به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، بحران بیخ گوش ایران در کمین است؛ یک روز سیل، یک روز توفان شن و روز دیگر زلزله این کیان را با مخاطره روبهرو میسازد و این مهم حکایت از آن دارد که هر ثانیه باید منتظر بحرانی جدید از سوی طبیعت باشیم. اما آن چیز که از رویدادهای طبیعی به دست میآید عدم درس گرفتن از گذشته و عدم وجود تدبیر مناسب در برابر مواجهه با بلایای طبیعی است که باعث شده تمامی چشمها خیره به کمکهای مردمی بماند در حالی که براساس قانون، سازمان مدیریت بحران مسئولیت اصلی را در زمان وقوع بحران برعهده دارد و تمامی سازمانها در شرایط بحرانی و حساس باید تحت لوای این سازمان به ایفای نقش بپردازند. برخلاف نقش قانونی تعریفشده برای این سازمان متاسفانه در دو حادثه اخیر زلزله کرمانشاه و کرمان، حاکمیت «غافلگیر شدیم» در ادبیات مسئولان این سازمان به صورت مشهودی قابل لمس بود و عملا این نشان از عدم وجود برنامهریزی موثر در مواجهه با بلایای طبیعی در کلانترین سطح مبارزه با بحران است.
براساس نقشههای از پیش تعریف شده در موضوع حوادث طبیعی، هر استان از پشتیبانی چند استان مجاور خود بهرهمند است تا در کوتاهترین زمان ممکن امکانات و تجهیزات لازم به محل حادثه ارسال شده و حادثهدیدگان در ابتداییترین ساعات تحت پوشش حمایتی قرار گیرند اما در حوادث رخ داده در استانهای کرمانشاه و کرمان نقص عمدهای در این بخش مشاهده شد و عملا میتوان گفت این موضوع زنگ خطری برای کلانشهرها و خصوصا تهران به حساب میآید که در صورت وقوع یک حادثه از جنس زلزله استانهای معین، چگونه قرار است فریادرس زیر آوار ماندگان و نجاتیافتگان از حادثه باشند. این نکته زمانی حادتر میشود که در پرونده حادثه ریزش ساختمان پلاسکو سازمان مدیریت بحران نتوانست آنچنان که شایسته است وارد کارزار شده و به رفع مشکل پیشآمده بپردازد؛ این در شرایطی است که برگزاری مانورهای زلزله، آتشسوزی و بمباران شهری این توقع را ایجاد کرده بود که آمادگی لازم در سازمانها برای مواجهه با چالشها افزایش یافته باشد.
نباید فراموش کرد که تهران روی سه گسل قرار دارد که کوچکترین لرزش در یکی از آنها میتواند پیامدهای خطرناکی را با خود به همراه داشته باشد. حال سوال اینجاست که آیا سازمان مدیریت بحران برای وقوع چنین حادثه بزرگی توانسته از پیش آمادگی لازم را کسب کند؟
یقینا جواب به این سوال منفی خواهد بود چراکه این سازمان در حوادثی با سطح و گستردگی بسیار کمتر دچار سراسیمگی شد و حتی در خبری آمد که مدیر بحران به جای اینکه حضور در کنار زلزلهزدگان را در اولویت برنامههای خود داشته باشد حضور در کانادا را ارزشمندتر دانسته و برای حضور در کشور و رسیدگی به امور زلزلهزدگان هنوز ساک خود را جمع نکرده است.
با این اوصاف باید آن چیز که در پیش روی مدیریت بحران کشور قرار دارد را بدون تعارف به واکاوی نشست و خلأهای موجود در این بخش را با مدیریت صحیح از بین برد وگرنه با بحران ایجاد شده در مرکز مدیریت بحران نمیتوان به آینده و حوادث بعد چندان امیدوار بود تا مردم کمتری آسیب ببینند یا زودتر مورد حمایت واقع شوند.
اینکه مردم کشور در حوادث طبیعی پیشقراولان کمکرسانی به هممیهن میشوند و اینکه نیروهای مسلح از جمله ارتش، سپاه، نیروی انتظامی و بسیج بدون هیچ کم و کاستی پای کار حضور مییابند خود جای بسی شکر دارد اما هیچکدام از این موارد از بار مسئولیت سازمان مدیریت بحران نمیکاهد بلکه مسئولیت در این بخش را صد چندان کرده و توقعات جامعه از این سازمان را به مراتب بیشتر میکند. مردم این توقع را از سازمان مدیریت بحران دارند که در یک تعامل سازنده با سازمانهای امدادی از جمله اورژانس، هلالاحمر و آتشنشانی در موقع مقتضی چتر حمایتی خود را بر سر مردم آسیبدیده پهن کند.
فردا دیر است، این را حوادث به خوبی نشان دادهاند؛ از همین امروز دولت و مجلس باید با بررسی چالشهای پیش روی سازمان مدیریت بحران، این سازمان را به معنای واقعی آماده مبارزه با بلایای طبیعی کنند و از هرگونه شعارزدگی در این بخش اکیدا خودداری کنند چراکه شعار و مانورهای فرمایشی نمیتواند ضامن مناسبی برای جان مردم باشد.