به گزارش نصر به نقل از ستاد اطلاع رسانی همایش "ایران تک"، "محمد حسین ادیب" اقتصاددان و عضو سابق هیات علمی دانشگاه اصفهان است که در ادامه این گزارش متن سخنرانی وی در همایش "اقتصاد ایران در تجارت جهانی" که توسط انجمن مدیران صنایع استان آذربایجان شرقی در خردادماه سال گذشته برگزار گردید، قرائت شد.
برند یعنی تمایز
فعالین اقتصادی روز در ایران به دو گروه تقسیم شده اند معمولاً عمده ی فعالیتهای اقتصادی در اختیار یک گروه ۸۰ درصدی و یک گروه ۲۰ درصدی است. ۲۰ درصد از فعالین اقتصادی هر رشتهای دارای بهره وری چشمگیری هستند و به نظر من این گروه اندک شمار، در نهایت موفق خواهند شد تا آن گروه ۸۰ درصدی که بهره وری کمتری دارند، را حذف کنند. به نظر من، ۳۰ درصد از این گروه ۸۰ درصدی، در سال گذشته غیرفعال شده اند، ۳۰ درصد نیز امسال و ۲۰ درصد نیز در سال آینده غیرفعال خواهند شد. بنابراین این که در همه جا سخن از رکود است را من قبول ندارم. به نظرم شرایط برای ۲۰ درصد از شرکت ها به صورت مداوم رو به رشد است و رکود صرفا برای سایر شرکت هاست. شرکت هایی که سهم آن ها در بازار رو به رشد است، آن هایی هستند که مدام دست به ابتکارعمل میزنند و به صورت مستمر از خود خلاقیت نشان میدهند. برند یعنی تمایز، بدین ترتیب این شرکت ها، نسبت به سایر شرکت ها متمایز هستند. اما باقی ۸۰ درصد شرکت ها، آن هایی هستند که علاقه مندند همچون گذشته رفتار کنند و قصد تغییر ندارند و به همین دلیل نیز بازار آن ها را حذف می کند. به نظر من این شرکت ها خود رکود را انتخاب رل مورد انتخاب قرار داده اند.
پس اجازه بدید که از ویژگی های این ۲۰ درصد شرکت ها بگویم. این شرکت های بهره ورکه در صدد حذف باقی شرکت های غیربهره ور هستند، واجد چه تمایزاتی می باشند؟ این تمایز از کجا نشات می گیرد؟ اول بایستی نکتهای را در ارتباط با محیط اقتصاد کلان طرح نمایم. از سال ۸۱ تا پایان سال ۹۱ ، ایران دومین کشور دارای بالاترین تورم در دنیا بوده است. در سال ۹۱ هم ایران اولین کشور دارای بالاترین تورم در دنیا بود. این مساله فضای کسبوکاری در ایران به وجود آورد که تورم محور است. اما همچنان که در جریان هستید، طبق آمارهای مرکز آمار ایران، تورم اردیبهشت ماه برابر با ۰.۵- درصد بوده است و در شش ماه گذشته هم تورم مصرف کننده در کشور برابر با ۰.۵درصد بوده است. البته تورم مصرف کننده در یک سال گذشته ۶.۵ درصد بوده است. پس ببینید چه اتفاقی افتاده است که تورم در شش ماه اول سال برابر با ۶ درصد و در نیمه دوم سال برابر با ۰.۵درصد بوده است. نبایستی از نظر دور داشت که که زمانی که دولت جدید بر سر کار آمد، میزان تورم برابر با ۴۴ درصد بود و هم اکنون به ۰.۵درصد رسیده است. تورم تولیدکننده هم برابر با ۳.۱ درصد بوده است. همیشه در اقتصاد میگویند که تورم تولید کننده تورم پیشگو است، یعنی تورم تولیدکننده به هر عددی که برسد با یک مقدار تاخیر، تورم مصرف کننده هم در نهایت به آن میزان خواهد رسید.
چنانچه اگر روند سه سال گذشته هم که نگاه کنیم همین طور بوده است. پس بنابراین تورم در ایران به زودی روی عدد ۳.۱ درصد خواهد رسید. بنابراین می توان پیشاپش گفت که در ایران چیزی به اسم تورم وجود ندارد. اگرچه تفکر تورم محور و کسبوکاری که بر اساس تورم شکل گرفته است، در ایران نهادی شده است. این تفکر همچنان ادامه دارد و مخاطراتی را برای اقتصاد ایران درست می کند. بسیاری از مشکلاتی که الان در اقتصاد وجود دارد به خاطر کسبوکار تورم محور است اما دیگر تورمی وجود ندارد و این ساز و کارها صرفاً برای تورم جواب می دهد . وقتی تورم نباشد این شکل از کسبوکار غلط است. همان طور که می دانید، تورم وارداتی سال گذشته با شاخص بلومبرگ در کالاهای اساسی مثل نفت و فولاد ۴۳ درصد طی سه سال گذشته کاهش قیمت داشته است، یعنی فقط نفت ارزان نشده بلکه قیمت کالاهای اساسی هم تورم منفی ۴۳درصدی داشته اند. البته در دوازده ماه گذشته، تورم کالاهای اساسی ۱۸-درصد بوده است. این بدین معنی است که بسیاری از تجار ما کالا وارد کرده اند.
سه تجربه مدیریتی در فضای تورمی شرکت ها:
من اخیراً برای مشاوره به یک شرکت رفته بودم.گفتم خب وضع شما به چه ترتیب است؟ گفتند ما به اندازه پنج ماه ذخیره کالا داریم، جنس خود را هم به صورت چهارماهه به نمایندگیها میدهیم، یعنی به اندازه نه ماه موجودی کالا در اختیار داریم. این ترتیبات همه به معنای محافظت از خود در برابر آسیب های مربوط به نوسانات تورمی است. این مساله و عادت به کسب و کار در حالت تورمی، در مورد خرده فروشی ها هم صادق است. اما وقتی که هجده درصد تورم منفی وجود دارد، ذخیره کالا به اندازه هشت ماه زیان بار است. یکی از عللی که در دو سه ماه اخیر قیمت دلار به این میزان پایین آمد، تجاری بودند که سال گذشته کالا وارد کردند و با تورم منفی مواجه شدند. اینکه هر کسبوکاری به اندازه چهار ماه ذخیره داشته باشد مربوط به زمانی بود که ایران دارای بالاترین میزان تورم در دنیا بود نه شرایط فعلی. اصلاً فضای تورمی الزامات خود را دارد.
اجازه بدهید که به سه توصیه مالی مربوط به فضای تورمی که تا پایان سال ۹۱ درست بود و از ابتدای سال ۹۲ تا این مقطع زمانی کارایی خود را از دست داده است و می توان از آن ها به عنوان توصیههای مالی قدیمی می توان یاد کرد؛ توصیه هایی که یک دورهای درست بوده ولی با شرایط اکنون انطباق ندارد. این فضای تورمی و تداوم آن سه تجربه مدیریتی ایجاد کرد:
۱. بازار این پیام را می داد که هرکسی علاوه بر شغل خودش بهتر است در مسکن هم ورود کند. به طور مثال فردی یک کارخانه پتروشیمی داست و در کنار آن به برج سازی هم می پرداخت. این مثال واقعی است. پس هر کس کنار کسبوکار خودش وارد کار مسکن هم می شد و این مورد تا پایان سال ۹۱ تبعات خوبی در پی داشت. اما افرادی که از آغاز سال ۹۲ این توصیه را به کار گرفتند، با عدم موفقیت رو به رو شده اند. از سال ۹۲ بدین سو، مسکن در تهران چیزی حدود ۳۵ الی ۴۰ درصد کاهش پیدا کرده و در تبریز هم نسبت به اسفند ۹۱ که اوج افزایش قیمت مسکن بود، نزدیک ۳۰ درصد کاهش پیدا کرده است. پس صراحتاً میگویم که این توصیه مالی یک توصیه مالی قدیمی است یعنی تا سال ۹۱ درست بوده است و سه سال است که غلط است.
۲.توصیه مالی دوم که مربوط به دوران رکود است، این بود که بایستی اقدام به دریافت وام کرد و با استفاده از این وام اقدام به ورود به بخش ساخت و ساز و مسکن کرد. این توصیه هم تا پایان سال ۹۱ درست بود. اگر از آغاز سال ۹۲ کسی به این توصیه عمل کرده باشد اگر تجمعی حساب کنیم، ۱۰۴درصد به بانک بهره داده است. از آن طرف چیزی حدود ۳۵درصد هم قیمت مسکن پایین آمده است و در مجموع ۱۴۰درصد زیان متوجه فردی می کند که چنین اقدامی انجام داده باشد. این ها کسانی هستند که فرزند زمان خود نیستند. توصیه مالی مذکور، هم اکنون سه سال است که دیگر جواب نمیدهد اما هم اکنون نیز دیگر افرادی در این زمینه همچنان فعال هستند. بزرگترین عامل عدم موفقیت انسانها، جذابیت گذشته است به خصوص گذشته موفقیت آمیزی که تا یک دوره ای جواب میداده و از یک دوره، دیگر پاسخگو نیست، اما فرد حاضر به ترک این روش نیست.
۳.توصیه مالی سوم این بود که واحدهای اجرایی بزرگ در مملکت تصمیم گرفتند، خود بانک و موسسه مالی تاسیس کنند و بعد ۷۰ درصد از سپرده های مردم را به شرکتهای خود بدهند و بعد هم آن را وارد بخش مسکن کنند. بدین ترتیب وزارتخانه ها و واحدهای اجرایی بزرگ خود اقدام به تاسیس بانک کردند و به خود وام اعطا کردند و در نهایت به بخش مسکن ورود کردند. پس سومین توصیه غلط، تاسیس بانک توسط واحدهای اجرایی بود. بایستی به صراحت بگویم که که تجربه تاسیس بانک و موسسه های مالی توسط واحدهای اجرایی، با تجربه امروزین ما، یک تجربه کاملاً شکست خورده است.
اما نبایستی به رمز موفقیت بی توجه بود. اشتباه کردن هیچ مهم نیست. آدمها حقی دارند به نام حق اشتباه کردن. توصیه من هم این است که بایستی شجاعانه از حق خود دفاع کنید اما فراموش نکنید که انسانی موفق است که تا فهمید اشتباه کرده، از اشتباه خود برگردد ولی نفس اشتباه کردن هیچ مهم نیست. انسانها حق دارند که اشتباه کنند ولی حق ندارند یک اشتباه را سه سال تکرار کنند. مساله این است که ذهنیت ما پر است از توصیههای مالی قدیمی مربوط به دوران تورم که با مختصات دوران رکود نمیخواند و نسبتی ندارد. فهم بنده این است که تا پایان سال ۹۱ آن چیزی را که شرکتها به نام سود شناسایی میکردند، سود ناشی از تورم بود ولی الان به نظر من چون دیگر تورم وجود ندارد، سودی که یک شرکت شناسایی کند سود ناشی از سود عملیاتی است. شرکتهایی موفق هستند که از راه سود عملیات، سود شناسایی کنند. برخی اینطور فکر می کنند که منظور از رونق گرفتن اقتصاد، بازگشت به شرایط تورمی سال ۹۱ است.
پس اولین ویژگی آن ۲۰ درصدی که دارند سهم بازار را از ۸۰ درصد بقیه میگیرند این است که این ۲۰ درصد از چه طریقی دارند سود به دست میآورند؟ از طریق سود عملیاتی. اجازه بدهید به یک توصیه مالی دیگر هم بپردازیم. تا پایان سال ۹۱ هرکسی که وام میگرفت، برنده بود چون نرخ تورم بیش از نرخ بهره بانکی بود، پس گرفتن وام یک رانت و امتیاز بود. هرکس که وام میگرفت و یک عقل متوسطی هم داشت هرچه میخرید معمولاً برنده بود ولی الان نرخ بهره بسیار بیش از نرخ تورم است. الان شش ماه است تورم نیم درصد است و اینکه شما با بهره ۲۷درصد با وام بگیرید، هیچ معنایی ندارد. در دوره تورمی سال ۸۰ تا ۹۱ وام بواسطه تورم کم ارزش میشد و بعد وام گیرنده آن را پرداخت میکرد. چون نرخ تورم بیش از نرخ بهره بانکی بود شما صد تومان میگرفتید و هفتاد تومان پس میدادید. وقتی تورم نباشد و شما وام بگیرید همه وام را خودتان باید پرداخت کنید و این وام کم ارزش نمیشود. سازوکار پرداخت وام در ایران این بود که با تورم وام کم ارزش میشد و در فاز بعدی پرداخت میشد. وقتی تورم نباشد همه وام را باید خودتان پرداخت کنید و نرخ بهرهاش را هم همین طور.
پس من اینجا یک توصیه مالی جدید دارم و میخواهم بگویم آن ۲۰ درصد موفق چه کسانی هستند. من مشاور یک بانک هستم و در زمینه مسائل مبتلابه بانک ها بی اطلاع نیستم. افراد موفق کسانی هستند که مهندسی تامین مالی خود را تغییر بدهند و استنباط من این است که بخش خصوصی بدون اتکاء به وام بانکی در ایران شکل گرفته است و اصلاً وام نمیخواهد و با وام هم کار نمیکند. چون با این نرخ های بهره هیچ فعال اقتصادی نمیتواند چنین سودی را به دست آورد. پس مهندسی مالی در شرایط جدید باید تغییر کند و به نظر من نحوه تامین مالی مطلوب برای این دوره مهندسی است که فرد به جای وام بانکی برود سراغ شریک سرمایهگذار. بعد اشاره میکنیم به این که البته در ایران فرهنگ مشارکت مالی بسیار ضعیف است و بنابراین یافتن شریک و تداوم کار با او بسیار دشوار است. اما در شرایطی که تامین مالی از طریق بانک ممکن نیست و با زیان همراه است، باید بتوانیم فرهنگ ذکر شده را ایجاد کنیم و یاد بگیریم. همانطور که فرهنگ آپارتمانی را هم یاد گرفته ایم. نمیشود که قبل از اینکه آپارتمان داشته باشیم فرهنگ آپارتمان را یاد بگیریم. ماهم باید فرهنگ کار گروهی را یاد بگیریم. به نظر من مهندسی تامین مالی در ایران باید تغییر کند و شریک سرمایه گذار گزینه مناسب تری از نظام بانکی است و آن ۲۰درصدی که ۸۰درصد را حذف میکنند، کسانی هستند که هزینه مالی نمیدهند. آن ۸۰درصد می خواهند هزینه مالی بهره ۲۷ درصد را بر روی کالا و خدمات خود بکشند و از بخش بعدی جبران مافات کنند؛ نتیجه این می شود که کسی جنس آن ها را نمیخرد. تمامی فرایندی که گفتم بدین معناست که یک بخش خصوصی بدون اتکا به وام بانکی در حال شکل گرفتن است. و من این را آشکارا در شرکتهایی که برای مشاوره میروم حس میکنم. من وقتی به شرکتی میروم، سوال میکنم که شما چقدر وام بانکی دارید؟ جواب منفی و مثبت به این سوال به صورت کلی دو نوع شرکت را ایجاد میکند و در نتیجه، نوع سوال کردن، بحث کردن، مشاوره دادن، تبیین و تفسیر متفاوت خواهد بود. الان یک بخش بازرگانی بدون اتکا به وام بانکی حضور دارد که در این شمول آن ۲۰درصد قرار می گیرد. البته اینها هم کمبود سرمایه دارند اما این کمبود سرمایه را با شریک سرمایهگذار تامین کرده اند. شریک یافته و یاد گرفته اند تا به صورت گروهی کار کنند. آن ۸۰درصد کسانی هستند که کار گروهی بلد نیستند و کار گروهی که انجام میدهند بعد از چند سال به تجزیه منجر شده است.
مشکلات همیشه عاملی بیرونی ندارد
ما انسان ها تا با یک مشکل روبهرو می شویم، سریع به دنبال یک عامل بیرونی میگردیم تا تمام مشکلات را به آن عامل بیرونی نسبت بدهیم و کل تقصیرات را به گردن آن عامل بیرونی می اندازیم. یک جا این عامل خارجی، پدر، یک جا شریک، یک جا همسر و یک جا معلم است. همیشه فرافکنی میکنیم و یک عامل بیرونی را به عنوان مقصر انتخاب و معرفی میکنیم. در اقتصاد هم همین حالت را داریم، و همیشه یک عامل بیرونی به عنوان تقصیرکار معرفی می گردد. این تقصیرکار یک جا میشود دولت، یک جا ۵+۱ و یک جا تحریم و… میخواهیم بیلیاقتی خودمان را پشت این عوامل پنهان کنیم و بگوییم که اینها نمیگذارند موفق شویم. پس آن ۲۰درصد چگونه موفق شدهاند. من هفته پیش به قم سفر کرده بودم. در آنجا یک نفر کارگاه پرورشی ماهی خاویار زده است. آب قم و خاک قم ویژه تولید خاویار است. این آقا هم دارد دلار جمع میکند. تازه آبی که با خاویار غنی شده باشد هم یک سری خاصیتهای دیگر دارد این فرد دارد دلار جمع میکند و جز ۲۰ درصد است و پشت امری یا بهانهای مخفی نمیشود.
هجده میلیون جوان بین ۲۳ الی سال۳۳ در این کشور زندگی می می کنند که نیازمند داشتن یک شغل هستند. به نظرم بهترین معیار یا سنجه برای ارزیابی موفقیت یا عدم موفقیت در شرایط اقتصادی حاضر این است که یک فرایند، یک روال یا شرکت در نهایت بتواند کار و شغل ایجاد کند.
متدهای ۲۰درصد شرکت های موفق چیست؟ فرمول های آنها چیست؟ آنها افرادی هستند که دو هفته یکبار تغییر میکنند. ما دو تا اقیانوس داریم یک اقیانوس قرمز یک اقیانوس آبی.
آن ۸۰ درصد سه کار بیشتر بلد نیستند. یا خانه خود را خراب کنند تا ساختمانی شش طبقه احداث کنند. یا مغازه می خرند و یا پول خود را در بانک می گذارند. این افراد سه کار مذکور را خوب بلدند. چون دنبال یک شکار هستند بنابراین به جان هم افتاده اند و اقیانوس قرمز شده است. کسبوکار یعنی اقیانوس آبی، که در آن شکارها متعدد است و صدها کسبوکار در آن وجود دارد اما بسیاری از شرکت ها و بنگاه های مالی ما نه راه یافتن به این اقیانوس را بلدند و نه شنا کردن در آن را. ۲۰ درصد از شرکت های موفق اما، توانسته اند کسبوکارهای جدید را کشف میکنند و کسی که بتواند ناآزموده ها را کشف کند، متمایز می گردد. در اقیانوس قرمز همه مثل هم هستند و تمایزی با دیگران ندارند. الان دیگر آن کسبوکارهایی که سیاق قدیمی دارد همانند بسیاری از خرده فروشی ها که از جایی جنس می خرند و در مغازه آن را به فروش می رسانند، نمی توانند انتظار سود ۲۰ درصدی داشته باشند. ۱۸ میلیون جوان تازه نفس جویای کار که تمکنی برای خرید مغازه های گران قیمت و ادامه روال سنتی کسب و کار را ندارد، اما این ۱۸ میلیون جوان هم تماشاچی صحنه نیستند بلکه این ۱۸ میلیون به فکر افتادند که راههای دیگری نیز برای ارتباط ایجاد کنند، دست به ابتکار عمل زدند و به سراغ خلاقیت رفتند. کاری کردند که ثابت کنند جز به طریقه معمول و قدیمی با روشهای جدید هم میتوان با مشتری ارتباط برقرار کرد. هرچقدر که جلوتر می رویم، فروش همبستگی کمتری با موقعیت ملک تجاری می یابد. الان از طریق وبسایت و کانال تلگرام وبا ۳۰ درصد کمتر از قیمت مغازه دار، کسب و کارها در جریان است. یکی از بزرگترین تجار به من گفت که ۶۰ درصد از فروش من از طریق کانال تلگرام است و مشتریان نیز عمدتاً زیر ۳۰ سال سن دارند و تقاضا می کنند که قیمت برای آنها به صورت پیامک ارسال گردد. فرهنگ خرید و فروش پیشتر یک فرهنگ شفاهی بود و طرفین باهم گفتوگو میکردند اما الان فضایی تازه ایجاد شده است که مبتنی بر فضای مجازی است و با گذشته تفاوت ماهوی و عمده ای دارد. الان راههایی که مصرفکننده با فروشنده ارتباط برقرار کند تنوع پیدا کرده است.
من از خودم انتقاد میکنم وقتی من بازنشسته شدم دانشگاه اصفهان برای من یک مراسمی را ترتیب داده بودند من در آنجا گفتم بچهها من یک عذرخواهی به شما بدهکارم من ۳۰ سال در دانشگاه اصفهان شما را آماده کردم برای دیروز، برای مشاغلی که دیگر وجود ندارد، ما دانشگاهیان از همه مقصرتر هستیم. دانشگاهی اینطور است، کسبوکار هم به همین شکل است و فضایش تغییر کرده است و رکود به کسانی تعلق دارد که جذابیت گذشته نمیگذارد نگاهی به آینده بیاندازند و به روز فکر کنند. من پیشنهاد میکنم که از گذشته دست برداریم برای ما تجربه گذشته مان حکم سم را دارد. اصلاً تحقیقاتی که در دانشگاه هاروارد انجام شده است نشان میدهد که در زمینه اقتصاد، آینده فقط ۱۷درصد مثل گذشته خواهد بود و ۸۳ درصد آینده، مثل خود آینده است. برای اینکه بدانیم الان باید چه کار کنیم، بایستی در اطلاعات و آگاهی از آینده غرق شویم چرا که ما با فوران زودرس آینده مواجه هستیم.
دیروز کافی نیست
دیروز کافی نیست. آن چیزی که برای من سم است دانش و تجربه من است. استفاده از مسیرهای جدید که تکرار نشدهاند و برای اولین بار ما به سراغ آن ها می رویم، اعتماد به نفس بالا و شجاعت خاص میخواهد. ایران جدید در راه است. اجازه بدهید کمی از مثالهای عینی استفاده کنیم تا بحث ما محسوستر شود. عصر استخدام تمام شده است و استخدام امروز بر اساس بهره وری و سود فروش است. عصر حقوق کارمندی بدون ریسک پایان ماه به پایان رسیده است و ۸۰ درصدی که در حال از دست دادن بازارند، همان هایی هستند که در عصر قبلی زندگی میکنند. در برخی کارخانهها بزرگترین مشکل مشکل بهرهوری است. راه حل این است که نبایستی دستمزد براساس حقوق فیزیکی در کارخانه باشد بلکه دستمزد افراد بر اساس فروش باشد. چنانچه به همین روش، تولید ۶۰ درصد اضافه شد البته در برخی کارخانه ها چنین چیزی ممکن نیست و نیروی انسانی در میزان تولید نقش و سهم دارند. بخش عمومی ما به ۸.۵ میلیون نفر حقوق میدهد. هفته گذشته با مدیرعامل یکی از بزرگترین کارخانجات کشور صحبت میکردم، می گفت مساحت کارخانه من ۴۰ هکتار در تهران است که ارزش مسکونی دارد و تولید ما هم ۲ ماه است که تعطیل شده است. سوال کردم چرا تولید در کارخانه شما تعطیل شده است؟ گفتند که یک واحد تولیدی زیرپلهای آمده است و کار ما را تعطیل کرده است. کسی که کارخانهای ندارد مواد را میگیرد و تحویل ریخته گری می دهد؛ یک سری قطعه هم از چین وارد می کند و به محصول ریخته گری اضافه میکند و می فروشد.
ما وارد عصر کارخانه داری بدون کارخانه شدهایم. یازده کارخانه در دنیا ۸۵% خودرو دنیا را تولید میکنند. سال پیش طی مسافراتی به آلمان، به شرکت فولکس واگن رفتم. علاقه مند بودم از این کارخانه بازدید کنم که جزو یازده کمپانی مذکور در زمینه تولید خودرو در جهان است. کل بازدید ما چیزی حدود پنج دقیقه طول کشید. جالب است بدانید که فولکس واگن با ۲۰۰ هزار کارخانه و شرکت قرارداد دارد و آن ها وظیفه تامین قطعات و تجهیزات را بر عهده دارند. در محل اصلی کارخانه صرفاً بسته بندی و سرهم کردن اتفاق میافتد. اصلاً شرکتهای بزرگ در دنیای امروز چیزی بیشتر از یک قرارداد نیستند. کارخانههای پیشرو می دانند که چگونه هزینه های خود را پایین بیاورند.
به طور خلاصه می توان گفت که موارد زیر جزو عمده ترین ویژگی های ۲۰ درصد از شرکت های موفق است:
۱- به فروش فکر میکنند نه به سود ناشی از تورم
۲- عصر استخدام در ایران تمام شده و ما وارد عصر کسبوکار شدهایم. یعنی کسبوکار بر اساس بهره وری نه بر اساس حضور فیزیکی در محل کار. امروز که اینجا هستم شاید آخرین سخنرانی از کسی باشد که در تبریز از عصر استخدام صحبت میکند و اگر شما از واحدی آمده اید که بر اساس حضور فیزیکی در واحدتان دستمزد میدهید و بعد میبینید جنستان فروش نمیرود، باید مدل خود را عوض کنید.
۳- تامین مالی توسط شریک سرمایه گذار به جای اخذ وام از بانک ها
۴- ما در ایران سیستمی داشته ایم که مبتنی بوده بر فروش اندک و سود بسیار بوده است. این کسب و کار در حال تغییر است و جایگزین آن کسبوکاری است مبتنی بر فروش بسیار و سود اندک.
در ایران چنانچه شرکتی بخواهد در فضای تجارت ایران باقی بماند، باید یک اصل را قبول کند و اگر این اصل را نپذیرد حتی چنانچه در کسب وکار هم موفق شود، به صورت اتفاقی بوده است. این اصل این است که بایستی که سیکل ادوار تجاری را پذیرفت؛ یعنی اقتصاد به صورت مداوم وارد دو فاز میشود؛ رونق، رکود و این فازها تداوم دارند.
در ایران وقتی نفت گران شود، وارد فاز رونق میشویم و وقتی نفت ارزان میشود رکود اتفاق می افتد. نفت وقتی گران میشود که ایالات متحده آمریکا سیاست انبساطی در پیش میگیرد و وقتی ارزان میشود که آمریکا سیاست انقباضی در پیش میگیرد. من برای ارائه مشاوره، به هر کشوری بروم ، اگر دوران رونق باشد، و مدیرعامل از من بپرسد که برای دوره رکود باید چکار کنم؟ من میگویم که مدیرعامل موفقی است. شرکتی موفق است که در رکود برای رونق برنامه داشته باشد و در رونق برای رکود و این سیکل ادوار تجاری را بپذیرد. با شرکتهای ایرانی در دوران رونق حتی نمیتوان حرف زد. در امریکا میگویند که در دوره رونق، فرد حداقل ۲۵ درصد داراییهایش باید داراییهایی باشد که در دوره اوج رکود افزایش ارزش پیدا کند از سال ۱۳۷۰ تا حالا چهار دفعه اقتصاد جهانی وارد فاز رکود شده و تا اقتصاد وارد رکود میشود دلار به طور میانگین ۵۰درصد در مقابل ارزهای دیگر افزایش ارزش پیدا میکند. یعنی دلار را که بدهیم ۵۰درصد یورو بیشتر میگیریم.
حالا الگوی ایرانی چیست؟ در اوج رونق میآید و مسکن میخرد. نفت که سقوط کند مسکن هم سقوط خواهد کرد یعنی دارایی اش را طوری تنظیم میکند که در دوره رکود کاهش ارزش پیدا میکند. ما در دوره رونق خودمان را برای دوره رکود آماده نمیکنیم اصلاً در دروه رونق نمیتوان با ایرانی در رابطه با رکود حرف زد. تاجر موفق باید این سیکل را بپذیرد و شرکتهای معتبر دنیا شرکتهایی هستند که در دوره رکود رشد کردند.
اجازه بدهید به سومین بحث در اقیانوس قرمز بپردازیم. الان سودی که بانکها به سپرده میدهند دارد به اقتصاد علامت میدهد که هرکس هرکاری دارد کارش را تعطیل کند و برود در کار سپرده گذاری. اما بانکها سودی که به سپرده میدهند باید از دو محل باشد؛ یکی از محل سوددهی تسهیلات و دومی هم از محل سرمایهگذاری بانکی. اما واقعیت این است که سودی که بانکها دارند به سپرده میدهند نه از محل بازده تسهیلات است نه از محل سود سرمایه گذاری بانکی. این سود از محل زیان وامگیرنده و زیان بانک است. سود سپردهگذار باید از محل بازده اقتصاد پرداخته شود اما اقتصاد ما حالت گلدکوییستی پیدا کرده و سود سپرده گذار دارد از محل زیان این نوع از اقتصاد پرداخت میشود. احتمالاً الان در ذهن شما این چنین چیزی بیاید که موفق ترین افراد طی ۳ سال گذشته افرادی بودند که پولشان را سپرده کرده اند و اینها در یک حالت عاقل اندر سفیه به بقیه نگاه میکنند که شمایی که در حوزههای دیگر فعالیت میکنی به سود بدون ریسک ما توجه نداری و عقل معاش نداری. ولی پیش بینی بنده این است که دو سال دیگر همین موقع اگر یک نفر در همین تبریز خواست در خصوص شرایط قضاوت کند، میگوید از مشروطه تا حالا بیشترین زیان متوجه کسی بوده است که در بانک سرمایه گذاری کرده است. این داستان به زودی معکوس خواهد شد در این بازی مردم به صورت جدی حضور ندارند . پس این کسبوکار به این شکل است که یک عدهای ۷۰ درصد سپردهها را دارند و دوست دارند به ۱۱۲ شرکتی که نه اصلش را میدانند و نه فرعش را وام بدهند. البته این کسبوکار ویژگیهای خودش را دارد.
اساس بحث من این است که یک کسبوکار جدید دارد خلق میشود که دو ویژگی شاخص دارد:
۱.هزینه های این نوع کسب و کار جدید به شدت پایین است
۲.گردش سرمایه این کسب و کار به شدت بالاست.
ببینید الان بازار برای سرمایه ثابت دیگر چندان انتفاعی قائل نیست و ۹۰ درصد کارخانههایی که من می شناسم، نمی توانند بابت سرمایهگذاری خود، سودی به هزینه جاری خود اضافه کنند. پس یک مفهوم جدید شکل گرفته است: سرمایه ثابت. ارزش ملک تجاری دیگر آن انتفاع گذشته را ندارد. شکل طبیعی کسبوکار در ایران در حال عوض شدن است و باید این شکل جدید را به رسمیت شناخت. کسبوکار مجازی به شدت رو به رشد است. بازار به شکلهای متفاوت واکنش نشان میدهدو سالی ۹ میلیون ایرانی به خارج سفر میکند و نیازهایش را میخرد و میآورد و به شکلهای مختلف کسبوکار گذشته در حال از هم گسیختن است.
اگر امروز به من بگویند که تحلیلت را از کسبوکار ایران بگو، میگویم ما حدود شش مورد نیازهای اجتناب ناپذیر داریم که هم مشتمل بر کالاست و هم مشتمل برخدمات غذا، درمان، پوشاک، کفش، آموزش، تعمیر و نگهداری و انرژی. البته میتوان چند مورد دیگر هم اضافه کرد. ما یک چند مورد شغل مرتبط با نیازهای اجتنابناپذیر داریم. بدور از این نیازها یک سری مشاغل غیر مرتبط با حداقل معاشها داریم. با مشاهدات من ۸۰ درصد کسبوکارها در ایران غیر مرتبط با این نیازهاست و فروش در این قسمت ۵۰ الی ۷۰ درصد کم شده است. به دلیل اینکه تورم هم دیگر وجود ندارد اولین اتفاقی که افتاده در این بخش این است که حضور واسطهها و دلالها به شدت کاهش پیدا کردهاند و ما شاهد سنگین ترین رقابت در این بخش هستیم که روزانه رو به رشد است و واسطهها به سرعت در حال حذف شدن هستند.
اگر از من سوال کنید که آن شرکتهای ناموفق یعنی همان ۸۰درصد چه کسانی هستند؟
میتوانم بگویم که این شرکت حداقل واجد سه ویژگی عمده می باشند: عمده سرمایه آنها سرمایه ثابت است یعنی زمین و ملک تجاری، قسمتی از دارایی این شرکت ها مطالبات است. چکهایی که سال گذشته برگشت خورده و رفع سو اثر نشده است، معادل ۸۰ هزار میلیارد تومان بوده است در حالی که کل درآمد دولت از فروش نفت امسال ۴۰هزار میلیارد تومان بوده است. یعنی دوبرابر درآمد نفت یک عده پول یک عدهای را نداده اند این خیلی غیرطبیعی است و در نهایت قسمتی از دارایی این شرکت ها موجودی انبار است.
این شرکتها هرجا که باشند موفق نخواهند بود چون اینها نمود تمام مواردی هستند که بایستی از انجام آن ها اجتناب کرد. در مقابل آن شرکت های ۲۰ درصد، شرکت هایی هستند که سرمایه آنها سرمایه در گردش است؛ موفق ترین کارخانه، کارخانهای است که وام بانکی نداشته باشد و جنسش را هم نقدی بفروشد.
انتهای پیام/
نظر شما