شناسهٔ خبر: 22517651 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: فرهیختگان آنلاین | لینک خبر

بررسی احوال و روش‌های تحقیقی علامه «سیدمحمدحسین طباطبایی»

شرحِ‌ شهودِ حکیم

علامه در کودکی پدر و مادر خود را از دست می‌دهد، کفالت محمدحسین کوچک به دست برادر بزرگ‌تر، محمدحسن می‌افتد و پس از گذراندن تحصیلات مکتبی در قرآن و ادبیات فارسی، به همراه برادر خود راهی «نجف‌الاشرف»، مهم‌ترین پایگاه ترویج تشیع می‌شود. حوزه نجف پس از حضور برخی اساتید دچار اندک دگردیسی شده بود.

صاحب‌خبر -

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، علامه سیدمحمدحسین طباطبایی از آن دست اندیشمندانی بود که به‌جای جدل و بحث در حجره‌های حوزه‌های علمیه پای را فراتر نهاد و خود قافله‌سالار خیل عظیمی از اسلام‌شناسان و فیلسوفان شد. چند علامه طباطبایی حاصل تلاطم دغدغه و همت به جامعه تحویل داده شده است؟ وجود علامه طباطبایی و بزرگ‌ترین اثر تفسیری معاصر جهان تشیع [المیزان فی‌تفسیر القرآن]، یادآور کاستی‌هایی است که جامعه قرآنی کشور در آن غوطه‌ورند. پای‌نهادن فردی چون علامه بر بستر فهم کلمه خدا، چیستی و وسعت دادن به دایره اندیشه‌های شیعی، همان قله‌های مرتفعی هستند که کمتر فردی از هم‌لباسان این عالم جلیل‌القدر توانسته است چیزی حتی شبیه وی را تکرار کند.

فلسفه و عرفان، معجونی در قالب حکمت اسلامی به یادگار مانده از عصر حکمای صدرایی، برازنده‌ترین لباسی است که به قامت علامه طباطبایی می‌نشیند. عجیب نیست از شاگردان فلسفه صدرایی که به براهین خود رنگ و بوی عرفانی بدهند، اینکه آیا داخل شدن کشف و شهود بر استدلال و تعقل صحیح است یا خیر؟ آیا معجزه است یا بیشتر التقاطی بوده؟ پاسخ قطعا ما را از درک وجه اصلی حیات آیت‌ا... طباطبایی دور خواهد کرد. اما به‌طور کلی علامه طباطبایی این آموزگار قرآن و این مجتهد چیره بر تاریخ و بر کلام توانسته با تالیف مجموعه المیزان و نیز بدایه و نهایه و آثار مختلف دیگری چه در تاریخ و چه در فلسفه گام بسیار بزرگ و دست‌نیافتنی در بررسی اندیشه‌های مهم دینی بردارد. در این نوشتار سعی داریم ابتدا کمی مبدا وی و درنهایت به برخی روش‌های تحقیقی ایشان در نیمه دوم زندگی پرثمرشان در بررسی مساله وحی بپردازیم.

  علامه در کودکی پدر و مادر خود را از دست می‌دهد، کفالت محمدحسین کوچک به دست برادر بزرگ‌تر، محمدحسن می‌افتد و پس از گذراندن تحصیلات مکتبی در قرآن و ادبیات فارسی، به همراه برادر خود راهی «نجف‌الاشرف»، مهم‌ترین پایگاه ترویج تشیع می‌شود. حوزه نجف پس از حضور برخی اساتید دچار اندک دگردیسی شده بود.

فلسفه دیگر در محاق نبود، گرچه به سلوک و معرفت‌شناسی هنوز به چشم صوفی‌گری نگاه می‌شد اما علامه طباطبایی در خاطرات خود می‌آورد که پیش از آنکه خود را تقدیم تقدیر نوشته شده در مدرسه علمیه نجف کند، به محضر امیرالمومنین(ع) مشرف شده و در حرم ایشان اختیار تام مقامات علمی آینده را به دست صاحب‌امر می‌دهد. علاوه‌بر تحصیل فلسفه در محضر استاد کم‌نظیر فلسفه آیت‌ا... بادکوبه‌ای، فقه و اصول را در محضر حضرات فقید آیت‌ا... نایینی، غروی‌اصفهانی و موسوی‌خوانساری می‌گذراند. اما یکی از بزرگ‌ترین جرقه‌های زندگی علامه‌طباطبایی، آشنایی رازآلوده وی با استاد‌العرفا و قائد بزرگ‌ترین معرفت‌شناسان عصر معاصر، آیت‌ا... سید‌علی قاضی‌طباطبایی بود. نقل‌های مختلفی از نحوه آشنایی این دو در نجف ذکر شده است، در کنار این نقل‌ها روایت‌های مختلفی از مدت تلمذ علامه در خدمت سیدعلی‌آقا قاضی گفته می‌شود.

علامه حدود 10سالی نزد این مرد تکرار‌نشدنی تاریخ برخی مسائل معرفتی و اخلاقی را می‌آموزد. زهد ایام جوانی و میانسالی علامه طباطبایی حاصل دروس اخلاقی بود که سیدعلی‌آقا قاضی به ایشان آموخته بودند. تقوا در عمل، به‌گونه‌ای بر ایشان مستتر شده بود که به پوشیدن لباس‌های فاخر یا حتی گذاردن عمامه بزرگ بر سر کراهت داشت. علامه طباطبایی به معنای واقعی کلمه به قرآن حکیم و تمام اصول تبیین‌شده به وسیله اهل بیت‌سلام‌ا... اجمعین، عمل می‌کرد.

فرزند ایشان عبدالباقی طباطبایی نقل معروفی دارد که علامه کتاب «سنن‌النبی» (نوشته شده توسط علامه طباطبایی درخصوص روش زندگی پیامبر اسلام (ص) است) را خودش هم مو به مو در کل عمر انجام می‌داد. علامه علم را به عمل قرین می‌کرد. خوب می‌دانست که به قول آیت‌ا... العظمی‌بروجردی مردم چشمان‌شان به عمل عالمان دینی است و هر میزانی که عالمان به امور شرعیه عمل کنند، مردم نیز متصلا در درک این امور کوتاهی نخواهند کرد.

  بدون‌شک یکی از دلایل وجاهت علمی علامه طباطبایی که کمتر به آن اشاره شده است، عدم‌دخالت ایشان نه در سیاست بلکه در بازی‌های سیاسی بوده است. این عدم‌دخالت بازی سیاسی مترادف با عدم‌درک سیاسی یا خنثی بودن نبود. ایشان بالطبع در مقام یک فیلسوف و یک مجتهد دارای آرای سیاسی مشخصی بود. اما اگر روش تحقیقی سیدقطب را در تفسیر قرآن در نظر بگیریم، خواهیم یافت که در‌هم‌آمیختن حقایق انسان‌ساز قرآنی با معلقات سیاسی جامعه و سعی کردن درجهت تبیین هستی وحی در عقل امروزی بشر چیزی جز ایجاد نوعی گذشته‌گرایی یا همان سلفی‌گری در ظاهری مدرن را ندارد و صراط علامه به حقانیت نزدیک‌تر بوده است.

علامه طباطبایی از این مرزها گذر کرده و قرآن را آنگونه که باید و بدون جهت‌گیری‌های خاص سیاسی تفسیر کرد. دیگر تاثیری که روش تحقیق علامه طباطبایی بر خواص جامعه گذارد، داخل کردن جریانی قرآن‌گرا و البته کاراتر در حوزه علمیه قم بود. تا پیش از آن مهجوریت قرآن در حوزه‌های علمیه سرتاسر ایران بیشتر به چشم می‌خورد، علامه به راستی توانست نهضت قرآنی را به وجود بیاورد که پس از درگذشت‌شان کسی نتوانست یارای برابری در تحقیقات قرآنی را با ایشان داشته باشد و تحرکات غالبا کم‌اثر بوده است. امتیاز بزرگ روح پژوهشگری علامه طباطبایی در این موارد خلاصه نمی‌شود. بلکه اپیستمولوژیک بودن ایشان و تعاملات معرفتی که با فرهنگ‌های مختلف حکمی و عرفانی داشت باعث شد چارچوب سنتی و گاها دگم حوزه، مرزهای وسیع‌تری را درنوردد. به‌طور مثال تعامل با برخی اندیشمندان آسیای مرکزی یا هندوستان و درنهایت همنشینی پروفسور هانری کربن، خاورشناس فقید فرانسوی با این فیلسوف ایرانی است. وقتی برخی دست‌نوشته‌های کربن را مطالعه می‌کنیم، بی‌درنگ درمی‌یابیم که او کاملا مبهوت شخصیت علمی و اخلاقی علامه طباطبایی قرار گرفته بود. علامه طباطبایی کاری با معرفت‌شناسی این فیلسوف فرانسوی می‌کند که او به نگاهی بازتر از جهان تشیع می‌رسد. مفهوم باطن‌گرایی در تشیع یکی از ثمرات این همنشینی‌هاست که باعث می‌شود هانری کربن به این تصور غلط غربیان از معرفت شیعی پی ببرد و اعلام کند که خاورشناسان اروپایی راهی غلط در فهم فرهنگ مذهب تشیع رفته‌اند.

  تقریبا تمامی موارد یاد‌شده علمی علامه برگرفته از یک نظم اخلاقی و روحی قوام‌یافته شده در مکتب قرآن و عترت است؛ منظومه‌ای به نام اخلاق، او را نه می‌توان صرفا یک فیلسوف صرف دانست و نه می‌توان یک عارف ترک استدلال کرد. نه صرفا قرآن پژوهش است، زیرا ید طولایی در سنت‌پژوهی دارد (کتب سنن‌النبی و شیعه در اسلام) و نه می‌توان گفت که او تنها یک فیلسوف اخلاق است. هرچه بود بیشتر شبیه حکیم بود که حکمت اسلامی او را مجاب به نوشتن المیزان و ممارست علمی کرد.

اکثریت شاگردان دانشگاهی و حوزوی علامه بر اخلاق‌گرا بودن ایشان تاکید دارند، این منش بزرگوارانه در برخورد با افراد موافق و مخالف، حتی بحث پیرامون اندیشه‌های «مارکسیستی» در ایران کاری می‌کند که برخی نیروهای تندروی «سازمان نظامی افسران توده» نیز شیفته مقام علمی و اخلاقی ایشان شدند. با این تفاسیر، منطقی که نشات‌گرفته از خصیصه‌های یک فیلسوف است (در کنار جنبه‌های اخلاقی) در علامه طباطبایی باعث بازگشایی باب تفسیری نسبتا فراموش‌شده‌ای در قرآن‌پژوهی شد. ایشان از دلایل ارائه تفسیر قرآنی خود می‌فرماید که: «هنگامی که از تبریز به قم آمدم، مطالعه‌ای در نیازهای جامعه اسلامی و  در وضع حوزه قم کردم و پس از سنجیدن آنها به این نتیجه رسیدم که این حوزه نیاز شدید به تفسیر قرآن دارد تا مفاهیم والای اصیل‌ترین متن اسلامی و عظیم‌ترین امانت الهی را بهتر بشناسد و بهتر بشناساند.

از سوی دیگر شبهات مادی رواج یافته بود و نیاز شدیدی به بحث‌های عقلی و فلسفی وجود داشت تا حوزه بتواند مبانی فکری و عقلی اسلام را با براهین عقلی اثبات و از موضع حق خود دفاع کند.» نتیجه این ممارست تفسیر المیزان در 20 جلد می‌شود. یکی از دلایل فراگیری تفسیر المیزان، استفاده از خود قرآن برای دلالت‌های مورد‌نیاز در تفسیر است. به این شکل که برای تفسیر آیه‌ای حتما شاهدی از آیات دیگر استفاده می‌شد و علامه تمام سعی خود را در بسط دادن این روش داشت.
 ایشان با استفاده از این روش به‌مقابله با تفاسیر «صوفیانه»، «کلامیه» و «اخباریه» شتافتند. درگیری‌های مذهبی که حتی در تفسیر کلام خدا دخالت می‌کند و می‌تواند تفاسیر را براساس امیال شخصی یا گروهی مصادره کند. آفتی که با تفسیر‌های مذهبی، جهان اسلام را روزبه‌روز به انتهای  معنایی خود نزدیک‌تر می‌کرد. برای درک بهتر از نگاه علامه طباطبایی به گروه‌های مختلف تفسیری، کتاب «قرآن در اسلام» علامه طباطبایی یکی از درخشان‌ترین رساله‌ها در کشف عقب‌ماندگی‌های تفسیری 6 گروه از مکاتب تفسیری قرآن را می‌توان نام برد. ایشان در «قرآن در اسلام» می‌نویسد: «تفسیر واقعی قرآن تفسیری است که از تدبر در آیات و استمداد در آیه به آیات مربوطه دیگر به دست آید.

به عبارت دیگر در تفسیر آیات قرآنی یکی از سه راه را در پیش داریم.

نخست: تفسیر آیه به تنهایی یا مقدمات علمی و غیرعلمی که در نزد خود داریم.
دوم: تفسیر آیه بمعونه روایتی که در ذیل آیه از معصوم رسیده.
سوم: تفسیر آیه با استمداد از تدبر و استنطاق معنی آیه از مجموع آیات مربوطه و استفاده از روایت در مورد امکان.»

 علامه طباطبایی با توجه به نوع روش تفسیری که از قرآن انتخاب کرد، در چارچوب بررسی کلامی آیات هماره از معلمان حقیقی قرآن یعنی پیامبر (ص) و اهل‌بیت او استفاده می‌کرد. ایشان در کتاب قرآن در اسلام می‌نویسد: «آری این را باید اعتراف کرد که طبق روایات معصومین(ع) قرآن ظاهر و باطنی و باطن آن هم باطنی (تا هفت یا هفتاد مرتبه) دارد.» ولی نباید فراموش کرد که ایشان ظاهر و باطن را هر دو معتبر می‌دانست. همچنین علامه می‌نویسد: «آنچه از مطالعه در پیرامون حالات پیامبر اکرم(ص) و اهل‌بیت گرامی‌اش(ع) استفاده می‌شد این است که روش آن بزرگواران در تفسیر آیات نیز همواره چنین بوده (تفسیر قرآن به قرآن). پیامبر که خدا قرآن را به او تعلیم کرد و او را معلم قرآن قرار داده... و همچنین اهل‌بیت گرامی‌اش در این جهات جانشین او هستند. طبق روایت مسلم نزد عموم مسلمانان... با این اوصاف ایشان همواره در تفسیر و تعلیم آیات به خود آیات استشهاد می‌کردند... بنابراین راه صاف و روشنی که معلمان قرآن آن را پیموده‌اند، این راه است و بس.» میراث به جای مانده از علامه طباطبایی امروز پس از گذشت 36 سال از مرگ ایشان 24 آبان ماه 1360 در کتابخانه پژوهشگران و اساتید مانده است. او دیگر رنج در غربت ماندن قرآن را تاب نیاورد و در چنین روزی، کنار صاحب کتاب  حقیقت تمام آیات را دریافت.

* منابع در دفتر روزنامه موجود است

 

* نویسنده : حامد سرلکی روزنامه‌نگار