شناسهٔ خبر: 22539450 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: فرهیختگان آنلاین | لینک خبر

«P4C» یا «فبک» چیست؟

چگونه کودکان‌مان دکارت و ملاصدرا می‌شوند؟

در میانه این مناقشه آنچه مهم است این که در همه کودکان‌مان باید تفکر فلسفی تقویت شود. ساده‌اندیشی ازجمله بحران‌هایی که یک جامعه می‌تواند با آن روبه‌رو شود. برای مواجه نشدن با این بحران، آموزش فلسفه یا به بیان دقیق‌تر آموزش روش تفکر فلسفی از کودکی تا بزرگسالی نکته مهمی است که نمی‌توان از آن چشم‌پوشی کرد.

صاحب‌خبر -

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، دانشجوی فلسفه هستم. کلاس‌های فلسفه معرکه آراست؛ از پیشاسقراطیان تا ارسطو و افلاطون درمورد مفاهیم بحث کرده‌اند و دیگران در نقد، تصحیح یا تایید آن مواردی را بیان کرده‌اند. دکارت درصدد بود طرحی نو در فلسفه دراندازد و بعد از او کانت رهبر یک انقلاب شبیه به انقلاب کوپرنیکی شد. در فلسفه اسلامی هم فلاسفه جدید مباحث قدما را مورد نقد و بررسی قرار داده‌اند. سهروردی اساس فلسفه خود را در غیریت‌سازی با فلسفه بوعلی‌سینا پایه‌گذاری می‌کند و ملاصدرا با یک نگاه انتقادی به فلسفه مشا و اشراق، حکمت متعالیه را بنیان می‌نهد. بنابراین «نقد» و تفکر انتقادی چونان روحی در تمام پیکره تاریخ فلسفه در جریان بوده و خواهد بود.

برای فیلسوف شدن یا یادگرفتن فلسفه یا بهتر بگویم داشتن تفکر فلسفی علاوه‌بر ازبرکردن کاپلستون و راتلج و انواع و اقسام تواریخ فلسفه و پس از آن رجوع به متون اصلی و بحث و بررسی دیدگاه‌های فیلسوفان از میان خط به خط نوشته‌هایشان چیز دیگری هم حائز‌اهمیت است و آن نحوه فکر کردن به صورت انتقادی و استدلالی است.

 بارها برای اساتید فلسفه در کلاس‌های دانشگاه این اتفاق رخ داده است که با تغییر کوچکی در یک مساله فلسفی یا پرسشی خارج از محفوظات، دانشجو را گرفتار تکلف در بیان و پاسخ به پرسش و مساله موردنظر دیده‌اند؛ پرسشی که برای پاسخ به آن نیاز است تا دانشجو فارغ از محفوظات به تامل و استنباط و استدلال بپردازد. اما بسیاری از دانشجویان فلسفه حتی در مقاطع بالاتر دچار فقدان مهارت تفکر انتقادی و استدلالی هستند. همین امر باعث شد «متیو لیپمن» به این ایده برسد که آموزش تفکر منطقی و برهانی در دانشگاه دیر است و باید از سنین پایین‌تر این مهارت به دانش‌آموزان آموزش داده شود.

Philosophy for Children فلسفه برای کودکان یا به اختصار P4C که در ایران با نام «فبک» از آن یاد می‌شود، حوزه‌ای جدیدالتاسیس در فلسفه است که عمر آن به بیش از نیم‌قرن گذشته می‌رسد. فلسفه برای کودکان می‌کوشد تا تفکر انتقادی، استدلال‌های منطقی و در یک کلام روش برخورد عقلانی با مسائل را به کودکان بیاموزد. اگرچه عنوان این حوزه فلسفه برای کودکان است اما در آن خبری از بحث‌های خشک و رسمی کانت و هگل و ارسطو نیست بلکه معنایی از فلسفه مراد است که به دیالکتیک سقراطی نزدیک است؛ تقلای فکری برای گذر از مراحل مختلف مواجهه با یک مساله تا حل معقول آن.

متیو لیپمن را به‌عنوان بنیانگذار این رشته در دنیا می‌شناسند؛ لیپمن که در آگوست 1923 و در فاصله دو جنگ جهانی در آمریکا متولد شد و چندی قبل در سال 2010 از دنیا رفت، در سال 1954 مدرک دکتری فلسفه خود را از دانشگاه کلمبیا اخذ کرد و پس از 18 سال تدریس در این دانشگاه رهسپار دانشگاه مونت کلیر شد و در آنجا «پژوهشگاه توسعه و پیشبرد فلسفه برای کودکان» را تاسیس کرد.

پس از آن به آموزش افرادی پرداخت که دکتری فلسفه داشتند تا آنها معلمان ایالات متحده را آموزش دهند. این اتفاق در سال‌های دهه 70 میلادی افتاد و در پایان این دهه، پنج‌هزار کلاس در این کشور از این برنامه بهره می‌بردند.

از او کتاب‌هایی ازجمله «غایب بزرگ مدرسه» در دو جلد، «کودکی در مدرسه لیزا»، «پیکسی» یا داستانی فلسفی برای کودکان مقطع ابتدایی، «ناتاشا»، «مارک»، «اِلفی» و «کودکان و مهارت تفکر» در ایران به فارسی منتشر شده است.  لیپمن در مصاحبه با سعید ناجی، موسس گروه فلسفه برای کودکان و نوجوانان در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در رابطه با برنامه فلسفه برای کودکان می‌گوید: «هدف «فلسفه برای کودکان»، یاری دادن به آنها برای بهره‌مندی از فلسفه به‌منظور بهبود بخشیدن به یادگیری همه موضوعات موجود در این برنامه درسی است. در ابتدا وقتی به این موضوع علاقه‌مند شدم، گمان می‌کردم که کودکان حتی پس از تعلیم برای کسب دقت، انسجام و هماهنگی بیشتر، باز هم نمی‌توانند کاری بیشتر از تفکر انتقادی بکنند. اما «تفکر انتقادی» شامل مفهوم‌سازی، منطق صوری و هیچ‌گونه مطالعه‌ای از نوع فلسفه سنتی نیست، یعنی هیچ یک از مواردی را که من کوشیده‌ام در «فلسفه برای کودکان» ارائه کنم، در برندارد. تفکر انتقادی، کودکان را به فلسفه بازنمی‌گرداند اما اعتقاد من این است که کودکان دیگر به چیز کمتری رضایت نخواهند داد و زیربار آن نخواهند رفت. البته آنها را نباید هم به این کار مجبور کرد. تفکر انتقادی در پی دقیق‌تر ساختن ذهن کودکان است؛ فلسفه هم به آن عمق می‌بخشد و هم آن را پرورش می‌دهد.»

این استاد فلسفه در ادامه می‌افزاید: «هر کودکی که به لحاظ ذهنی توانایی استفاده از زبان را داشته باشد استعداد آموزش دیدن در مدرسه و رشد کردن را دارد و درنتیجه توانایی نوعی گفتمان و بحث فلسفی را نیز داراست. فلسفه زمانی آغاز می‌شود که ما بتوانیم زبانی را که به کمک آن درباره جهان سخن می‌گوییم، مورد بحث و بررسی قرار دهیم. هدف این نیست که کودکان را به فیلسوفانی کوچک تبدیل کنیم، بلکه آن است که به آنها کمک شود تا تفکری بهتر از قبل داشته باشند. البته کودکان هرچه بیشتر در رابطه با گوش دادن و صحبت کردن مهارت یابند، همانقدر هم سریع‌تر می‌توانند با فلسفه‌ای انس گیرند که به کار ذهنی، فنون تفکر و استدلال‌آوری، داوری و قضاوت تاکید دارد. اما این برنامه کوشش می‌کند تا از هرگونه استفاده از واژگان فنی اجتناب ورزد.»

فلسفه برای کودکان چند سالی است به ایران هم وارد شده و در قالب یک رشته دانشگاهی در تعدادی از مراکز آموزش عالی کشور تدریس می‌شود.

این رشته در سال 1386 برای اولین‌بار در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعاتی فرهنگی تاسیس شد و از آن تاریخ تا به حال این گروه قلب فعالیت‌های مربوط به فلسفه برای کودکان بوده است. انتشار کتاب‌های مختلف و مجله علمی پژوهشی کودک و تفکر و برگزاری کارگاه‌های آموزشی و تربیت دانشجویان ازجمله فعالیت‌هایی است که در این مرکز انجام شده است.

رویکرد فلسفه برای کودکان در ایران با نقد‌های مختلفی مواجه شده است. درآخرین آنها نعمت‌ا... فاضلی در نشست روز جهانی کودک که ماه گذشته در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد با اشاره به نام فبک گفت: «اینکه چیزی که فلسفه نیست را فلسفه نامیدن، درست نیست. در شرایطی که جامعه و دانشگاه ما فلسفه را به‌عنوان یک رشته می‌بیند، نامیدن آنچه فراتر از یک رشته است بر برنامه فبک، یک خیانت است.»

او در ادامه لازمه گفتمان تفکرپروری را ساختن یک نام فراگیر، دقیق، گویا و اثربخش در گفتمان عمومی جامعه دانست و نتیجه گرفت که «فبک» نادرست‌ترین نام است.

فاضلی که فبک را صرفا مجموعه‌ای از تکنیک‌ها می‌داند، اضافه کرد: «اینکه بخواهیم در امتداد تاریخ تکنیک‌محور معاصر، اندیشیدن را هم به تکنیک تبدیل کنیم، این نمی‌تواند یک جامعه متفکر دربیاورد. فبک یک کالا نیست. فبک باید به شکلی از فرهنگ و معنا که به کل جامعه، رسانه و... تعلق دارد، ترویج شود. تفکرپروری ضرورت اجتناب‌ناپذیر موقعیت کنونی است. ما جریان تفکر در جامعه را به ویرانی کشانده‌ایم.»

او که بازتولید نابرابری در قالب فکر را خطرناک‌تر از نابرابری‌های دیگر عنوان می‌کند، در ادامه فبک را نه دانش همگان بلکه یک عنوان کاملا طبقاتی می‌داند که به تعدادی از فرزندان طبقه متوسط شهری کمک می‌کند تا بر نابرابری‌ها صحه بگذارند.

اما سعید ناجی، مدیرگروه فلسفه برای کودکان و نوجوانان پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در همین نشست عنوان کرده بود «تلاش ما این است که یک نسخه اسلامی ایرانی از فلسفه برای کودکان ارائه دهیم که البته این امر یک شبه به دست نمی‌آید.» وی پس از این نشست به ادعای ترویج نابرابری طبقاتی از سوی فاضلی واکنش نشان داد و نوشت: «این ادعا مرا یاد یکی از شخصیت‌های داستان راز گل سرخ امبرتو اکو، می‌اندازد که تلاش می‌کند نگذارد دست هیچ‌کس به کتاب‌های کتابخانه کلیسای جامع که تنها کتابخانه است، برسد. او کشیش پیر و کوری است که برای خود اهدافی عالی دارد ولی بازتولید دانش و تفکر را بسیار خطرناک می‌داند.

اما در اینجا آموزش تفکر به جهت اینکه ممکن است بین طبقات اجتماعی فاصله بیندازد و به بازتولید نابرابری منجر شود، بخشی از جامعه از آموزش تفکر منع می‌شود به‌واسطه همین استدلال هیچ اندیشمندی نباید هیچ ایده جدیدی بدهد، چراکه این ایده جدید به کتاب‌های دانشگاه وارد می‌شود و نخبگان و افرادی که می‌توانند به دانشگاه‌های خوب راه یابند از آن بهره‌مند شده و باز اختلاف طبقاتی بیشتر می‌شود.

لذا براساس دیدگاهی مثل دیدگاه فاضلی حکم به تعطیلی دانش به‌ویژه در زمینه‌های تربیتی و آموزشی داده می‌شود. نتیجه این استدلال تعطیلی دانش است.»

در میانه این مناقشه آنچه مهم است این که در همه کودکان‌مان باید تفکر فلسفی تقویت شود. ساده‌اندیشی ازجمله بحران‌هایی که یک جامعه می‌تواند با آن روبه‌رو شود. برای مواجه نشدن با این بحران، آموزش فلسفه یا به بیان دقیق‌تر آموزش روش تفکر فلسفی از کودکی تا بزرگسالی نکته مهمی است که نمی‌توان از آن چشم‌پوشی کرد.

 

* نویسنده : محمد‌محسن راحمی‌ روزنامه‌نگار