به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، در سه یادداشت قبل سخن از این بود که پدیده «زیارت پیاده امام حسین در اربعین» برآمده از فرهنگ مذهبی ما و عجین شده با نهادهای بومی منطقه ماست. این سازه اجتماعی جذاب جلوی چشمان ما در حال قد کشیدن و تبدیل شدن به یک روند فرهنگی عظیم است که البته دلالتهای اجتماعی آن تنها محدود به اربعین نیست. ما از معماری این پدیده اجتماعی بومی میتوانیم در ساخت دیگر نهادهای اجتماعی خودمان اقتباس کنیم تا این نهادها هم جذابیت و هماهنگی بیشتری با فرهنگ بومی ما پیدا کنند. بنا بود در این سلسله یادداشتها از این زاویه پیادهروی اربعین را بخوانیم که به بازآرایی نهادهای اجتماعی خودمان بینجامد. در یادداشت قبل از نظام غیردرختی در تصمیمگیری، مدیریت و خدمترسانی در عراقیها در پیادهروی اربعین حرف زده شد و اینکه «شبکهای» شدن مدیریت زیارت پیاده اربعین و تقسیم شدن قدرت تصمیمسازی و تصمیمگیری و اجرا در موکبهایی -که مبتنیبر «عشیره» شکل گرفتهاند، نه نهادهای مدرن اجتماعی- تا چه حد میتواند بر تجربههای فرهنگ بومی مردم عراق اثر مثبت بگذارد. نکته دیگری که میتوان به آن اشاره کرد این است که شرکتکنندگان هم میتوانند به نحو گروهی و با حفظ هویت گروهیشان در این زیارت پیاده شرکت کنند. میتوانند برنامهای برای سرود خواندن دستهجمعی داشته باشند.
میتوانند پرچمها و نمادهایی متمایز و سبک و قابل حمل با خود داشته باشند. میتوانند برای ارتباط با دیگر زائران برنامه بریزند. میتوانند با افراد موکبها ارتباط برقرار کنند و حتی با آنها دوست شوند. حتی وقتی که برای استراحت یک موکبی را انتخاب میکنند، موکبی باشد متناسب با نیاز آنها و شب مراسم و روضهخوانی و... داشته باشند و در همه اینها خودشان طرح و تصمیم و اجرا را بسازند و تجربه کنند. معماری خدمات و میزبانی پیادهروی اربعین هم متناسب با این نگاه است. در این «راه»، غالب موکبها، چادرها و ساختمانهای کوچکی هستند که به زائر خدمت میکنند و به خواست زائر اهمیت بسیار میدهند. آنها اجازه میدهند که اگر زائران علاقه دارند ساخت گروهی آنها حفظ شود و این مدیون «کوچک» بودن موکبهاست. اما این خاصیت را شما در معماری دیگر اماکن زیارتی ایران و عراق نمیبینید.
هرگاه وارد حرم میشویم، به ناچار جذابیت گروهی زیارت کردن خودمان را از دست میدهیم. اطراف ضریحها برای زیارت و عبادت فردی معماری شدهاند. هر چه از مرکز (ضریح) دور میشویم نهایت برای استراحت خانوادگی معماری و برنامهریزی شده است، نه تشکل یافتن زائران در قالب فرهنگها و سلایق بومی خودشان. مثلا تمام این اتاقکهایی که دور تا دور حیاتهای ساخت قدیم وجود دارند - که در گذشته محلی برای تجمع این تشکلها بودهاند- امروز به اتاقهایی برای کارهای اداری و بوروکراسی حرمها بدل شده است. هیاتها نمیتوانند در محیطی اختصاصی که در عین اختصاصی بودن در کنار دیگر هیاتها هم هست، زیارت کنند؛ چراکه مزاحم هم میشوند. این نحوه معماری باعث شده مدیران اماکن مقدس برای جلوگیری از مزاحمت و درگیری بین گروهها، فعالیتهای بومی هیاتها را ممنوع کنند و با یک مدیریت یکپارچه برنامههای استاندارد برای همه زائران ارائه بدهند که همه - با همه تمایزهای فرهنگی و سلیقگی- در آنها شرکت کنند.
محصول این کار آن است که مثلا نحوه عزاداری عمومی شده در حرمهای اهلبیت، که معمولا با استاندارهای کلانشهرها و مومنان پیشرو هماهنگ است، به مومنان با فرهنگهای سادهتر سرایت کند؛ در حالی که آنان از معنابخشی آنها برای خودشان عاجز هستند.
در موارد بسیاری، این نحوه از تحمیلها، به تقلیدهای کورکورانه میانجامد و مناسک ساده اما معنادار شهرهای کوچک به مناسک پیچیده اما تقلیدی و بیمعنا که به مرور به «عادت» تبدیل میشود، بدل شوند. اما در پیادهروی اربعین یکپارچهسازی نهادی به حداقل رسیده است. اضطراری برای باز کردن پیچ و مهره گروهها و تشکلهای شرکتکنندگان در راهپیمایی اربعین وجود ندارد.
درست است که با این کار ظرفیت شرکتکنندگان به اندازه خودشان باز میگردد، اما این ظرفیت بهوسیله تجربه و تماس پیدا کردن با تجمعهای دیگر، به نحو وجدانی و حضوری، ارتقا پیدا می کند نه تقلید کورکورانه. واقعا در پیادهروی اربعین اگر دو هیات در کنار هم قرار بگیرند با هم احساس رقابت نمیکنند، اما در ایران اگر دو هیات در خیابان یا حرمی مقدس کنار هم بیفتند، احتمالا کار به مجادله هم میکشد؛ چراکه احساس میشود اینجا فقط جای یک نفر است. این ضعف معماری امکان تجربهاندوزی گروهی و تشکلی و جمعی ما را به طرز فاحشی کاهش داده است ولی اربعین به ما نشان میدهد کوچکسازی واحدهای تصمیمگیری و خدماترسانی و اجرایی، میتواند به سود فرهنگ عمومی باشد.
این ضعف فقط در اماکن مذهبی ما نیست. انسان مدرن همه اماکن عمومی را به نحوی میسازد که انسانها، پیوسته به جمع وارد آن نشوند و فقط با هویت فردی خود وارد این جمعها بشوند تا نهادهای مدرن هویت جمعی آنها را بسازد نه اراده و اختیار مردم.
* نویسنده : حسین مهدیزاده نویسنده و پژوهشگر