گروه بین الملل «نسیم آنلاین»- اواخر هفته گذشته، رسانههای برزیلی از برکناری دیلما روسف، رئیس جمهور برزیل از مقام خودش به وسیله استیضاح در مجلس این کشور خبر دادند. با توجه به سابقه مداخله واشنگتن در امور داخلی کشورهای منطقه آمریکا لاتین، برکناری رئیس جمهور برزیل، سوالاتی را در ذهن کارشناسان و علاقمندان به مسائل بینالمللی در مورد نقش آمریکا در این رخداد به وجود آورد. در همین ارتباط، گفتگویی را با "سید داود صالحی"، سفیر سابق ایران در مکزیک و کارشناس مسائل آمریکا لاتین انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
ایالات متحده از زمان مطرح شدن تئوری مونروئه، رئیس جمهور اسبق آمریکا در قرن نوزدهم، برای آمریکا لاتین برنامه داشته و تلاش کرده است که در این منطقه حضور پررنگی داشته باشد.
واشنگتن آمریکا لاتین را حیات خلوت خود میداند و نمیخواهد که دیگر کشورها در این منطقه حضور داشته باشند و تمایل دارد که تمامی حکومتهای این منطقه تحت نفوذ و سیطره کاخ سفید باشند.
ایالات متحده قصد دارد در تمامی کشورهای منطقه آمریکا لاتین از مکزیک و برزیل گرفته تا کشورهای حوزه آمریکا مرکزی و حوزه کارائیت مثل کوبا، بولیوی، شیلی، اکوادور و کشورهای دیگر این منطقه حضوری فعال و موثر داشته باشد.
امّا؛ شواهد موجود نشان میدهد که ایالات متحده طی دو دهه گذشته، از کشورهای منطقه آمریکا لاتین غافل شده است. به ویژه، حضور فعال آمریکا در منطقه خاورمیانه و درگیر شدن در جنگهای افغانستان، عراق و... از تمرکز واشنگتن بر کشورهای آمریکا لاتین کاسته است. به موازات غفلت ایالات متحده از کشورهای آمریکا لاتین، چپهای جدید و حرکتهای ملیخواه در آمریکا لاتین قدرت گرفتهاند که اوج آنها را در حضور افرادی مانند هوگو چاوز و فیدل کاسترو در ساختار سیاسی کشورهای این منطقه میتوان دید.
در اکوادور، بولیوی و سایر کشورهای منطقه آمریکا لاتین نیز مبارزاتی علیه سیاستهای ایالات متحده صورت گرفت که تحریمهایی را از سوی واشنگتن علیه آنها به دنبال داشت. از سویی دیگر، شورهای منطقه آمریکا لاتین که در آنها سوسیالیسم قدرت گرفته است، به ایجاد ساختارهایی برای مقابله با ایالات متحده اقدام کردند و به اتحادهایی مانند مرکوسور و آلبا شکل دادند که به مقاومت آنها در برابر زیادهخواهیهای آمریکا و رونق اقتصادی این کشورها منجر شد.
به این ترتیب، در نتیجه اغفال ایالات متحده نسبت به منطقه آمریکا لاتین و قدرت گرفتن چپها در کشورهای این منطقه، واشنگتن مجدد تلاشهایی را برای شکل دادن به روندهای سیاسی کشورهای آمریکا لاتین شکل داده است که نمونهای از آن را در مداخله ایالات متحده برای برکناری دیلما روسف شاهد بودیم.
به این دلیل که آمریکا لاتین دارای منابع طبیعی، نفت، نیروی انسانی و امکانات خدادای است، همواره نه تنها برای ایالات متحده بلکه برای غرب به طور کلی جذاب بوده است. از سویی دیگر، آمریکا و دیگر کشورهای غربی تلاش کردهاند تا کشورهای منطقه آمریکا لاتین را تحت ستم، استثمار و به صورت عقبمانده نگاه دارند تا بتوانند بر آن سلطه داشته باشند.
متأسفانه، برخی از دولتهای کشورهای آمریکا لاتین بر اثر سوء مدیریت مردم را ناامید کردهاند و از سویی دیگر، حضور پر رنگ اوپوزیسیون قوی که توسط غرب، آمریکا و اسرائیل حمایت میشود، به کسب موفقیتهایی برای غربیها منجر شده است.
بر اثر برنامههای ایالات متحده و غربیها در کشورهای منطقه آمریکا لاتین، در فضای سیاسی این کشورها اختلافات میان جریانهای مختلف ایجاد شده است، در همین ارتباط، ما اکنون در ونزوئلا شاهد انشقاق مردم به دستههای مختلف هستیم.
در حقیقت، تلاشها در کشورهای آمریکا لاتین برای تحت سلطه داشتن این کشورها ادامه دارد، امّا؛ نکته مهم این است که مردم کشورهای منطقه آمریکا لاتین طعم استقلال را چشیدهاند و اجازه نمیدهند که مجدد سایه آمریکا و غربیها بر آنها و کشورهایشان سنگینی کند.
در حال حاضر، شرکتهای مختلف در زمینههای تراکتورسازی، داروسازی، مواد لبنی و حتی کمباین در کشورهای منطقه مورد بحث ایجاد شده، که پیشرفتهایی را برای آنها به دنبال داشته است. این موفقیتها باعث میشود که ایالات متحده نتواند این کشورها را مانند قبل عقب نگه دارد.
آنچه در کشوری مانند کلمبیا جریان دارد که پس از سالها اندک اندک مبارزات با قاچاق مواد مخدر در حال نتیجه دادن است، نشان میدهد که کشورهای منطقه آمریکا لاتین پیشرفتهای خوبی داشتهاند.
با وجود مشکلاتی که در کشورهای منطقه آمریکا لاتین وجود دارد، نقطه قوت این است که به هر حال یک وحدت نظری در بین سران کشورهای این منطقه در سازمانهای منطقهای و سازمان ملل وجود دارد و کشورهای منطقه تلاش میکنند تا وضعیت فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی را با مسائل سیاسی هماهنگ کنند و کمتر زیر بار سلطه باشند.
واقعیت این است که آمریکا لاتین همواره یک منطقه بیثبات بوده است، جنگهای مختلف در آن رخ داده و دخالتهای نظامی وجود داشته و در نتیجه این مداخلات، پادشاهان و دیکتاتورهایی روی کار آمدهاند.
به ویژه مسائل مربوط به برزیل جزو شعارهای ترامپ و کلینتون است و کاندیداهای ریاست جمهوری آمریکا برنامههای بلندمدتی را درباره این کشور اعلام کردهاند
آمریکاییها قصد دارند حزب کارگر که لولا داسیلوا نیز نماینده آن بود و بعد روسف هم از همان حزب روی کار آمد را از مسند قدرت در برزیل کنار بزنند. به همین دلیل، واشنگتن ایجاد برخی مشکلات قضایی برای نمایندگان حزب چپ در برزیل و قوت بخشیدن به اوپوزیسیون در این کشور را در دستور کار خود قرار داده است. باید دید که چه کسی در آمریکا به ریاست جمهوری میرسد و چه سیاستهایی را در مقابل کشورهای آمریکا لاتین پیش میگیرد. از سویی دیگر، مردم کشورهای آمریکا لاتین و به ویژه چپهایی که در این کشورها روی کار آمدهاند، تمایل ندارند که مجدد زیر یوغ آمریکا و غربیها باشند و این شرایط تقابلهای شدیدی را میان آمریکا و غرب از یک سو و کشورهای منطقه آمریکا لاتین از سوی دیگر به وجود میآورد.
به نظر میرسد که هنوز نظام بینالملل به گونهای که شایسته است، نظم پیدا نکرده و شاید لازم باشد که برای حل و فصل مشکلات جهان، سازشهایی میان قدرتهای بزرگ صورت گیرد، امّا؛ بعید به نظر میرسد که مهم به دست آید، چرا که ما میبینیم که هنوز جهان نتوانسته است در زمینه تروریسم و مسائل مهم فعلی بینالمللی به توافق برسد.
∎