارتباطات نظریه «شلیک گلوله» یا همان نظریه تزریقی است. طبق این نظریه، اگر پیام به هدف برسد، اثر مطلوب را خواهد داشت. به این شکل که میتوان همانند شلیککردن یک گلوله یا تزریق یک آمپول، پیام را به شکلی به مخاطب برساند که او بدون هیچ عکسالعمل و تأملی محتوای پیام را بپذیرد.
پیام در این نظریه، گلولهای است که از تفنگ (یک رسانه) به مغز یکنفر (مخاطب) شلیک میشود و مخاطب در این صورت است که بدون تفکر به حاشیه و جوانب، متن پیام را به صورت کامل میپذیرد. ضعف سواد رسانهای فرد مخاطب نیز مزید علت میشود و پیام همانطور که فرستنده در نظر گرفته بود، مخاطب را تحتتأثیر قرار میدهد.
یکی از رسانههایی که این نظریه در آن نمود عینی یافته است؛ رسانههای مجازی و شبکههای همرسان است. با نگاهی به پیامهای دست به دست شده در این نوع از رسانهها درمییابیم که مخاطب این نوع رسانهها، پیام ارسالشده از سوی فرستنده را بدون درنظرگرفتن میزان صحت و واقعیت؛ آن را میپذیرند که این اتفاق بیشتر به این دلیل است که افراد عام که مخاطب این نوع رسانهها هستند، بیشتر به بُعد عاطفی پیام توجه دارند تا بُعد ادراکی آن.