به گزارش «فرهیختگان آنلاین» امروزه پدیده حاشیهنشینی یکی از معضلات اصلی کلانشهرها محسوب میشود که باید برای حل این معضل چارهجویی شود. یکی از راهکارهای مقابله با این پدیده اختصاص بودجههای کلان برای روستاییان و حمایت از آنها در افزایش تولیدات کشاورزی برای داشتن شغل پایدار است، زیرا امروزه اکثر حاشیهنشینان روستاییانی هستند که بهعلت نبود سرمایه اولیه برای کار به حاشیهنشینی در شهرها روی آوردهاند.
حاشیهنشینی شیوهای از زندگی است که نسبت به سه شیوه مرسوم دیگر یعنی شهری، روستایی و عشایری تفاوت دارد. حاشیهنشینها به دلیل فقدان تطبیق محیط شهری و حتی روستایی، از محیطهای شهری پس زده میشوند و بهتدریج به کانونهای پیوسته یا جدا از هم در اطراف شهرها و روستاها پناه میآورند و در این بین سردرگمی نهادهای فرهنگی و همچنین غفلت و بیتوجهی به نیازهای پیشآمده ناشی از فقر و بیکاری در مقابله با این موضوع قابلتوجه است.
موضوع حاشیهنشینی در ایران از دهه 40 و بهخصوص پس از اجرای قانون اصلاحات اراضی و ناکارآمدی اقتصاد کشاورزی روستاها شیوع داشته است و در بعضی روستاها که زمینهای نسبتا مرغوب داشته است و روستاییان حاضر به مهاجرت نمیشدند، از طرف حکومت پهلوی زمینهای ایشان تصاحبشده و مجبور به مهاجرت میشدند. بنابراین عمده حاشیهنشینان از اهالی روستاها و مناطق محروم شهری بوده و هستند.
حاشیهنشینی در شهرها بهعنوان یکی از معضلات بزرگ شهری که متاسفانه روزبهروز بر شدت و گسترش آن افزوده میشود و همچنان عمق آن مورد غفلت است، معلول برخی سیاستهای اشتباه برنامهریزی کشور است.
تخلیه روستاها و شهرهای کوچک و مهاجرت نیروی کار به کلانشهرها و توسعه حاشیهنشینی در ۵۰ سال گذشته آسیب جدی به بخش کشاورزی، دامپروری و تولیدات روستایی وارد کرده و سبب ایجاد معضلات اجتماعی، بیکاری و تورم و فساد شده است. این روند خطرناک باید هرچه سریعتر متوقف و معکوس شود.
حمایت از روستاها متاسفانه در دولتهای مختلف صرفا فیزیکی- کالبدی بوده که در حال حاضر شاهد مهاجرتهای گسترده و حاشیهنشینی هستیم. به نظر میرسد دغدغهمندان توسعه روستایی بدون در نظر گرفتن فضاهای سیاسی و تبلیغاتی باید فکری اساسی برای روستاها که بزرگترین مزیت آنها تولیدگر بودن است، بکنند تا با این اقدام از مهاجرت روستاییان و سکونت اکثریت این مهاجران در حاشیه شهرها جلوگیری به عمل آید.
نظام برنامهریزی ما در توزیع و تخصیص بودجه برای بحث روستاها، عادلانه و عالمانه نبوده است. اگر نظام برنامهریزی ما عادلانه و همهسونگر و عالمانه بود، یقینا امروز بسیاری از مشکلاتی که پیش روی اقتصاد، فرهنگ و اجتماع ماست، وجود نداشت.
نظام برنامهریزی ناعادلانه و غیرعالمانه باعث شد باوجود رفع برخی مشکلات فیزیکی و ظاهری روستاها مثل فقدان برق، مشکل اصلی روستائیان و عشایر که باعث مهاجرت و حاشیهنشینی شده، یعنی شغل مناسب و درآمد کافی همچنان مورد غفلت واقع شود.
بیعدالتی در توزیع ثروت و تخصیص بودجه به توسعه کلانشهرها در مقایسه با کمبود بودجه شهرهای کوچک و روستاها کاملا مشهود است. این هزاران هزار میلیاردهایی که برای توسعه کلانشهرها و شهرکهای حاشیه آنها هزینه میشود، مانند آهنربایی است که جوانان روستایی را به فرار از روستاها و شهرهای کوچک ترغیب کرده و آنها برای کار در این مناطق سریعا کوچ کرده و در بیشتر موارد به علت بالابودن هزینه تامین منزل در حاشیه شهرها سکونت پیدا میکنند.
اگر این مبالغ کلان که به شهرها اختصاص مییابد، صرف توسعه زیرساختها و رفاه روستاها و شهرهای کوچک شود، باعث کاهش مهاجرت روستاییان و کمتر شدن حاشیهنشینی در اطراف کلانشهرها خواهد شد و جوانان و مردم روستاها را ترک نکرده و همچنین تولیدات کشاورزی سالم و اشتغال افزایشیافته و درنتیجه بیکاری نیز کاهش مییابد.
با اختصاص متوازن بودجههای کشور و در اختیار قرار دادن حداکثر این بودجهها در اختیار روستاییان مهاجرت کاهش پیدا کرده و به دنبال آن آسیبهای اجتماعی، تبعیض و بیعدالتی در جامعه کاهش یافته و سلامت جسمی و روحی جامعه نیز ارتقا پیدا میکند و از طرفی هم با حمایت از روستاییان و افزایش انواع تولیدات داخلی در روستاها و شهرها واردات کاهش پیدا کرده و جامعه بهسوی استقلال و خودکفایی حرکت خواهد کرد.
همچنین با حمایت کافی میراث فرهنگی از میراثهای موجود در روستاها صنعت گردشگری و طبیعتگردی توسعهیافته و میراث روستایی حفظ شده و از خرابی روستاها و شهرهای کهن جلوگیری میشود. لذا امیدواریم مدیران کشور و قوای سهگانه بهطور جدی در نظام برنامهریزی کشور نگاهی عالمانه و عادلانه به روستاها درزمینه اختصاص بودجه داشته و این قشر مولد کشور را بیشتر مورد توجه قرار دهند که امنیت، سلامت و رفع معضلات اجتماعی و بهخصوص علاج درد معضل حاشیهنشینی در آن است.
نظر شما