سيد رضا فيضآبادي
ادبيات کهن و غني ايران زمين پر است از معاني و مفاهيم بزرگ و عميق در عرصه شعر و نثر که نياکان و انديشمندان اين آب و خاک خلق کردهاند. اشعاري که گاه به اندازه صدها مقاله تاثيرگذار است و مردم ما از گذشته با تکيه بر ضربالمثلها ، اشعار، طنز و سخنان بزرگان سخنان و حرف دل خود را به سياستمداران و سايرين القا کردهاند. درباره اتفاق مسابقه ايران و قطر که به واقع عامل اصلي اين حوادث زشت برخي از خوديهايي بودند که بسيار پرادعا هم هستند ابياتي از يکي از غزليات حافظ را مي آوريم تا متوجه اصل موضوع شويد.
نه هر که چهره برافروخت دلبري داند
نه هر که آينه ساخت سکندري داند
نه هرکه کله کج نهاد و تند نشست
کلاهداري و آيين سروري داند
تو بندگي چو گدايان به شرط مزد مکن
که خواجه خود روش بنده پروري داند
هزار نکته باريک تر زمو اينجاست
نه هر که سر بتراشد قلندري داند
ديدار ايران و قطر را در حد يک جنگ، کادرفني ما (متاسفانه) بالا برده بودند. آن چنان به اين بازي حساسيت دادند که انگار ما تاکنون با قطر بازي نکردهايم. انگار اين ديدار اول و آخر دنيا بود. درباره کيروش حرف زياد داريم اما درباره دستيار ايراني او که تازه از زمين بازي به روي نيمکت آمده و درباره اين انتخاب حرف و سخن زياد است اما دو کلمه ميخواهيم بگوييم.از آنجا که براي او زود است که به عنوان مربي تيم ملي صفحه انتقاد باز کنيم نامي نميآوريم تا امر به او مشتبه نشود که هم سنگ بزرگاني مثل کيروش يا مربيان وطني است. بعد از اينکه گل اول بازي را روي اشتباه مسلم قطري ها زديم و اين خود هنر يک تيم است که از اشتباه حريف استفاده کند، خوشحالي زائد الوصفي ورزشگاه را فرا گرفت بخصوص که در وقتهاي تلف شده گل زديم. بچهها خوشحالي ميکردند و براساس شواهد ما و فيلمي که در آرشيو نود موجود است زماني درگيري شروع مي شود که دستيار ايراني کي روش وارد زمين ميشود. از کنار بازيکنان بهت زده قطر رد ميشود و يک چيزي به آنها ميگويد و ميرود در آغوش رضا قوچاننژاد. قطريها به سمت او حمله ميکنند و اين آقا که غوره نشده ميخواهد مويز شود سعي کرد از قافله فرار کند که قطريها دنبال او کردند و بالطبع بازيکنان ما هم در حمايت از او...
نه هر که چهره برافروخت دلبري داند
تبعات نابخردي يک نفر مغرور و خودخواه را بايد تيمملي بدهد، آبروي ايران و نام ايران در ميان است. تلويزيون ايران پخش نکرد اما تمام دنيا اين مناظر زيبا را به تصوير کشيدند و حرف آخر اينکه خيلي آدم بايد هنرمند باشد که در اولين حضورش روي نيمکت اينگونه فضا را برهم بزند و نيامده اخراج شود!
∎