شناسهٔ خبر: 15105409 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: جمهوریت-قدیمی | لینک خبر

آقای هاشمی! حذف نیروی نظامی کشور سقوط به جهنم منطقه است

اگر می‌بینید آلمان و ژاپن این روزها هنوز محکم‌ترین اقتصاد دنیا را دارند، اینها بعد از جنگ جهانی دوم، محروم و ممنوع شدند از اینکه نیروی نظامی داشته باشند. خب نیروهای نظامی بیشترین خرج‌ها را در کشورهای در حال جنگ می‌بردند. پول‌هایشان آزاد شد و رفت دنبال کارهای علمی تا اقتصادی علمی و دانش‌بنیان برای خودشان درست کردند.

صاحب‌خبر -

به گزارش جمهوریت،  «اگر می‌بینید آلمان و ژاپن این روزها هنوز محکم‌ترین اقتصاد دنیا را دارند، اینها بعد از جنگ جهانی دوم، محروم و ممنوع شدند از اینکه نیروی نظامی داشته باشند. خب نیروهای نظامی بیشترین خرج‌ها را در کشورهای در حال جنگ می‌بردند. پول‌هایشان آزاد شد و رفت دنبال کارهای علمی تا اقتصادی علمی و دانش‌بنیان برای خودشان درست کردند.

 این راه الان باز شده در ایران. شما، معلمان شما، مدیران شما، دلسوزان کشور و مربیان باید وارد این فضا بشوید. مطمئنم که دوره‌ دوم دولت آقای روحانی می‌تواند ما را به آنجا برساند... واقعاً اگر تحریم‌ها نبود، امروز در نقطه‌ اوج پیشرفت و توسعه بودیم، منتها آن هفت هشت سال تحریم خیلی صدمه زد، گرچه بعضی این تحریم‌ها را نعمت خدا محسوب می‌کنند، البته برای گول زدن مردم. چه نعمتی دارد تحریم؟»

اینها بخشی از سخنان آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی در اجلاس سالانه آموزش ‌و پرورش است که در‌پی ارائه‌ دلایل خود برای تداوم دولت روحانی تا سال 1400 بیان داشته است. این جملات چند شبهه را مطرح می‌کند:

نخست، پیشرفت آلمان و ژاپن مرهون اجتناب از داشتن نیروی نظامی است.
دوم، ایران پیشرفت نکرده، چون به‌دنبال نظامی‌گری بوده است.
سوم، اگر تحریم‌ها نبود، ما در نقطه‌ اوج پیشرفت و توسعه بودیم.

در این یادداشت تلاش خواهیم کرد به شبهه‌ نخست ایشان بپردازیم و به آن پاسخ دهیم.
مطرح شده است که «اگر می‌بینید آلمان و ژاپن این روزها هنوز محکم‌ترین اقتصاد دنیا را دارند، اینها بعد از جنگ جهانی دوم، محروم و ممنوع شدند از اینکه نیروی نظامی داشته باشند.» این گزاره گزاره‌ای صحیح به نظر می‌رسد، اما در آن مغلطه‌ استفاده از مقدمه‌ صحیح و نتیجه‌ اشتباه نهفته است. کاملاً صحیح است که دلیل توسعه‌ آلمان و ژاپن اجتناب از میلیتاریسمی بود که حین جنگ جهانی با آن درگیر شده بودند و لازم بود آلمان هیتلری و ژاپن تحت انقیاد نظامیان و میلیشیای میلیتاریستی رها شوند و به‌سمت پاسخ به نیازهای معیشتی مردم حرکت کنند اما آیا این تمام واقعیت است؟ و ایران نیز باید برای رسیدن به توسعه، همان مسیر را برود؟ اگر در نگاه اول به این موضوع دقت شود، شاید پاسخ صحیح باشد، اما پاسخ همان‌قدر که می‌تواند صحیح باشد، کوته‌بینانه است.

این گزاره چند نکته‌ نهفته را در دل دارد:

1- ایران فعلی شبیه آلمان و ژاپن یا اگر آقای هاشمی در ذهن داشت، حتی ایتالیای دهه‌های 30 و 40 قرن پیش از میلادی است. طبیعی است که این موضوع به‌کل نادرست است. چند تفاوت بین این چند کشور وجود دارد.

الف) ایران درگیر هیچ جنگ خودخواسته‌ای نیست، در حالی ‌که ژاپن، آلمان و ایتالیا درگیر جنگ‌هایی بودند که توسط خودشان شکل گرفته بود و نتیجه‌ سیستم اداری کشور بود. جنگی علیه کشورشان تحمیل نشده بود بلکه خود آغازگر جنگ بودند.

ب) این ظلم است که نظام سیاسی در ایران را کانه نظام‌های توتالیتر آلمان، ژاپن و ایتالیا بدانند. شاهد این ظلم نیز همین اظهارات شفاف، بدون واهمه و صریح حضرت آیت‌الله است که مستقیماً مقامات عالی کشور را نشانه رفته است. آلمان هیتلری با نظام تبلیغاتی فاجعه‌آمیزش، هیچ شباهتی با نظام مردم‌سالار ایران که به‌طور میانگین هر سال یک انتخابات در آن برگزار می‌شود، ندارد.

ج) آلمان و ژاپن بعد از جنگ، امنیت خود را به کشورهای دیگر سپردند، چون چاره‌ای نداشتند. بهتر است مشاوران بین‌المللی حضرت آیت‌الله به ایشان یادآوری کنند که کنار گذاشتن نظامی‌گری نه توسط آلمان و ژاپن بلکه با تحمیل کشورهای متفق فاتح جنگ دوم جهانی صورت گرفت؛ فاتحانی که تمام امورات این کشور را بعد از جنگ برعهده گرفتند. بعید است حضرت آیت‌الله که از یاران بنیانگذار انقلاب بوده‌اند، مدعی شوند عزت مردم ایران که تابه‌حال در کل تاریخ، از بدو ورود آریایی‌ها به کشور تاکنون مستعمره‌ هیچ کشوری نبوده‌اند و آن را نافی اصل انسانیت می‌دانند، شبیه آلمان و ژاپن امورات دنیا و دین و ناموس خود را در انقیاد امریکایی‌ها قرار دهند.

د) اگر ژاپن با چین در مسائلی که اکنون با آن در دریا درگیر است، وارد فاز نظامی شود، کدام کشور حاضر است امنیت این کشور را تأمین کند؟ حتی اگر فرض را بر قراردادهای امنیتی این کشور با امریکا بگذاریم و قائل باشیم که امریکایی‌ها امنیت ژاپن را تأمین می‌کنند، اگر امریکایی‌ها بنا را بر امتیاز گرفتن و دادن (که سیاست قدرت‌های بزرگ است) با چین بگذارند، تکلیف ژاپن چیست؟

هـ) مگر ژاپن همین دو سال پیش در فکر تجهیز ارتش خود برای مواجهه با درگیری‌های احتمالی نبود؟ روی دیگر این پیگیری نظامی‌گری توسط ژاپن آیا این نیست که به امریکایی‌ها هیچ امیدی برای تأمین امنیت خود ندارند؟ این موضوع دو معنی دارد؛ یا حضرت آقای هاشمی اطلاعات را بنا به تمایل خود دسته‌بندی می‌کنند یا شاید اطلاعات و اخبار ژاپن و آلمان برای دفتر آیت‌الله‌هاشمی با تأخیر 70-60 ساله ارسال می‌شود که ایشان از این مهم اطلاعی ندارند.

2- آیا آقای ظریف یا روحانی از وضعیت ایران در منطقه‌ غرب آسیا اطلاعاتی در اختیار آیت‌الله قرار داده‌اند؟ حضرت آیت‌الله خودتان هم که واقفید این سفیهانه است که ما نیروهای نظامی را به‌کلی حذف کنیم. آیت‌الله هاشمی می‌فرمایند: «خب نیروهای نظامی بیشترین خرج‌ها را در کشورهای در حال جنگ می‌بردند. پول‌هایشان آزاد شد و رفتند دنبال کارهای علمی تا اقتصادی علمی و دانش‌بنیان برای خودشان درست کردند. این راه الان باز شده در ایران.»
در این خصوص، نگاه به چند نکته حائز اهمیت است.

الف) مگر امریکا بیشترین میزان هزینه برای نیروهای نظامی را ندارد؟ مگر روسیه، فرانسه، چین و سایر کشورهای توسعه‌‌یافته بیشترین حجم نظامی‌گری را ندارند؟ آیا آنها برای رسیدن به توسعه، نظامی‌گری را تعطیل کرده‌اند؟ اتفاقاً اگر نگاهی بسیار کوتاه به تاریخ توسعه‌یافتگی کشور آمال ‌و آرزوهای لیبرال‌های وطنی یعنی امریکا بیندازیم، متوجه می‌شویم که اتفاقاً وقتی از سیاست انزوای درازمدت خارج شدند و در صحنه‌ بین‌المللی حضور فعال به عمل رساندند، توسعه برای آنها معنی پیدا کرد و توانستند سیاست‌های خود را در سازمان‌های بین‌المللی پیش ببرند.

ب) به‌هیچ‌وجه، همان‌طور که اشاره شد، مورد ایران با مورد ژاپن قابل قیاس نیست. ایران در منطقه‌ای قرار گرفته که ناگزیر به افزایش قدرت نظامی خود است. شاهد مثال این موضوع نیز جمله‌ خود آیت‌الله است. ایشان درست در جملاتی بعد می‌فرمایند: «این ایران، در این جهنمی که اطراف ما الان دارد شکل می‌گیرد، مردمش می‌توانند امن زندگی بکنند.» این جمله یعنی ایشان پذیرفته‌اند منطقه‌ای که ایران در آن زندگی می‌کند، منطقه‌ آشوب است و ایران ناگزیر به اتخاذ سیاست راهبردی و نظامی است، وگرنه معیشت که هیچ، امنیت مردم نیز به خطر می‌افتد.

ج) در مجموع تابه‌حال 11 سال است که قدرت به‌طور مستقیم و غیرمستقیم در دستان آیت‌الله بوده است. هشت سال آن با ریاست مستقیم ایشان بر تخت ریاست‌جمهوری و سه سال با ریاست نایب ایشان بر جلوس. 11 سال زمان برای پیشرفت در کشور کم است؟ در این 11 سال، اتفاقاً کمترین بودجه برای نهادهای نظامی در نظر گرفته شده است. دولت، دولت تکنوکرات پراگماتیست (به تعبیر کارشناسان) بوده است که قاعدتاً باید اسب توسعه را با نهایت سرعت می‌تازاند. اما چه شده که هیچ تحولی در حوزه‌ اقتصادی در پی نداشته است. مگر بزرگانی شبیه امیرکبیر در ایران (با در دست داشتن قدرت به‌مدت سه سال)، میجی در ژاپن و بیسمارک در آلمان، قرن‌ها حکمرانی کردند؟ مگر 11 سال که بیش از یک دهه است، برای توسعه و طرح توسعه کافی نیست؟

بی‌تردید آقای هاشمی استوانه‌ نظام بوده است و امید داریم که در همین جایگاه بماند. از همه‌ نخبگان سیاسی نظام که سخنان آنها از سطح بالایی از تأثیرگذاری برخوردار است، انتظار می‌رود سطح اطلاعات خود را در مورد مسئله‌ توسعه‌ کشورهای توسعه‌‌یافته، به‌صورت کامل و نه گزینشی بالا ببرند.