از تقابل فرزندان دو کشیش تا رشد برند لوپن در فرانسه
تروئیکای زنانه اروپا
صاحبخبر - هنگامی که بریتانیاییها رای به خروج از اتحادیه اروپا دادند بسیاری مرکل و سیاستهای مهاجر پذیری وی را عامل اصلی این جدایی معرفی کردند. رایی که کنارهگیری دیوید کامرون نخست وزیر انگلیس را به همراه داشت. جانشین او خیلی زود مشخص شد؛ ترزا می. رسانهها او را با مارگارت تاچر بانوی آهنین انگلیس مقایسه میکنند اما، فرد دیگری هست که شباهت بیشتری با خانم میدارد؛ تعجب نکنید او کسی نیست جز آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان. هم میو هم مرکل در دهه 1950 زاده شدهاند، هر دو پدرانشان کشیش بودند، هر دو در طیف سیاسی راست میانه قرار میگیرند و با این حال به داشتن مواضع عملگرایانه محکم معروفند. هر دوی آنها، مذاکره کنندگان سرسختی هستند، مهارتی که در مذاکرات آتی خروج بین میو همتایان اروپایی اش، بسیار به کار او خواهد آمد. مرکل از ترزا میخواسته که هر چه سریعتر تکلیف برنامه خروج را مشخص کند. اما کیست که نداند واژه سریع جایی در ادبیات مرکل ندارد. این روزها در آلمان وقتی میخواهند کاری را خیلی خیلی آهسته پیش ببرند میگویند به شیوه مرکل. ترزا میاز جمله محافظه کارانی است که علی رغم انتقاداتش به اتحادیه اروپا مخالف خروج از اتحادیه بود. با این حال در اولین سخنرانی اش تاکید کرده که خروج یعنی خروج و ما از اروپا خارج خواهیم شد. با این حال یک شباهت میان مرکل و خانم میهنوز جای امیدواری باقی گذاشته است. آن هم عملگرایی این دو زن است. مرکل از حامیان سرسخت به کارگیری انرژی هستهای بود اما بعد از فاجعه هیروشیما تغییر موضع داد و برنامه گستردهای را برای استفاده از انرژیهای پاک در دستور کار قرار داد. برخی امیدوارند با طولانی شدن روند برگزیت، افکار عمومی نیز تغییر کرده و طلاق میان انگلیس و اروپا رسمی نشود. اما ماجرا به همین دو زن ختم نمیشود. این روزها نام یک زن دیگر هم در فضای سیاسی اروپا میدرخشد مارین لوپن رهبر بزرگترین حزب راست افراطی در اروپا. حالا به اعتقاد بسیاری این انگلیس نیست که ماهیت اروپا را تهدید میکند بلکه سایه دو انتخاب بزرگ است که بر سر آینده قاره سبز قرار دارد. آیا "پروژه اروپا" میتواند به حیات خود ادامه دهد؟ گاردین در گزارشی در این رابطه مینویسد این نخستین بار است که پس از پایان جنگ سرد سرنوشت فرانسه و آلمان برای اروپا تا به این اندازه اهمیت یافته است: آیا "پروژه اروپا" میتواند به حیات خود ادامه دهد؟ و آیا اصول بنیادینی چون حاکمیت قانون، دموکراسی و تحمل صدای مخالف میتوانند نجات پیدا کنند؟ این نبرد سال 2017 و در دو انتخابات عمومی در فرانسه و آلمان به وقوع خواهد پیوست؛ نبردی که نه فقط فرانسویها یا آلمانیها که تمام اروپا نگران نتیجه آن هستند.شاید عجیب به نظر برسد که بحرانهای فعلی اروپا را به یک رویارویی شخصی میان دو سیاستمدار تقلیل دهیم. مرکل از سال 2005 تاکنون بر مسند قدرت بوده است و تلاش دارد که همچنان کرسی صدر اعظمی آلمان را حفظ کند. در حالی که مارین لوپن شاید رویای رسیدن به قدرت داشته باشد اما هرگز به آن نرسیده است (سال گذشته حزب او در انتخابات محلی فرانسه شکست خورد). حال شاید برخی بپرسند: چرا یک چهره اپوزیسیون باید مهمتر از کسی باشد که امروز در کاخ الیزه در فرانسه حضور دارد؟ پاسخ این است که فرانسوا اولاند به عنوان رییس جمهوری فعلی فرانسه بسیار ضعیف است، حتی ضعیف تر از امانوئل ماکرون، وزیر اقتصادی اش که هفته گذشته از سمت خود استعفا داد. از طرف دیگر حملات و تهدیدهای تروریستی فضای سیاسی فرانسه را به جایی رسانده که به نظر میرسد در چشم انداز بلندمدت مارین لوپن به عنوان سیاستمداری که شدیدا معترض به وضع موجود است نه فقط یکی از سیاستمداران کلیدی در فرانسه که یکی از رهبران پیشروی احتمالی در اروپا باشد. رشد برند لوپن در فرانسه شاید کمی دلگرم کننده باشد که بگوییم مارین لوپن به عنوان رهبر راستهای افراطی فرانسه شانس کمی برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده فرانسه دارد. (سیستم انتخاباتی فرانسه رسیدن به این پیروزی را دشوار میکند). اما مشکل اینجاست که در ماههای اخیر، برند لوپن به عنوان سیاستمداری اسلام ستیز، بیگانه ستیز و ملی گرا چون آتش سوزی عظیمی به سرعت تمام فرانسه را فرا گرفته است. لوپن خیلی سریع بر روی داستان ممنوعیت استفاده از بورکینی (مایوی اسلامی) در تابستان امسال و زخمهای ملی به جا مانده از حملات تروریسم سرمایه گذاری کرد. حالا بسیار دشوار است که بتوان سیاستمدار یا جنبشی فرانسوی را پیدا کرد که توانایی عقب زدن ایدههای لوپن را داشته باشد یا بتواند با محبوبیت او در میان طبقات متوسط حومه فرانسه و همچنین مناطق روستایی مقابله کند. نیکولا سارکوزی، رییس جمهور سابق فرانسه، امیدوار است که در انتخابات مقدماتی نوامبر پیروز شود اما تمام استراتژی او حول محور تقلید میچرخد تا مخالفت با خط فکری لوپن. قدرتمندترین مخالف مارین لوپن جایی در خارج از فرانسه است: آنگلا مرکل. لوپن از مرکل متنفر است و مرکل هم از لوپن بیزار است. آنها در جنگی بر سر نسبتهایی اروپایی با یکدیگر رقابت میکنند. لوپن اغلب به مرکل میتازد. او به عنوان یکی از مخالفان سرسخت پذیرش مهاجران، مرکل را ملکهای توصیف کرده که مهاجران غیرقانونی را به تمام اروپا تحمیل میکند. مرکل اگرچه در انظار عمومی کمتر به لوپن اشاره میکند اما او را یک تهدید حاد سیاسی برای اروپا میداند. او در جایی گفته است: «اگر فرانسه راستهای افراطی را در آغوش بگیرد تاثیرش به مراتب جدی تر از لغزش غیردموکراتیک مجارستان خواهد بود.» قطبی شدن اروپا مرکل و لوپن هرگز یکدیگر را ملاقات نکردهاند و البته دلیلی هم نداشته است. یک بار در سال گذشته این دو در فاصلهای دور از هم در سالن کنفرانس پارلمان اروپا نشستند که گفته شده مرکل نگاهی خیره و سراسر تحقیر به او داشته است. لوپن در آن روز پس از سخنرانی رییس جمهوری فرانسه و اشاره اش به پوپولیسم، خشمگینانه بر فرانسوا اولاند تاخت و او را "معاون رام شده صدراعظم آلمان" خواند. این دو زن در یک چیز و تنها یک چیز با یکدیگر اشتراک دارند: اعتقاد عمیق سیاسی. آنگلا مرکل اعتقاد راسخی دارد که "استقبال از مهاجران کار درستی است"؛ در حالی که مارین لوپن قویا مخالف چیزی است که آن را "اسلامی شدن لجام گسیخته" اروپا میداند. مرکل میخواهد "پروژه اروپایی" را حفظ کند؛ لوپن کاملا موافق نیروهایی است که میخواهند آن را از میان ببرند. (لوپن اخیرا در سی ان ان گفته که فرانسه به یک استان اتحادیه اروپا تبدیل شده بود.) آنگلا مرکل یا مارین لوپن نماینده دو طیف فکری هستند که آینده اروپا را شکل خواهند داد، حال پرسش اساسی این است که سرنوشت این قاره به دست کدام یک شکل خواهد گرفت؟∎