شناسهٔ خبر: 22727795 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: تسنیم | لینک خبر

یادداشت وطن امروز/امیر استکی

آقای روحانی برگردید به روزهای انتخابات!

در ایام رقابت‌‌های انتخاباتی اخیر ریاست‌جمهوری در میان نامزدهای حاضر در رقابت و بویژه جناب روحانی و یاران کمکی‌شان رقابت سنگینی در سیاهنمایی اوضاع کشور درگرفته بود.

صاحب‌خبر -

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، در ایام رقابت‌‌های انتخاباتی اخیر ریاست‌جمهوری در میان نامزدهای حاضر در رقابت و بویژه جناب روحانی و یاران کمکی‌شان رقابت سنگینی در سیاهنمایی اوضاع کشور درگرفته بود. همه از جمعیت بالای بیکاران، ناتوانان و بی‌بضاعتان می‌گفتند و طرح‌های خود را برای مهار غول بیکاری، دیو فقر و اژدهای تحریم‌ها به رخ یکدیگر می‌کشیدند و بویژه جناب روحانی و جناب جهانگیری به‌رغم تاکیدشان بر هفت سر بودن اژدهای تحریم‌ها(!) مابقی را به پوپولیست بودن و فریب مردم در ادعای مهار بیکاری و فقر، متهم می‌کردند. از نظر آنها هرگونه سخنی در باب سیاست‌‌های توزیعی خلافگویی و فریب ملت بود. کمبود منابع مهم‌ترین ادعای آنها در این زمینه بود. ادعایی که پیوست‌‌های نانوشته‌ای نیز به همراه خود داشت. سیاست‌‌‌هایی که اعمال می‌شوند ولی اعلام نمی‌شوند. تخصیص منابع در نگاه این نخبگان در جهات عمومی همواره با تنگنا روبه‌رو است ولی در جهات خصوصی این تنگناها به هیچ‌وجه وجود ندارد. کافی است داستان فیش‌های نجومی را دوباره در ذهن خود مرور کنید تا به منظور ما از تخصیص منابع در جهات خصوصی بهتر پی ببرید. هر چه فاصله گروه‌های ذی‌نفع با مرکزیت این هسته خصوصی کمتر باشد، در تخصیص منابع کشور سهم بیشتری را به خود اختصاص خواهد داد.
دولت روحانی بر گرده طبقه متوسط و ترس‌های‌شان سوار شد و با تسری دادن وحشت به مابقی کشور توانست اقبال عمومی را به خود جلب کند. طبقه متوسطی که بزرگ‌ترین برنده انقباض مالی مورد عمل در دولتین جناب روحانی است. از طرفی به‌واسطه سطح بالاتر درآمدی و معیشتی از آسیب‌‌های رکود اقتصادی در امان‌تر است و از سوی دیگر برنده اصلی بالا بودن نرخ بهره در کشور است. هزینه‌‌های این انقباض را اقشار ضعیف‌‌‌‌‌‌تر جامعه که سپرده‌‌های بانکی قابل عرضی نیز ندارند با بیکاری گسترده و تنگی معیشت پرداخت خواهند کرد، لذا دولت جناب روحانی اصولا دغدغه این اقشار را نداشته و نخواهد داشت و در ادبیات نخبگان حاضر در دولت‌‌های یازدهم و دوازدهم اصولا طرح‌های مبتنی بر عدالت در توزیع و با محوریت دولت مزخرف خوانده شده و پوپولیستی و عوام‌فریبانه معرفی می‌شود.
مسکن‌مهر یکی از این طرح‌ها بود که به‌واسطه خط اعتباری 20 هزار میلیارد تومانی خود از طرف نخبگان مذکور عاملی در راستای افزایش پایه پولی و تورم و بر خلاف مصالح کشور معرفی می‌شد و وزیر ثروتمند و میلیاردر راه‌وشهرسازی جناب روحانی نیز با مزخرف خواندن آن، تیر خلاص را به این طرح زد. از طرف دیگر همین دولت رقمی بزرگ‌تر از 20 هزار میلیارد تومان را در سال 94 در بازار بین بانکی با نرخ بهره کم به کام بانک‌های در حال ورشکستگی کشور ریخت. برنامه‌ای که با هدف کاستن از نرخ سود بانکی دنبال شد ولی به‌واسطه بزرگ بودن تمنای بانک‌ها برای منابع، بدون حصول نتیجه متوقف شد و میزان آن از گزارشات بانک مرکزی از بازار بین‌بانکی نیز حذف شد. این تلاشی برای نجات بانک‌های عمدتا خصوصی بود. تلاشی که منافع آن مستقیما متوجه صاحبان و سهامداران بانک‌ها که از طبقات متوسط به بالای کشور هستند، می‌شد و نیاز به تاکید ندارد که این نجات ثروت ثروتمندان از محل منابع عمومی صورت گرفته است.
از طرف دیگر شاهد آن هستیم که دولت جناب روحانی یک اهتمام بسیار ویژه در راستای خرید هواپیما دارد. وسیله نقلیه‌ای که به‌واسطه گرانقیمت بودن سفر با آن بیشتر مورد استفاده اقشار بهره‌مند و متوسط به بالای کشور قرار دارد اما دولت با یک اهتمام ملی و برنامه حیثیتی به دنبال نوسازی ناوگان هوایی کشور از محل منابع تمام ملت است و این در حالی است که بسیاری از این ملت در تمام طول عمر خود توانایی یکبار مسافرت با هواپیما را نخواهند داشت. خلاصه اینکه Mind Set  و جهان زیست دولتمردان کنونی و نخبگان اطراف‌شان به گونه‌ای است که مصالح و منافع کلان کشور را در این زمینه‌ها فهم می‌کنند. برای فهم این مساله دو مثال آتی می‌تواند بسیار مفید باشد.
در سال‌های جنگ، ایران وارد‌کننده لبنیات بود و در تنگناهای ارزی موجود در آن زمان‌ها عده‌ای از مسؤولان خواستار کم کردن واردات لبنیات و خاصه مایه پنیر بودند با این استدلال که پنیر نقش کمی در یک وعده غذایی صبحانه دارد، لذا می‌توان کمبود آن در کشور را نادیده گرفت. نقل است مرحوم عالی‌نسب با این کار مخالفت کرد و استدلال درست وی این بود: «توجه‌تان به زندگی مردم باشد، اگرچه در میان خانواده‌های مرفه پنیر صرفا برای صبحانه است اما برای خانوارهای فقیر پنیر جزئی از سبد غذایی است، کمااینکه نان و پنیر و انگور قوت ناهار و شام کارگران زحمتکش ما است». آن زمان شاید کسانی از میان مسؤولان که به دنبال حذف واردات مایه پنیر بودند، در حال زندگی با استانداردهای طبقه متوسط بوده‌‌اند اما امروز برخی از این مسؤولان در حال زندگی تحت استانداردهای طبقات مرفه هستند و بر همین اساس است که در اکثر مواقع ناتوان از درک بسامد بسیاری از تصمیمات خود هستند.
مثال دیگر در همین زمینه حقوق‌های نجومی است. رهبری پس از فاش شدن رقم این فیش‌ها به دولتمردان، مؤکد توصیه کردند به این موضوع رسیدگی کنند و استدلالی بر مبنای این مهم را در آنجا مطرح کردند که این رقم‌ها برای بسیاری از مردم رقم‌های درشت و دست نیافتنی و نجومی است، اگرچه شاید برای اکثر مدیران دولتی مبالغ ناچیزی باشد. بله! هنگامی که جهان زیست یک سیاستمدار و نخبه بروکراتیک از جهان زیست عامه مردم حداقل در زمینه‌‌های اقتصادی فاصله‌‌های بسیار زیادی بگیرد حاصل آن همانی می‌شود که بی‌توجهی به عوارض تصمیمات خود در سطح کشور معرفی‌اش کردیم. بله! وقتی کسی 20 میلیون تومان درآمد ماهانه داشته باشد پرداخت ماهانه 2 میلیون قسط وام مسکن برای او معادل پرداخت یک قسط 100 هزار تومانی برای یک کارگر حداقل حقوق‌بگیر است، لذا هنگامی که در این دولت برای مسکن مردم چاره‌اندیشی می‌شود، نتیجه‌‌‌‌اش به وام‌هایی با اقساط 2 میلیونی ختم می‌شود و در زمان تصمیم‌‌‌گیری در ذهن آن مدیر و سیاست‌گذار و بروکرات، این یک رقم جزئی و مختصر و عادلانه خواهد بود اما در جهان زیست اقتصادی ملت یک سنگ بسیار بسیار بزرگ‌تر از توان است، لذا اگر می‌بینیم در شرایط واقعا بد اقتصادی کنونی و در اوج تنش‌‌های عاطفی و روانی جامعه به دنبال زلزله کرمانشاه، قیمت نان 15 درصد افزایش پیدا می‌کند، بر اساس همان Mind Set  متفاوت ملت از دولتمردان قابل توضیح است. نان ابدا برای یک دولتمرد و یک کارگر ساده یک معنا را نخواهد داشت. برای دولتمرد ماده‌ای غذایی است که بیشتر در صبحانه‌ها مصرف می‌شود و هزینه نان برای این جناب در یک ماه کمتر از یک درصد مخارج ماهانه خواهد بود اما همین نان برای اقشار کم‌درآمد جامعه یک مکمل بسیار اساسی سفره است- اگر نخواهیم بگوییم قوت غالب- مکملی که اگر نباشد سیر شدن در بسیاری از وعده‌‌های غذایی میسر نمی‌شود و هزینه یک ماه نان چیزی حدود 10 درصد مخارج یک ماه آنهاست.
در بحبوحه انتخابات 92 که بساط سیاه‌نمایی داغ بود وکاندیداهای مختلف برای تخمین تعداد مستضعفین جامعه با هم مسابقه گذاشته بودند، زمزمه‌‌هایی شنیده شد که بنا به برخی آمار حدود 11 میلیون نفر در کشور زندگی می‌کنند که گذران عمرشان از مسیر یارانه‌هاست و درآمد خاصی ندارند. فرض کنیم یک خانواده 4 نفره از این جمع تنها بخواهد نان بخورد و مثلا در 3 وعده 9 عدد نان سنگک مصرف کند؛ با قیمت جدید در حداقلی‌‌‌‌‌ترین حالت این خانواده باید 270 هزار تومان صرف خرید نان کند. خانواده‌ای که حداکثر یارانه دریافتی‌‌‌‌اش 180 هزار تومان است. با  فرض محالی که این خانواده هیچ هزینه دیگری نداشته باشد مشاهده می‌کنیم کف امنیت غذایی آن به مخاطره افتاده است.
تصمیم‌گیرنده برای قیمت نان کسانی هستند که نان به زحمت یک درصد هزینه‌‌های ماهانه‌شان است و تاثیرپذیران از قیمت نان کسانی هستند که نان بیشتر از 10 درصد هزینه ماهانه‌شان را شامل می‌شود (فارغ از تعداد بالایی که یارانه کل دارایی آنهاست)؛ کسانی که در ایام انتخابات از لسان همین تصمیم‌گیرندگان کنونی عمده ملت را شامل می‌شدند. بد نیست جناب روحانی و دولتمردان‌شان لطف کنند و به تصویری که در روزهای رقابت‌‌های انتخاباتی از کشور ترسیم می‌کردند، برگردند و دوباره به مصوبه افزایش قیمت نان خود نگاهی بیندازند، اگر این مصوبه در نگاه اینان بر اساس خیر عمومی است پس به احتمال زیاد یا در آن روزها به دروغ از فقر و فاقه ملت سخن می‌راندند و خود را دل‌نگران معیشت مردم نشان می‌دادند یا اینکه اساسا اکنون ملت را با همان Mind Set  وصف شده شناسایی و ارزش‌گذاری می‌کنند.

انتهای پیام/