شناسهٔ خبر: 22562437 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: عصر ایران | لینک خبر

برای کمک به زلزله زدگان

زیباکلام: ظرف 48 ساعت، مردم یک میلیارد و 200 هزار تومان به حساب من واریز کردند/ شگفت زده شدم

استاد سرشناس علوم سیاسی گفت: مردم امانت سنگینی را به من سپردند/ هلال احمر کم کاری نکرده است

صاحب‌خبر -

صادق زیباکلام، از چهره‌های سیاسی است که پس از وقوع زلزله کرمانشاه، شماره حساب خود را به مردم اعلام کرد و از آنان خواست کمک‌های خود را به حساب او واریز کنند. تا عصر دیروز، مردم یک میلیارد و 200 هزار تومان به حساب این استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران واریز کردند. زیباکلام از این اعتماد مردم به خود شگفت زده است.

روزنامه ایران با زیباکلام درباره اینکه برنامه او برای نحوه هزینه کردن این پول چیست، گفت‌وگو کرده‌ است که می‌خوانید.

مردم چه میزان از کمک‌های خود به زلزله‌زدگان را به حساب شما واریز کردند؟

ظرف 48 ساعت، مردم یک میلیارد و 200 هزار تومان به حساب من واریز کردند.

این میزان را پیش‌بینی می‌کردید؟

حتی در خواب هم نمی‌دیدم که این اتفاق بیفتد. باورم نمی‌شد.

شما در حوزه سیاسی شناخته شده هستید، اما در حوزه اجتماعی کمتر. دلیل این اتفاق را چه می‌دانید؟

فکر می‌کردم که مردم به من اعتماد داشته باشند، اما نه در این حد و اندازه.

چه اتفاقی افتاد که در این زمینه‌ها، نگاه مردم به چهره‌هایی چون شما معطوف شد؟

قبلاً هم چنین چیزی در ایران سابقه داشته است. در زلزله‌های طبس و بوئین زهرا هم مردم یا به صورت خودجوش یا از طریق چهره‌های شناخته شده آن زمان به کمک زلزله‌زدگان شتافتند. در زلزله بوئین زهرا تلفات زیاد بود و مرحوم غلامرضا تختی با دو تن از بزرگان جبهه ملی اعانه‌های مردم را جمع‌آوری کردند. مردم هم کمک‌های زیادی را در اختیار مرحوم تختی گذاشتند.

این پدیده تنها مربوط به جوامع در حال توسعه است؟

در جوامع توسعه یافته هم این اتفاق می‌افتد. مثلاً برای کمک به مسلمانان روهینگیا یا آوارگان سوری که می‌خواستند به آلمان بروند، در مسیر حرکت این آوارگان، بسیاری از مردم آلمان و فرانسه کمک کردند. بسیاری از چهره‌های شناخته شده این کشورها، مستقل از نهادهای رسمی برای کمک به آوارگان سوری پول جمع می‌کردند.

برخی در این میان گفتند که اعتماد به برخی نهادهای رسمی کمتر شده است در حالی که کمک‌ها به این نهادها هم همچنان ادامه دارد.

البته امثال من تاحدی پشت سر هلال احمر غیبت می‌کنیم. به این دلیل که از پنجشنبه که در منطقه حضور دارم، می‌بینیم که هلال احمر نه تنها کم کار نکرده، بلکه انصافاً خیلی کار و کمک کرده است. کمتر جایی بوده که رفته باشم و چادرهای هلال احمر را ندیده باشم. هزاران چادری که تاکنون در منطقه دیدم، همه مربوط به هلال احمر بوده است. بنابراین، واقعاً هلال احمر دارد تلاش می‌کند. شاید از بدشانسی هلال احمر باشد که مقداری مورد بی مهری قرار گرفته است، اما این نهاد بسیار کمک کرده است.

در این تردیدی نیست که هلال احمر، ارتش، سپاه و سایر نهادها با همه توان مشغول امدادرسانی هستند. اما سؤال این است که چرا برخی ترجیح می‌دهند کمک‌های خود را به چهره‌هایی مانند شما یا آقای علی دایی ارائه بدهند تا از طریق شماها به دست زلزله‌زدگان برسد؟

شاید مقداری ناشی از بدبینی فرهنگی و تاریخی باشد که در ایران نسبت به سازمان‌های رسمی و دولتی وجود دارد. ضمن اینکه نباید از خاطر برد که در سال‌های اخیر موج اخبار مفاسد اقتصادی کشور را در خود فرو برد. مفاسد اقتصادی در بلند مدت تأثیر خود را گذاشته و باعث سلب اعتماد عمومی شده است، حداقل اینکه اگر اعتماد عمومی سلب نشده باشد، تاحد زیادی تضعیف شده است. نخستین کار این است که واقعیت را بپذیرند و صورت مسأله را پاک نکنند. باید بپرسند که چرا مردم به صادق زیباکلام یا رخشان بنی اعتماد اعتماد می‌کنند اما به فلان نهاد رسمی کمتر؟ اگر این صورت مسأله را بپذیرند، شاید بتوان در بلندمدت کاری کرد.

انگیزه شخص شما چه بود و چه عاملی شما را وادار کرد که رأساً در امدادرسانی فعال شوید؟

بدون رودربایستی بگویم که بشدت از کاری که کردم، پشیمانم. اگر می‌دانستم این طوری می‌شود، احتیاط می‌کردم و ورود نمی‌کردم. زیرا اکنون بیش از یک میلیارد تومان به حساب من واریز شده و این حجم از اعتماد و امانت مردم وظیفه سنگینی را متوجه من می‌کند. احساس می‌کنم مردم به من اعتماد کردند، بنابراین، حالا دیگر نمی‌توانم بگویم پول را به خود مردم باز می‌گردانم و بگویم هر کار که دوست داشتید، با این پول بکنید. حالا وظیفه دارم همه تلاش خود را بکنم که این پول درست و بجا هزینه شود و نیازهای واقعی مردم زلزله‌زده تأمین شود. این کار ساده نیست.

چرا ساده نیست؟

زیرا نظرات مختلفی درباره نیازهای مردم مطرح می‌شود. اتفاقاً گستردگی نظرات باعث شد تصمیم بگیرم رأساً وارد منطقه شوم و نیازهای مردم را از نزدیک بررسی کنم. برای همین این دو روز کاملاً در منطقه بودم و ضمن صحبت با مردم، نیازهای آنان را احصا می‌کردم.

شما در کدام منطقه حاضر شدید، ضمن اینکه با این پول‌ها چه می‌خواهید بکنید؟

از کرمانشاه به سمت جوانرود حرکت کردیم، به ازگله رفتیم و در آنجا از روستاهای اهل حق بازدید کردیم. این مناطق عمدتاً سنی نشین هستند. به این دلیل به این مناطق آمدیم چون به مناطق نزدیک به سرپل ذهاب کمک‌های زیادی شده است. مسئولان هم گفته‌اند سرپل ذهاب اکنون نیاز چندانی به کمک ندارد. از سوی دیگر، اکنون احتیاجات اولیه زلزله‌زدگان برآورده شده است، اما مسأله اصلی این است که یک یا دو هفته دیگر زمستان شروع می‌شود و منطقه هم کاملاً کوهستانی است.

بنابراین، این مناطق بسیار سرد می‌شود و باید دید که در این شرایط برای مردم چه کاری می‌توان انجام داد. یک راه آن است که برای مردم کانکس تهیه شود. برآورد قیمت نشان می‌دهد که قیمت هر کانکس 5 تا 8 میلیون تومان است، اما این مناطق به هزاران کانکس نیاز دارد. در برخی مناطق ساختمان ها 20 تا 30 درصد تخریب شده و با چند میلیون تومان می‌شود این ساختمان‌ها را بازسازی کرد. یک فکر دیگر هم این است که با پول‌هایی که مردم جمع کردند، کارهای اساسی‌تری انجام شود، مثلاً خانه بهداشت یا مدرسه ساخته شود یا آب لوله‌کشی تأمین شود. بنابراین، قبل از هر اقدامی باید این نیازها شناسایی شود که اکنون برای همین منظور به منطقه آمده‌ایم. شاید به یک روستا باید کانکس داد، یا در روستای دیگری باید خانه‌ها را بازسازی کرد. اکنون این گزینه‌ها وجود دارد، اما اینکه چه کار باید بشود، مستلزم این است که روستاها شناسایی و نیازها اولویت‌بندی شوند.

مدیریت امدادرسانی به معنی تقسیم کار سازمان‌های فعال را چطور دیدید؟

به طور کلی مدیریت امدادرسانی آشفته بوده است. دلیلش هم این است که بسیاری از مردم خودشان به سمت مناطق زلزله‌زده راه افتادند. به عنوان مثال برخی با خودروهای سواری حتی از قزوین و تهران، یا با وانت و خاورهای پر از پتو، کنسرو و آب به مناطق زلزله‌زده رفتند. اگر این امدادها هماهنگ می‌شد، بسیار خوب می‌بود. به عنوان مثال، باید گفته می‌شد که اکنون مردم فلان منطقه نیازمند پتو هستند و دیگر کسی آب نیاورد، یا اینکه کنسرو نیاز است. اما متأسفانه مدیریت بحرانی وجود ندارد. ستاد مدیریت بحران در استانداری وجود داشته، اما آنچه در عمل دیده نمی‌شود، همین مدیریت بحران است.

دلیل این امر چه بوده؟ حضور گسترده مردم یا اساساً ضعف در مدیریت؟

اگر مدیریت بحران وجود می‌داشت، دلیلی نداشت که ما با خاور از تهران به کرمانشاه بیاییم و اقلام مورد نیاز را بیاوریم. یکی از چیزهایی که اینجا دیده می‌شود، این است که اینقدر آب معدنی به منطقه ارسال شده که مقادیر زیادی آب در نقاط مختلف دپو شده است. درصورتی که اگر مدیریت درستی می‌بود، بعد از 24 ساعت باید اعلام می‌شد که آب به اندازه کافی وجود دارد و دیگر آب ارسال نشود.

گفته می‌شود که در برخی از مناطق مرزی استان کرمانشاه همچنان مین‌های باقی مانده از دوران جنگ وجود دارد؟

در مناطقی که ما هستیم، چنین چیزی ندیدیم و امنیت کامل وجود دارد. البته وقتی می‌خواستیم از تهران حرکت کنیم، گفته می‌شد که برخی مناطق ناامن است و باید با ارتش و نیروی انتظامی به آنجاها رفت و آمد کرد. اما این طور نیست و امنیت کاملاً بر قرار است، زیرا ما نزدیک مرز رفتیم و هیچ مشکلی وجود نداشت.