از ديدگاه تعاريف استاندارد در مقوله خطر زمينلرزه، هر شهر يا گسترهاي كه در پيشينه خود حتي يك بار زمينلرزهاي اثرگذار را تجربه كرده باشد، بدون شك پتانسيل تجربهكردن دوباره آن را دارد. رخداد زمينلرزه فقط در حالتي معناي خطر مييابد كه با آسيبهاي جاني، مالي و... در پيوند باشد. به بيان ديگر، رخداد يك زمينلرزه بزرگ در گسترهاي كمجمعيت و كماهميت از ديدگاه توسعه اقتصادي و سياسي در مقايسه با زمينلرزهاي با بزرگاي متوسط ولي در شهري پرجمعيت و مهم، قابلقياس نيست.
رهايي تنش تجمعيافته در پوسته نازك و شكننده كره زمين ميتواند با شكلگيري گسلها، جابهجايي لايههاي زمين و رخداد زمينلرزه همراه شود. در گذر زمان، جابهجايي و اختلاف ارتفاعهاي يادشده عامل اصلي شكلگيري بلنديها و رشتهكوههاست. از ديرباز تمركز بيشتر روستاها و شهرهاي سرزمين خشك و نيمهخشك ايران براي دسترسي به آب مناسب در كوهپايهها صورت پذيرفته است.
از اين رو و بهتدريج، رشد مراكز جمعيتي كشور در مجاورت ساختارهاي فعال، ما را روزبهروز در برابر رخداد زمينلرزهها آسيبپذيرتر کرده است. بیشتر شهرهای بزرگ ایران امروز، شهرهاي كوچك و روستاهایی قديمي هستند که با گسترش مساحت و جمعیت در آنها به کلانشهرهای امروزی مانند تهران، كرج، شیراز، مشهد و ... تبدیل شدهاند. با مقايسه پيشينه لرزهخيزي تاريخي و دستگاهي زمينلرزههاي بزرگ رخداده در ايران دو نكته قابلتأمل را ميتوان طرح کرد: نخست آنكه در طول تاريخ بزرگترين زمينلرزههاي آسيبرسان ايران در بخشهاي شمالي و شمال باختري آن و در واقع در پرجمعيتترين مناطق ايران تجربه شده است و دوم آنكه ما دقيقا در شهرهايي كه پيشتر بزرگترين زمينلرزهها را تجربه كردهاند در دو سده اخير هيچ رخداد زمينلرزهاي بزرگي نداشتهايم و از اين رو بيشتر اين شهرها هماكنون در معرض خطر جدي هستند. در شرايط كنوني، اين موضوع با توجه به توسعه جمعيتي و اقتصادي اين مناطق در سالهای اخير از اهميت بسزايي برخوردار است. شهرهايي مانند تبريز يا تهران از بارزترين نمونههاي اين مسئله به شمار ميآيند. مقايسه شرايط شهرهايي مانند ري به عنوان تهران قديم و تبريز در آخرين زمينلرزههاي بزرگ تاريخي و بسيار پرتلفات آنها به ترتيب در 186 و 236 سال پيش كه از مساحت و جمعيت بسيار كمتري نسبت به امروز برخوردار بودهاند، با شرايط فعلي آنها موجب درك بهتر و واقعبينانهتري از مسئله يادشده ميشود. به عنوان نمونه، پژوهشهاي سالهای اخير ما در گستره تهران بزرگ گوياي وجود پنج پهنه گسلي فعال و لرزهزا افزون بر پهنههاي گسلي پيشتر شناساييشده (از سوي پژوهشگران پيشرويي مانند دكتر مانوئل بربريان و مرحوم مهندس منوچهر پدرامي) است. مناطق لويزان، داووديه، برج ميلاد و چيتگر دربرگيرنده يكي از بزرگترين و مهمترين پهنههاي گسلي يادشده است كه متأسفانه نسبت به پهنههاي گسلي پيشتر معرفيشده دقيقا در داخل گستره پرجمعيت شهري قرار گرفته است و از اين رو اهميت بسزايي دارد. از سوي ديگر، متأسفانه تلاش براي كاهش بار جمعيتي تهران به شهرهاي جديدي مانند پرديس و هشتگرد نيز با مكانيابي مناسبي از ديدگاه مطالعات خطر زمينلرزه همراه نبوده است و باعث اسكان صدها هزار نفر روي پهنههاي گسلي و لرزهزايي مانند آراكوه شده است. راهحل استاندارد زندگي ايمن در پهنههاي خطرآفرين زمينلرزهاي، شناسايي گسلهاي لرزهزا و رعايت فاصله مناسب از آنها، به عنوان سرچشمههاي خطر و نيز مقاومسازي مقرونبهصرفه ساختمانهاي حافظ جان و دارايي انسانهاست و بس. اين امر محقق نميشود مگر با تأمين ضمانت اجرائي استفاده از نتايج فراهمشده از شناسايي هرچهكاملتر گسلهاي فعال و ويژگيهاي سرشتي آنها و انجام مطالعات برآورد خطر زمينلرزه هرچهواقعبينانهتر. با نگاهي به وضعيت ايران در دهههاي اخير و بهويژه پس از زمينلرزههاي بزرگ و پرتلفات گلشن طبس و رودبار- منجيل بايد گفت كه تصميم نظام حكومتي و جامعه فني و مهندسي براي كاهش اثرات بسيار منفي حاصل از رخداد چنين زمينلرزههايي مسبب اصلي شكلگيري بخشهاي تخصصي، دادههاي مبنا، نقشههاي كاربردي و آييننامههاي لازمالاجراي فني ساختوساز مقاوم شد. حال اين سؤال ذهن را همواره ميآزارد كه پس چرا درحالحاضر با وجود ملزومات پايه فراهمشده، نتيجه چشمگيري را در عمل مشاهده نميكنيم. به بيان ديگر، اگر عكس خرابيها و تلفات زمينلرزههاي چند 10 سال گذشته ايران را در كنار هم بچينيم و با تأمل به آنها بنگريم، فقط عكسهاي سياه و سفيد تبديل به عكسهاي رنگي و سپس ديجيتال شدهاند و لاغير! خرابيها تقريبا همان است، فقط با توجه به افزايش جمعيت و توسعه ساختوسازها، كمي سنگينتر از پيش! از اين رو و با توجه به بضاعت تخصصي و فني فراهمشده در اين سالها، مهمترين علت اين مسئله جبرانناپذیر را بايد در رعايتنکردن ضمانت اجرائي قوانين تخصصي-فني لازمالاجرا برشمرد و بس. از آنجا كه زمينلرزهها پديدهاي هستند كه رخداد نسبتا سريع آنها با تجمع انرژي در صدها و هزاران سال روي ميدهند، پس دوره بازگشت طولاني آنها براي بشر فراموشكار مسئلهساز ميشود. با وجود اين و از آنجا كه به طور طبيعي انتظار حضور نخبگان در موقعيتهاي كليدي و تصميمگيري ميرود، فراموشي آنها مسلما نابخشودني است. جامعه تخصصي- فني كشور با فراهمکردن دادهها، نقشه گسلهاي فعال، قوانين فني و مستندات پايه تا حد امكان در حال اداي دين خود براي كاهش اثرات زيانبار زمينلرزها براي جامعه ايرانزمين است و از اين رو مسئوليت مسئولان براي نظارت دقيق بر بهكارگيري تضميني قوانين لازمالاجراي تخصصي- فني بهويژه در مناطق تمركز جمعيتي، به واقع سنگينتر خواهد بود.
راهحل استاندارد زندگي ايمن در پهنههاي خطرآفرين زمينلرزهاي
شناسايي گسلهاي لرزهزا و رعايت فاصله مناسب از آنها
شهريار سليمانيآزاد. پژوهشگر لرزه زمينساخت سازمان زمينشناسي كشور
صاحبخبر -