صاحبخبر - گروه ادب و هنر ـ الهام عدیمی: سردیس ناصر عبداللهی هفتم شهریورماه همزمان با هفته دولت رونمایی شد اما طولی نکشید که با انتقادات زیادی روبهرو و هنوز 24 ساعت از نصبش نگذشته بود که برای بازسازی برداشته شد. نوید عبداللهی فرزند بزرگ زندهیاد ناصر عبداللهی در صفحه اینستاگرامش با بیان اینکه آیا این تندیس چهره ناصر عبداللهی است؟، نوشت: «سلام و عرض خسته نباشید، خدمت مسئولین شهر بندرعباس الخصوص شهرداری محترم، جا داره تشکر بکنم به خاطر ساخت تندیس فردی ناشناس به مناسبت هفته دولت که هیچگونه شباهتی به ناصر عبداللهی نداره....»
پس از این بود که سیل انتقادها شدت گرفت تا جایی که علیرضا عبداللهی برادر زندهیاد ناصر عبداللهی به ایسنا، گفت: این تندیس قبل از ایام نوروز به دست یک مجسمهساز مشهدی ساخته شد و با هماهنگی بهعملآمده از سوی مدیریت زیباسازی شهرداری بندرعباس برای کنترل و برطرف کردن معایب کار به دیدن آن رفتم. وی بابیان اینکه وقتی مجسمه را دیدم چیزی جز انتقاد نداشتم اما چون نیت کار برای امری نیک بود سعی کردم تمامیت معایب کار را به استاد مجسمهساز بگویم، اظهار کرد: مجسمهساز گفت تنها تصویری که از ناصر جان دارم به فیلمی از کنسرت آن زندهیاد در تهران برمیگردد که از سوی فرزند زندهیاد عبداللهی به دستش رسیده است. در هر صورت کار تا حجم واقعی خیلی فاصله داشت و سرانجام قرار شد تا امروز از طرف مدیریت زیباسازی تصویر نصب نشود تا این المان برایمان ارسال و پس از دیدن و تایید نصب شود که از شنیدن خبر نصب آن شوکه شدم! او افزود: در فضای مجازی پیام نارضایتی را برای دستاندرکاران ارسال کردم که دوستان تماس گرفته و انتقادات را پذیرفته و خبر از آمدن مجسمهساز و بازسازی آن طی روزهای آینده خبر دادند تا تندیسی درخور شان این بزرگوار و زندهیاد ساخته شود. پس از آن هم رییس انجمن موسیقی هرمزگان در جمع خبرنگاران با تایید خبر انتقال سردیس نصبشده هنرمند فقید ناصر عبداللهی از پارک لاله، گفت: با پذیرفتن اشتباه صورت گرفته در ساخت این اثر و جهت احترام به نظر هنرمندان و افکار عمومی و فرزندان زندهیاد ناصر عبداللهی، این سردیس بازسازی و ترمیم میشود.
اما این مساله درباره مجسمهها به امری عادی تبدیل شده است. در حالی که کیفیت آثار ساخته شده در بسیاری موارد زیر سوال است اما تعداد بسیاری از آنها در سطح شهر نصب میشوند. این مساله در تهران هم علیرغم فضای متفاوت با دیگر استانها دیده میشود. به گفته پریسا خضابی، مدرس دانشگاه و مجسمهساز، با اینکه در شهرستانها استادان خوبی وجود دارد اما به جهت کوچک بودن شهر و تبادلات و روابط خارج از ضوابطی که وجود دارد که گاه باعث میشود به مسائل حرفهای توجه چندانی نکنند. او در اینباره به «ابتکار» میگوید: مجسمهسازی در تهران مسیر خود را از گذر تاریخ گذرانده است و حتی اولین دانشکده هنری در تهران با نام دانشکده هنرهای زیبا در سال 71 شکل گرفت؛ هنرمندان مجسمهساز در تهران، آزمون و خطا را گذراندهاند و استادانی بودند که از مسائلی چون وجود ایرادها، اشکالات، کیفیت آثار سخن میگفتند اما چنین اتفاقهایی در شهرستانها کمتر رخ میدهد و استادان در آنجا مهجور ماندهاند. او ادامه میدهد: در شهرهایی چون شیراز، تبریز، اصفهان، سنندج و مشهد در حوزه مجسمهسازی موفقتر بودهاند با این حال در مواردی که قرار است تندیس یا سردیس شخصیتی فرهنگی یا هنری ساخته شود نیاز است نمونه کارها در حد ماکت ساخته شود و نسبت به موقعیت نصب آن توجه شود تا بتواند به شکل تخصصی امتحان خود را پس بدهد و باعث ارتقای حوزه بصری شهروندان شود. این امر وابسته به برگزاری سمپوزیومها و تعاملات فرهنگی در طولانیمدت است. با اینکه مجسمهها بخش مهمی از مبلمان و منظر شهری بهشمار میآیند اما اتفاقهایی از این دست بسیار رخ میدهد. این مساله از مجسمههای با کیفیت پایین و اجرای ضعیف شروع میشود و در موارد دیگر شامل مجسمههایی است که استادان بزرگی ساختهاند اما هرگز نصب نشدهاند یا مجسمههایی که نصب شدند اما دزدیده شدند یا مجسمههایی که آسیب دیدند و تخریب شدند. چنین برخوردهایی همیشه باعث شده تا این هنر، دستخوش نگرانیهایی خاص خودش باشد و هنرمندان آن از پشتوانه محکمی در اجرای آثار خود برخوردار نباشند. اگر چه انجمن مجسمهسازان در این موارد واکنشهای صریحی نشان داده است اما شهرداری به عنوان اولین مدعی که باید احقاق حق کند چه واکنشی از سوی مدیران شهرداری آن اتفاق افتاده است؟ به گفته خضابی، زمانی که اعتراضهایی در مقابل موسیقی اتفاق میافتد باید کمکم نگران اعتراض به دیگر هنرها هم باشیم. در حالی که وزارتخانه متولی این حوزه و وزیر ارشاد در بالاترین سطح فعالیتهای هنری باید به این مسائل ورود کنند. در واقع این نشاندهنده شکلگیری جریانی جدید است که اگر از بالادست کنترل نشود بعدها در آموزش هنر دچار مساله خواهیم شد و عملا با کلاسهای آموزشی و در بخش های آکادمیک هم به معضل برمیخوریم. حال در نظر بگیرید زمانی که نصب یک مجسمه مجوز دارد و حتی مدیران زیباسازی و مشاوران ارشاد هم در این امر حضور دارند و وجههای کاملا قانونی دارد اما در نهایت با چنین مشکلاتی روبهرو میشود. این هنرمند توضیح میدهد: تنها مدیریت کلان میتواند این جریانها را هدایت و به سلامت از آن گذر کند. بیتوجهی به تعامل در حوزه شهرسازی و احیای حیات شهری که سلامت روانی شهروندان و نشاط جامعه را تامین میکند، میتواند باعث آسیبهای جدی شود و با خاموش شدن این المانها، شهر تبدیل به شهری مرده خواهد شد. این مدرس دانشگاه به مشکل اساسی که گریبان مجسمهسازی را گرفته است، اشاره میکند و میگوید: مشکل فعلی ما مدیریت بر ازدحام کارهای بیکیفیتی است که نیازمند ساماندهی جدی هستند. امروز کارهایی در شهر نصب میشوند که یا موقعیتسنجی و مکانیابی مناسبی ندارند یا از ارزش و کیفیت هنری خوبی برخوردار نیستند و بیشتر به تمرینهای دانشگاهی میمانند. خضابی میافزاید: باید در حوزه کارشناسی که قرار است اثری را در سطح شهر قرار بدهد تغییرات زیادی رخ دهد و مجسمهساز به عنوان عضوی از یک تیم در کنار طراحان شهری و معماران قرار بگیرد تا کاری گروهی به ثمر بنشیند. در واقع باید نهادهای مرتبط در این زمینه نگاهی بازتر، تخصصیتر و جدیتری داشته باشند. او در ادامه بر برگزاری بیینال، جشنواره هنری یا سمپوزیوم تاکید و بیان میکند: باید انتخاب در این بیینالها شورایی باشد و بیشتر جنبه نمایشگاهی و شو به خود بگیرد. این رویدادها زمانی مهم است که روی آن تحلیل شود و منتقدان درباره آن بنویسند تا به ارتقا در دورههای بعدی منجر شود. چنین مواردی اگر هدفمند نباشد و آیندهنگری جریان را دنبال نکند، به مسیر درست نخواهد رفت و به جریانهای مقطعی و موقتی تبدیل میشود و در آن صورت نمیتوان فضاهای شهری را کنترل کنیم که در نهایت مجسمه را به عنصری اضافه تبدیل خواهد کرد. در نتیجه ترافیک عناصر و مبلمان شهری به آشفتگی میکشد؛ جایی که مجسمهسازی میتواند آن را سازمان دهد یا به اغتشاش بکشاند. خضابی در پایان میگوید: این اتفاقی است که اگر در تهران به اجراهای ضعیف به دلیل قیمت پایین مبتلا شویم، این اجرا در شهرهای دیگر هم تکثیر خواهد شد و این رفتار فراگیر میشود.∎