شناسهٔ خبر: 20641931 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه خراسان | لینک خبر

به مناسبت یکصد و هشتمین سالروز شهادت

چرا شیخ فضل‌ا...نوری با مشروطه مخالفت کرد؟

نویسنده : جواد نوائیان رودسری info@khorasannews.com

صاحب‌خبر - «پیتر آوری»، استاد تاریخ دانشگاه «کمبریج»، در کتاب «تاریخ معاصر ایران؛ از تأسیس تا انقراض سلسله قاجاریه»، می نویسد:«شیخ فضل ا...نوری مرد دانشمند و افتاده ای بود. او را باید نماینده آن مکتب فکری دانست که حاکمیت حقیقی را از خداوند می دانند.» با گذشت بیش از یک قرن از شهادت «شیخ فضل ا...نوری»، ابعاد شخصیت و اندیشه وی، چنان که باید، شناخته نشده است. در این میان، برخی، مخالفت آن مرحوم با مشروطیت را دستمایه توهین و افترا و «شیخ فضل ا...نوری» را، از اساس، مخالف مشروطه معرفی کرده اند. این گروه، عمداً یا سهواً، از بیان دیدگاه ها و اندیشه های شیخِ شهید خودداری کرده و حمایت های نخستین وی از جنبش مشروطیت ایران را به بوته فراموشی سپرده اند. در نوشتارها و سخنان این افراد، نشانی از دلایل مخالفت «شیخ فضل ا...نوری» با مشروطیت و تأکید وی بر شعار بنیادین و اساسی «مشروطه مشروعه» به چشم نمی خورد و خبری از پایمردی او در تصویب اصل دوم «متمم قانون اساسی مشروطیت» و تلاش شیخِ شهید برای نهادینه کردن ارزش های اسلامی در روند تصویب قوانین نیست. آن ها، همچنین از بازگو کردن مجاهدت های «شیخ فضل ا...نوری» در جنبش «تنباکو» خودداری می کنند. حال آن که، به شهادت تاریخ، آن مرحوم در جریان جنبش «تنباکو» و سپس، «مشروطیت» نقشی محوری و اساسی ایفا کرد. دلیل مخالفت با مشروطیت «شیخ فضل ا...نوری»، در حمایت از مشروطیت، در پی رواج قوانین شریعت و اجرای صحیح و درست آن ها در جامعه بود. او در برابر رویکرد منوّرالفکرهای از فرنگ برگشته که خواستار تصویب و اجرای قوانینی مطابق با آن چه در اروپا وجود داشت، بودند، اعلام کرد:«این مشروطیت هنگامی رسمیت خواهد یافت که مشروعه تابعِ احکامِ اسلام باشد.» آن مرحوم معتقد بود که اسلام و قوانین الهی آن، در تمام زمینه ها، از چنان غنایی برخوردار است که برای برپایی نظام اسلامی و برقراری عدالت میان مردم، مجریان را از راه و رسم بیگانگان بی نیاز می کند. او معتقد بود:«بر عامه متدینین معلوم است که بهترین قوانین، قانون الهی است و این مطلب، از برای مُسلِم، محتاج به دلیل نیست ... لذا ما ابداً محتاج به جعل قانون نخواهیم بود.» آن مرحوم، در برابر تمام تهدیدها و تهمت ها، این باور راستین را حفظ کرد و از بیان کژروی ها و انحرافات نهراسید. شیخِ شهید، دلیل مخالفت خود با مشروطیت را، نه برقراری عدالت و کوتاه کردن دست ستمگران، بلکه نفوذ بیگانگان و نادیده گرفتن قوانین شرع مقدس، بیان می کرد. او در رساله «تذکرة الغافل و ارشاد الجاهل» می نویسد:«ای عزیز اگر مقصود تقویت اسلام بود، انگلیس حامی آن نمی شد و اگر مقصودشان عمل به قرآن بود، عوام را گول[فریب] نداده، پناه به کفر نمی بردند. آخر مقبول کدام احمق است که کفر حامی اسلام شود و مِلکُمِ نصارا حامی اسلام باشد؟» «شیخ فضل ا...نوری» تأکید می کند:«اگر این جماعت مقصودی جز اجرای قانون الهی نداشتند، چرا قانون مجازات آن، تمام برخلاف قانون الهی بود؟ تو نگو که قانون دولتی بود! مگر دولت می تواند شرعاً اعراض از قانون الهی بکند و خود را از تحت آن قانون خارج کند و خود قانونی جعل کند؟» گمان شیخ شهید، ابتدا این بود که مشروطه خواهان پس از پیروزی بر استبداد، حکومتی بر مبنای قوانین شرع مقدس ایجاد خواهند کرد. او بعدها در پی مشاهده انحرافات نوشت:«وا... ابداً گمان آن نداشتم که کسی از برای مملکت اسلام، قانونی جز قانون الهی بپسندد و مقتضیات عصر را تغییر بعضی از مواد قانون الهی بداند و مع ذلک، او معتقد به خاتمیت و کمال دین محمد(ص) باشد.» پایداری در راه عقیده مخالفت شیخِ شهید با مشروطیت، یک باره شکل نگرفت. «مهدی انصاری» در کتاب «شیخ فضل ا...نوری و مشروطیت»، می نویسد:«شیخ – آن چنان که از نامه ها و لوایح و رساله های باقی مانده [از] او به دست می‌آید – نه تنها مخالف جنبش [مشروطه] نبود، که خود در پیشبرد آن مؤثر بوده است. اما آن چه او را به مخالفت با مشروطیت وادار نمود، تغییر جهتی بود که به عقیده وی، توسط مشروطه خواهان در اهداف جنبش پدید آمده بود. او با بینش گسترده و وسیع تر از هم قطاران خود وارد معرکه شد و پیشتر از همه به تعارض «کنستیتوسیون»، که به مشروطه معروف شد، با «مذهب» دست یافت و بر اساس مبانی اجتهادی خود آن را تحریم کرد و با آن به مبارزه برخاست. او برخلاف آن چه، برخی، تاکنون نوشته و گفته اند، حامی و طرفدار استبداد یا حکومت های ستم شاهی نبود.» آن مرحوم با شهادت مظلومانه خود، عملاً بر ادعاهای برخی مورخان خط بطلان کشید. آن عالم مبارز در حالی که از برخی سفارت خانه ها برای او پرچم فرستادند و خواستند تا با پذیرفتن حمایت آن ها، جان خود را نجات دهد، نپذیرفت و گفت:«آیا رواست که من، پس از هفتاد سال که محاسنم را برای اسلام سفید کرده ام، حالا بیایم و بروم زیر بیرق کفر؟» «شیخ فضل ا...نوری»، برخلاف مستبدانی که در سفارت روسیه تزاری مخفی شدند و با تعیین مقرری سالانه، از طرف مشروطه خواهان، به اروپا رفتند، با حکم دادگاه فرمایشی، به شهادت رسید، تا به تعبیر «جلال آل احمد»، پیکرش بر فراز دار، نشانی از «استیلای غربزدگی» در ایران، «بعد از دویست سال کشمکش» باشد. روایت لحظات شهادت زنده یاد استاد «علی دوانی»، در جلد نخست کتاب «نهضت روحانیون ایران»، ماجرای بازداشت و سپس، محاکمه «شیخ فضل ا...نوری» را از زبان «مدیرنظام نوابی»، معروف به «آقابزرگ افسری»، که پیش از فتح تهران، محافظ شیخِ شهید بوده است، نقل می کند و می نویسد:«یکی از سران مجاهدین که غریبه بود و من او را نشناختم، به سرعت وارد نظمیه شد و راهِ پله های بالا را پیش گرفت تا برود اتاق های بالا. آقا سرش را از روی دست هایش برداشت و به آن شخص، آرام گفت: اگر باید بروم آن جا (با دست، میدان توپخانه[جایی که چوبه دار برپا شده بود] را نشان داد)، که معطلم نکنید و اگر باید بروم آن جا (با دست اتاق حبس خود را نشان داد)، که باز هم معطلم نکنید. آن شخص جواب داد: الان تکلیفت معیّن می شود! و با سرعت رفت بالا و بلافاصله برگشت و گفت: بفرمایید آن جا!(میدان توپخانه را نشان داد.) آقا با طمأنینه برخاست و عصازنان به طرف در نظمیه رفت. جمعیت، جلوی در نظمیه را مسدود کرده بود. آقا زیر در مکث کرد. مجاهدین مسلح مردم را پس و پیش کرده، راه را جلوی او باز کردند. آقا همان طور که زیر در ایستاده بود، نگاهی به مردم انداخت و رو به آسمان کرد و این آیه را تلاوت فرمود: «وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللهِ إِنَّ الله بَصیرٌ بالْعِباد؛[و کارم را به خدا می‌سپارم؛ خداست که به [حال] بندگان [خود] بیناست]» و به طرف چوبه دار به راه افتاد ... همین طور عصازنان و با طمأنینه به طرف دار می رفت و مردم را تماشا می کرد تا نزدیک چهارپایه دار رسید. یک مرتبه به عقب برگشت و صدا زد: نادعلی![نادعلی خادم شیخ بود] ... نادعلی فوراً جمعیت را عقب زد و خودش را به آقا رساند و گفت: بله آقا! ... دست آقا رفت توی جیب بغلش و کیسه ای درآورد و به نادعلی داد و گفت: علی این مهرها را خُرد کن! ... آقا بعد از این که از خُرد شدن مهرها مطمئن شد به نادعلی گفت: برو و دوباره راه افتاد و به پای چوبه دار رسید؛ پهلوی چهارپایه ایستاد ... با صدای بلند گفت: خدایا، تو خودت شاهد باش که من آن چه را که باید بگویم به این مردم گفتم ... خدایا تو خودت شاهد باش که در این دَمِ آخر باز هم به این مردم می گویم که مؤسسین این اساس[مشروطه] لامذهبین هستند که مردم را فریب داده اند ... این اساس، مخالف اسلام است، محاکمه من و شما مردم بماند پیش پیغمبر، محمدبن عبدا...(ص) ... بعد از این که حرف هایش تمام شد، عمامه را از سرش برداشت و تکان داد و گفت: از سر من این عمامه را برداشتند؛ از سر همه برخواهند داشت ... در این وقت طناب دار را به گردن او انداختند.» به این ترتیب، در غروب غم انگیز روز 11 مردادماه سال 1288، مصادف با 13 ماه رجب سال 1327، شیخ فضل ا...نوری، مظلومانه به شهادت رسید.

نظر شما