شکلگیری و گسترش ناگهانی این پدیده، فضای یأس، افسردگی و نومیدی را درکل منطقه بویژه در کشورهایی که داعش در آن فعال بود، ایجاد کرد. با گسترش فعالیتهای این گروه، یأس موجود در منطقه به اروپا هم منتقل شد. در آن شرایط نومیدی، کمتر کسی تصور میکرد منطقه و جهان روزی را شاهد باشد که «بوکمال» به عنوان آخرین سنگر نظامی داعش تسخیر شود و کار این گروهک در حوزه نظامی به پایان برسد. در برههای، حتی برخی از چهرههای با تجربه منطقه و نیز برخی کشورهای اروپایی و امریکا، این ایده را نشر میدادند که داعش پدیدهای واقعی است و باید آن را پذیرفت. اما در جمهوری اسلامی ایران چنین تفکری وجود نداشت.
در ایران اسلامی یک اراده ملی شکل گرفته بود که باید با استفاده از همه ابزارها، اعم از نظامی و غیرنظامی، از پاگیری و گسترش این پدیده در منطقه جلوگیری و در ادامه آن را نابود کرد. شاید در شیوههای برخورد با این پدیده در کشور اختلاف بود، اما این اراده قطعی در مسئولان وجود داشت که باید این پدیده شوم ریشهکن شود. چنین تلقیای، موجب شکلگیری حمایت عمومی از فعالیتهای میدانی علیه داعش شد.
امروز میتوان گفت چه بسا اگر این حمایتها نبود، قطعاً بسیاری از تلاشها ناقص میشد. اما آنچه در میدان، در عراق و سوریه زمینه نابودی قطعی داعش را فراهم کرد، حضور میدانی ایران بود. این حضور به عهده سردار قاسم سلیمانی، به عنوان نماد جمهوری اسلامی ایران گذاشته شد. او با استفاده از حمایتهای ساختارها و سازمانهای درون جمهوری اسلامی ایران توانست به این پیروزی دست یابد.
با وجود این حمایتها، واقعیت این است که پیروزی بر داعش در سوریه و عراق، سه ضلع داشته و دارد. نخستین ضلع، تدبیر مقام معظم رهبری بود که از ابتدا بر مبارزه با این پدیده ضداسلامی و ضدانسانی تأکید داشتند. در ادامه، حضور میدانی سردار قاسم سلیمانی ضلع دوم را تشکیل میداد که این امور به همراه فتوای تاریخی آیتالله العظمی سیستانی توانست فضای یأس و ناامیدی موجود در منطقه را به فضای ایستادگی و مقاومت تبدیل کند.
پس از چنین تغییری بود که پیروزیها یکی پس از دیگری به دست آمد و اکنون بعد از 6 سال، دیگر هیچ نقطهای از سرزمینهای عراق و سوریه در اختیار این نیروی ضد بشری نیست. در کنار این اضلاع، نمیتوان حضور بانشاط جوانان عراقی، سوری و لبنانی در میدان نبرد را نادیده گرفت. این جوانان با فرماندهی سردار سلیمانی در مقابل داعش ایستادگی کردند و توانستند در بعد نظامی آن را به طور کامل از میان بردارند.
با وجود چنین موفقیت شگرفی، واقعیت این است که بخشی از داعش به صورت امنیتی و فکری در منطقه حضور دارد. بنابراین اقدامات خرابکارانه بویژه برای تهییج روحیه نیروهای پراکنده داعش دور از انتظار نیست. اما میتوان با استفاده از برنامههای امنیتی، فرهنگی و اجتماعی این ظرفیت تروریستی باقی مانده را نیز از میان برداشت. به عبارت دیگر، با پایان یافتن عملیات نظامی علیه داعش، اکنون منطقه نیازمند جهادی فرهنگی، روانی و سازندگی است تا بتواند باقی مانده این فکر انحرافی را نیز نابود کرد.
فرماندهی میدانی عملیات نابودی داعش با سردار سلیمانی بود که به مثابه نماد دولت، وزارت خارجه، نماد سپاه و مجموعه جمهوری اسلامی عمل میکرد. همچنان که این پیروزی در سایه هماهنگی، همکاری و باهم بودن به دست آمده است، مبارزه با باقیمانده داعش نیز با هماهنگی و همکاری بیشتر ممکن است. چرا که مرحله پیش رو، مرحله سازندگی عراق و سوریه است. از این رو، زین پس به جای سردار سلیمانی به عنوان فرمانده نظامی، به سرداران اقتصادی و سازندگی نیازمندیم تا با انجام کارهای بزرگ اقتصادی، بار دیگر شکوفایی را برای منطقه به ارمغان بیاورند. در این صورت، میتوان امیدوار بود که دوران جنگهای نیابتی درمنطقه به پایان برسد و همه کشورهای منطقه وارد دوران همکاری منطقهای شوند.
*سفیر سابق ایران در عراق
منبع: روزنامه ایران 01/09/1396
پژوهشم**1197**