آنچه در پی آمده است ،نگاهی دارد به چگونگی توزیع آب با توجه به پتانسیل افزایش تولیدات کشاورزی و امکان پاسخ به تقاضای رو به افزایش غذا در ایران وجهان که بخش اول آن را دیروز ملاحظه کردید و اینک بخش دوم وپایانی را می خوانید:
***
وضعیت برداشت آب در قاره آفریقا و شش کشور پر جمعیت این قاره نشان میدهد، این کشورها در مجموع ۴۶ درصد جمعیت قاره آفریقا را در خود جای دادهاند. در مقایسه با کشورهای شمال آفریقا برداشت سرانه آب در این کشورها عموماً کمتر از شمال آفریقا است. سهم آب کشاورزی از کل برداشت هم از ۱۲ تا ۹۷ درصد متفاوت است .
آمار نشان می دهد: تولید انرژی غذایی در ازاء برداشت یک متر مکعب آب کشاورزی در برخی از آنها بسیار بالاست. اوگاندا در مقایسه با کل قاره آفریقا در مقابل برداشت یک متر مکعب آب ۲۵ برابر بیشتر انرژی تولید میکند. میزان بارندگی در این کشور ۷۵۰ تا ۱۵۰۰ میلیمتر است و تنها ۱۷ درصد از زمینهای کشاورزی تا حدی برای آبیاری تجهیز شدهاند.
به این نکته باید اشاره داشت: شاخص میزان بارندگی مهمترین و مؤثرترین پارامتر در بازدهی آب برای تولید غذا است.این در حالی است که کشورهای توسعه یافته منطقه کمترین نسبت برداشت آب برای کشاورزی را دارند؛چنانکه میتوان در این زمینه به کشورهای جمهوری دموکراتیک کنگو، کنیا و اوگاندا اشاره کرد. برداشت سالانه کنگو از منابع آب تجدیدپذیر تنها ۵ درصد است.
آسیا و اقیانوسیه
وضع برداشت آب در کشورهای مهم آسیایی و ایران نشان میدهد، اگر چه این کشورها بیش از ۳ میلیارد نفر از جمعیت جهان را در خود جای دادهاند، اما کشورهای پرجمعیت این منطقه به طور نسبی برداشت سرانه کمتری دارند که نشان دهنده کمبود نسبی منابع آب یا سایر منابع تولید کشاورزی به ویژه زمین در این کشورهاست.
در این میان استرالیا با وجود منابع فراوان و جمعیت نسبتاً کمتر به ازاء هر نفر ۱۱۴۵ مترمکعب آب برداشت کرده و ۱۱۶۱ دلار ارزش افزوده در بخش کشاورزی ایجاد می کند، در حالی که این حجم تولید تنها ۲ درصد از تولید ناخالص این کشور است، تولید مواد غذایی این کشور بسیار بیشتر از نیاز روزانه شهروندانش است،چنانکه در سال ۲۰۱۱ دو سوم غلات تولیدی استرالیا صادر شده است.
به نظر می رسد: نسبت برداشت آب برای کشاورزی در اکثر کشورهای آسیایی بالا است که عمدتاً ناشی از کمی بارش و کمی آب سبز است. سرانه عرضه انرژی به تعداد جمعیت، فراوانی منابع و الگوی کشت بستگی دارد. به عنوان مثال اندونزی بزرگترین تولیدکننده روغن پالم در جهان است و از مجموع انرژی عرضه شده در این کشور ۳۰ درصد مربوط به روغن گیاهی است در حالی که این رقم برای ایران ۲ درصد است.
به همین شکل تولید انرژی در مقابل برداشت یک واحد آب، به شرایط اقلیمی، جمعیت و الگوی کشت و الگوی مصرف وابسته است. اگر با مصرف مقدار معینی آب، بازدهی برخی از انواع مواد خوراکی در واحد سطح بالاتر از بقیه محصولات کشاورزی باشد، طبیعی است که عرضه انرژی در ازاء یک واحد آب افزایش مییابد، به عنوان مثال الگوی عرضه انرژی غذایی در آسیا عمدتاً وابسته به غلات است و ریشههای نشاستهای در کشورهای آسیایی از ۵ درصد به زحمت تجاوز میکند در حالی که در آفریقا تا ۳۰ درصد هم میرسد. نکته دیگر در خصوص رابطه انرژی عرضه شده و سهم فرآوردههای حیوانی در مقایسه با سهم فرآوردههای گیاهی است، سهم فرآوردههای حیوانی در انرژی عرضه شده در استرالیا ۳۲ درصد است، این رقم برای ایران ۱۰، هند ۹ و پاکستان ۲۲ درصد است.
در میان کشورهای منتخب آسیایی، عربستان کمترین و اندونزی بیشترین میزان بارش را دارند. بنابر آمار فائو، عربستان ۹ برابر منابع آب تجدیدپذیر آب برداشت میکند. این وضعیت برای دیگر کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس هم صدق میکند و تمام آنها واردکننده خالص مواد غذایی هستند. پاکستان و ایران هم به ترتیب با ۷۰ و ۶۸ درصد برداشت از جمله کشورهای مواجه با فشار بیش از حد بر منابع آب هستند.
پاکستان با ۲۴۰۰ کیلو کالری تولید انرژی سرانه بخشی از آن را به خارج صادر میکند که در نتیجه غذای کافی در اختیار مردم این کشور قرار نمیگیرد. در سال ۲۰۱۱ این کشور ۳۶ میلیون تن غلات تولید کرده که ۷ میلیون تن آن صادر شده است. به عبارت بهتر میتوان گفت کشور ۱۸۰ میلیون نفری پاکستان با فشار بر منابع آب و گرسنه ماندن بخش بزرگی از جمعیت کشور اقدام به صدور مواد غذایی میکند یا به عبارتی آب صادر میکند. هند هم با شرایطی نه به شدت پاکستان وضعیتی مشابه دارد و انتظار میرود در سالهای آینده این دو کشور از فهرست صادرکنندگان خالص مواد غذایی خارج شوند.
در خصوص چین، هر چند این کشور صادرات محصولات غذایی دارد، اما در مجموع میتوان گفت هم اکنون واردکننده عمده مواد غذایی اصلی است و روند افزایشی در واردات دارد، به عنوان نمونه در سال ۲۰۱۱ این کشور ۷ر۲ میلیون تن غلات صادر و ۷ر۱۲ میلیون تن وارد کرده است.
کل مواد غذایی صادراتی چین در این سال ۷ر۴۲ میلیون تن و واردات آن ۱۳۹ میلیون تن بوده است. فشار بر منابع آب چین در حال افزایش است و تقاضا برای مواد غذایی هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی در حال بالا رفتن است.
اروپا
قاره اروپا اقلیمهای متفاوتی را شامل میشود. اما به طور نسبی از منابع آب کافی برخوردار است. مجموعه کشورهای منتخب از این قاره بیشتر جمعیت و مساحت قاره را پوشش میدهد. کشورهایی که در منطقه جنوبی اروپا قرار دارند، برداشت آب بیشتری دارند. به جز ترکیه و اسپانیا بقیه کشورها نسبت برداشت آب برای کشاورزی به کل برداشت پایینی دارند که نشاندهنده تأثیر دما و اقلیم است. آلمان کمترین نسبت برداشت برای کشاورزی را دارد، ۸۲ درصد آب برداشتی این کشور در بخش صنعت صرف میشود، در عین حال ۸۰ درصد آب برداشت شده این کشور از محل آبهای سطحی است.
این کشور در تمامی اقلام غذایی هم صادرکننده و هم واردکننده است که این رابطه تجاری عمدتاً با سایر کشورهای عضو اتحادیه اروپا است. کشورهای اروپایی غالباً دارای اقتصادی با محوریت صنعت و خدمات هستند و از آنجا که منابع آب کافی و اقلیم متناسب برای تولید غذا دارند و از نظر تکنولوژی و سرمایه در مضیقه نیستند، معمولاً دارای مازاد عرضه انرژی غذایی برای شهروندان خود هستند.
بیشترین نسبت برداشت آب نسبت به منابع تجدیدپذیر در میان کشورهای منتخب مربوط به اسپانیا است که به میزان ۶ر۲۸ درصد است، در حالی که این نسبت برای کشورهای سوئد و روسیه ۵ر۱درصد است. همچنین بیشترین میزان نسبت برداشت آب کشاورزی به کل برداشت، مربوط به کشورهای ترکیه و اسپانیا است که به ترتیب ۷۵ و ۶۴ درصد است.
رشد جمعیت کشورهای منتخب اروپا، منفی یا با نرخ مثبت بسیار پایین است، بنابراین در آینده هم این کشورها صادر کننده مواد غذایی خواهند ماند و با توجه به افزایش تقاضا در سایر کشورها و احتمال مناسب شدن قیمتها، به احتمال زیاد تولید کشاورزی این کشورها به منظور صادرات افزایش خواهد یافت.
آمریکا
قاره آمریکا با دو بخش شمالی و جنوبی در دو نیمکره زمین قرار گرفته است. قسمت شمالی شامل سه کشور بزرگ کانادا، ایالات متحده آمریکا و مکزیک است. این سه کشور در سال ۲۰۱۱ نزدیک به ۴۷۰ میلیون نفر جمعیت داشتند و سرزمینهای وسیعی را شامل میشوند. این سرزمینها شامل مناطق قطبی و منجمد تا گرمترین بیابانهای جهان را در بر میگیرد. ایالات متحده آمریکا با برداشت ۱۵ درصد از منابع آب تجددیدپذیر در سال از بزرگترین تولید کنندههای کشاورزی جهان است.
در سال ۲۰۱۱ این کشور ۷ر۷۰ میلیون تن واردات و ۶ر۱۷۸ میلیون تن صادرات محصولات کشاورزی داشت. همانطور که ملاحظه میشود در مقایسه با کشورهای صنعتی اروپا نسبت برداشت آب کشاورزی این کشور بالا است که ناشی از تفاوتهای اقلیمی است. به عبارت بهتر علیرغم وجود تکنولوژی بالا و توان سرمایهای، بیش از ۴۰ درصد از برداشت آب به منظور مصرف در بخش کشاورزی است، در حالی که این نسبت برای آلمان ۹ر۲ درصد بود.
آمار برداشت کل آب کانادا توسط فائو ارائه نشده است، این کشور هم یکی از صادرکنندگان کشاورزی است و نیمی از غلات تولیدی این دو کشور صادر میشود. برخلاف دو کشور بزرگ پیش گفته، مکزیک در این قاره دارای شاخصهای توسعهیافتگی پایینتری است. مکزیک برای تامین غذا وابسته به خارج است، در حالی که تنها ۱۷ درصد از منابع آب تجدیدپذیر این کشور در سال برداشت میشود.
در قسمت جنوبی قاره آمریکا اکثر کشورها از منابع آبی فراوان برخوردارند و به نسبت توسعه یافتگی قادر به استفاده نسبی از این منابع شدهاند. اکثر این کشورها به طور بالقوه ظرفیت قابل توجهی برای تولید محصولات کشاورزی دارند، اما در حال حاضر برخی از آنها قادر به تامین غذای کافی برای شهروندان خود از محل تولید داخل نیستند که نمونه بارز آن ونزوئلا است.
نسبت برداشت سالانه از منابع تجدیدپذیر آب، شاخصی است که برای پایداری منابع و مصارف آن در نظر گرفته میشود.
براساس گزارشهای سازمانهای بینالمللی، هر منطقه یا کشوری که بیش از ۴۰ درصد منابع تجدیدپذیر آب را در سال برداشت میکند، در آستانه بحران آب قرار دارد. البته این معیار قابلیت تعمیم به تمام مناطق را ندارد. زیرا همانطور که گفته شد، موقعیت جغرافیایی و میزان بارش مهمترین پارامتر تاثیرگذار بر آمارهای مرتبط با آب است.
کشورهایی که در عرض جغرافیایی بالا و نزدیک قطب قرار گرفتهاند و کشورهایی که در نزدیکی خط استوا و مناطق پرباران گرمسیری قرار دارند، دارای منابع فراوان آب هستند و نسبت برداشت کمتری دارند و غالبا از آب سبز استفاده میکنند، در حالی که کشورهای کم باران به ناچار نسبت برداشت بیشتری دارند و اغلب از منابع زیر زمینی بهره میبرند. نسبت برداشت این کشورها در شرایطی بحرانی خواهد بود که تغذیه منبع کمتر از میزان برداشت در طول دوره زمانی چند ساله باشد.
باید گفت،اگرچه آبیاری سازمان یافته سهم نسبتا کمی از آب کشاورزی دارد، اما نقش مهمی در تولید غذا ایفا میکند، بیش از ۴۰ درصد از تولید کشاورزی جهان در کمتر از ۲۰ درصد زمینهای کشاورزی صورت میگیرد؛ در عین حال سازمانهای بینالمللی برآورد میکنند در مجموع ۷۰ درصد آب برداشت شده در جهان برای کشاورزی صرف میشود و در آینده آب بیشتری برای پاسخ به تقاضا در حال افزایش غذا و انرژی نیاز است. پتانسیل افزایش سطح زیر کشت در جهان هنوز وجود دارد، اما سالانه ۵ تا ۷ میلیون هکتار از زمینهای کشاورزی به دلیل شتاب در کاهش کیفیت زمین و شهرنشینی که موجب رها کردن بهرهبرداریهای میشود، از چرخه تولید خارج میشود.
افزایش جمعیت به معنی کاهش سرانه زمین کشاورزی در جهان است که به این ترتیب باید مقدار بیشتری محصول در واحد سطح بدست آورد و مقدار بیشتر محصول در واحد سطح به طور ضمنی به معنی مصرف بیشتر آب و فشار بیشتر بر منابع آب است.
دو سوم آب برداشتی از منابع زیرزمینی به آسیا تعلق دارد که کشورهای هند، چین و پاکستان در صدر فهرست قرار دارند. نرخ برداشت از منابع زیرزمینی در طول ۵۰ سال گذشته سه برابر شده است و با رشد سالانه ۲ درصد تداوم دارد. منابع آب زیرزمینی اکنون عمدهترین منبع تامین آب است و نزدیک به نیمی از آب آشامیدنی انسانها از آن تامین میشود و در حدود ۴۳ درصد از آب مصرفی موثر در آبیاری کشاورزی را شامل میشود.
جمعبندی
میزان آب تجدیدپذیر جهان و چگونگی توزیع آن در مناطق و کشورهای مختلف بیانگر آن است که مناطق شمال آفریقا، جنوب غرب آسیا و آسیای مرکزی و تا حدی جنوب اروپا به ویژه با توجه به تعداد جمعیت، از کمترین میزان آب تجدیدپذیر برخوردارند.همچنین کشورهای زیر صحرای آفریقا، اروپا، اقیانوسیه، آمریکای لاتین و امریکای شمالی مقدار کافی آب به منظور برداشت برای کشاورزی در اختیار دارند و در صورت تامین سایر عوامل تولید، بسیاری از آنها قادر به تولید غذای کافی برای خود و ایجاد مازاد تولید و عرضه تا حد پاسخگویی به مازاد تقاضای غذا و انرژی در سالهای آینده هستند.
بررسی برداشت آب توسط کشورهای مختلف نشان میدهد که در مناطق خشک ،نسبت برداشت به منابع تجدیدپذیر بیشتر از سایر کشورهاست.
از سوی دیگر،نوع منبع آب مورد استفاده از دیگر مسایل مهم در برداشت آب است؛ کشورهایی که از منبع آب زیرزمینی برداشت میکنند، جریان یکنواختی از آب را در اختیار دارند و میتوانند الگوی کشت خود را با آن تنظیم کنند و محصولات دایمی کشت کنند. اما باید نسبت برداشت آنها در طول دوره زمانی چند ساله متناسب با تغذیه منبع باشد.
از آنجا که کشورهای پرجمعیت چین، هند، ایالات متحده آمریکا، پاکستان و بنگلادش از مهمترین کشورهای برداشت کننده از آب زیرزمینی هستند، افزایش جمعیت در این کشورها سبب ایجاد محدودیت تولید و صادرات شده و اگر واردکننده باشند، میزان تقاضای آنها از بازار جهانی برای محصولات کشاورزی افزایش می یابد. این پنج کشور نزدیک به ۴۰ درصد جمعیت جهان را در خود دارند.
میان میزان منابع آب برای تولید غذا و میزان غذای مورد نیاز در حال حاضر تعادل کلی برقرار است و به طور بالقوه در آینده هم کشورهایی که منابع کافی آب دارند میتوانند با افزایش تولید مازاد نیاز به وجود آمده را مرتفع سازند و غذای کافی فراهم شود. دسترسی به غذا اما مساله دیگری است. زیرا کشورهایی که منابع کافی برای تولید ندارند بر میزان تقاضا برای غذا در این بازار خواهند افزود و قیمتها و برآیند نیروها در بازار است که تعیین کننده خواهند بود.
کشورهای پرجمعیت آسیایی نظیر چین و هند با چالشهای جدی در زمینه آب در آینده روبرو خواهند شد و فشار بیشتری را در بازار مواد غذایی بر قیمتها وارد خواهند کرد و هزینه تامین کشورهای وارد کننده مواد غذایی افزایش خواهد یافت.
مدیریت صحیح مصرف آب در بخشهای کشاورزی، صنعت و خدمات شهری در ایران مستلزم باز تعریف و آمایش جدیدی از نحوه استقرار این واحدها از یک سو و انتخاب تکنولوژیهای مناسب از سوی دیگر است.
به عبارت بهتر الگوهای تولید و مصرف کالاها و خدمات باید بازنگری شوند. مقایسه آمار برداشت آب برای کشاورزی کشورها در این گزارش نشان میدهد که سیاستگذاری و مدیریت منابع آب حتی در کشورهای توسعه یافته یکسان نیست و این امر به دلیل در نظر گرفتن جامعیت عوامل در تصمیمگیری و تصمیمسازی مدیریت منابع آب است و امکان و شرایط لازم برای تولید بیشتر محصول و غذا در قبال آب برداشتی باید فراهم شود.