اسلام کریماف، رئیسجمهور دیرپای ازبکستان، بر اثر سکته مغزی در بیمارستان بستری شد؛ تا آنچه مدتها بیم آن میرفت، عاقبت اتفاق افتد؛ برخی از مرگ او خبر دهند و برخی بهبودی او را نوید دهند.
برخی نیز تا آنجا پیش روند که از همین حالا منازعه جانشینی را با خبر بازداشت نزدیکان او آغاز شده بدانند. این سناریو را میتوان در هر کشوری که با شاخصهای پایین آزادی، بالاخره روزی در تبوتاب سلامت یا مرگ رهبر خودکامه خود گرفتار خواهد آمد، پیشبینی کرد بهویژه اگر پای کسی چون اسلام کریماف، با سابقه 27 سال رهبری حزب کمونیست ازبکستان شوروی و سپس ریاستجمهوری آن کشور پس از استقلالش در میان باشد. با تمام این اوصاف، آنچه مسلم است، اعلام رسمی خبر بستریشدن کریماف 78ساله در بیمارستان، آنهم در کشوری که اطلاعات طبقه حاکم از جمله وضعیت سلامت رهبران آن مانند رازهای دولتی حفاظت میشوند، نشان از آن دارد که قضیه بسیار جدیتر از شایعهها و گمانهزنیهای پیشین درباره بیماری رئیسجمهور است. «لولا کریموا-تیلیوا»، دختر کوچکتر کریماف که اکنون بهعنوان سفیر کشورش در یونسکو مشغول به کار است، نیز روز گذشته در صفحه اینستاگرام خود، ضمن تأیید بیانیه روز یکشنبه کابینه وزیران مبنیبر بستریشدن پدرش، اعلام کرد او اکنون در پی خونریزی مغزی، تحت مراقبتهای ویژه پزشکی قرار دارد تا دیگر کمتر کسی به درخواست او مبنی بر دوری از انتشار شایعات و گمانهزنیها توجه کند.
تنها کافی است اعلامیههای رسمی دولت و نزدیکان کریماف را در کنار گزارشهای منتشره روز دوشنبه، مبنی بر درگذشت او از سوی خبرگزاریهای اپوزیسیون مانند «فرگانا» بگذاریم تا دریابیم چرا نه تنها باید کمتر امیدی به حضور کریماف در جشنهای روز استقلال اول سپتامبر و رقص محلی او داشته باشیم، بلکه بهتر است خود را برای مشاهده جنگ قدرت و جانشینی در بزرگترین کشور آسیای میانه نیز آماده کنیم؛ بهویژه اگر بدانیم ازبکستان و جمعیت 31میلیونی آن تاکنون با چنین خلأ قدرتی روبهرو نشدهاند.
دراینمیان، آنطورکه پیداست، مرگ احتمالی کریماف از دو منظر برای امنیت و ثبات ازبکستان مشکلساز خواهد بود. صفآرایی نیروهای پلیس و سربازان ارتش که از همین حالا در خیابانهای اطراف بیمارستان دولتی تاشکند، پایتخت آن کشور، بهشدت محسوس است، در وهله اول متوجه دفع خطر اسلامگرایان رادیکالی است که سالها در انتظار چنین روزهایی، به انتظار نشسته بودهاند. آنان که پس از مخالفان سیاسی دولت که در تمامی این سالها، سرنوشتی جز مرگ، زندان یا تبعید پیشروی خود نمیدیدند و دومین هدف سرکوب گسترده دولت کریماف بودهاند، یکی از مهمترین تأمینکنندگان جنگجویان آسیای میانه در سازمان تروریستی داعش هستند؛ تاآنجا که برخی از گروههای برجسته محلی، مانند جنبش اسلامی ازبکستان، وفاداری تام و تمام خود را به داعش اعلام کردهاند. دراینبین، بازداشت حدود 13 هزار اسلامگرا در دوران ریاستجمهوری کریماف و کشتار نزدیک به دو هزار معترض، در راهپیمایی سال 2005 که به ادعای دولت یک خیزش اسلامی بوده، نیز کمکی به دفع خطر افراطیگری در این کشور فقیر نکرده است.
گزینههایی برای جانشینی
گذشته از اینها، حتی اگر مقامات ازبک موفق شوند بر تهدیدات بالقوه تروریستی در نبود کریماف فائق آیند، باز هم مسئله جانشینی به قوت خود باقی خواهد ماند. کریماف نه تنها بدون داشتن پسر، هیچ جانشین مشخصی نیز برای خود اعلام نکرده؛ بلکه در دوران زعامتش، تجربه یک انتخابات آزاد و منصفانه را نیز از مردمانش دریغ کرده است؛ تجربهای که میتوانست در چنین مواقعی کمکحال مقامات آن کشور در سپردن زمام امور به جانشینی مطمئن باشد. سرنوشت «گلنارا کریموا»، دختر بزرگتر او نیز که روزگاری در مقام یک دیپلمات و تاجر، بخت اول جانشینی بود، اما پس از افشای پرونده مشکوک فساد مالی، اکنون بیش از دو سال است در حصر خانگی به سر میبرد، حکایت از آن دارد که داستان جانشینی در ازبکستان سر درازی دارد. در این بین، برخی کارشناسان منطقهای بر این باورند جنگ جانشینی در غیبت کریماف و تعادل برقرارشده او، بین دو دارودسته سیاسی عمده ازبکستان، یعنی دسته تاشکند و دسته سمرقند و نهادهای امنیتی مرتبط به آنان، کلید خواهد خورد. «شوکت میرزیایف»، نخستوزیر ازبکستان، که از حمایت شورای امنیت ملی از دسته سمرقند برخوردار است، یکی از امیدهای جانشینی به شمار میرود که البته رقیبی سرسخت مانند «رستم عظیماف» و حامیان او، یعنی همسر کریماف و دسته تاشکند را پیشروی خود میبیند؛ وزیر دارایی و معاون نخستوزیر ازبکستان که اگر گزارشهای منتشره مبنی بر بازداشت او ازسوی شورای امنیت ملی صحت داشته باشد، میتواند به یکی از اولین قربانیان جنگ جانشینی بدل شود.
وضعیت سلامتی «کریماف»، رئیسجمهوری ازبکستان، همچنان در هالهای از ابهام است
بحرانی از پس مرگ
صاحبخبر -