ثانیهشماریکردن برای دیدن اثری از «اصغر فرهادی»، تاکنون با پشیمانی همراه نشده؛ اینبار نیز قرار است فیلم «فروشنده» یک اتفاق باشد، یک رویارویی با وجدان، یک امتحان سخت آدمبودن، یک آزمون دوبارهنگری بر رفتار با آدمهای اطرافتان، چالش برای دیدن دوباره جامعهای که در آن زندگی ميکنیم و سهمی که در آن داریم. این پایینآوردن سطح فیلم است که بخواهیم آن را اخلاقی بدانیم؛ اما میتوانیم آن را در گستره فیلمهایی بدانیم که در جهان و ایران ماندگار میشوند و سؤالهاي اخلاقی مطرح میکنند. فهرست اینگونه فیلمها طولانی است؛ اما برای آنان که از ساعت 6:45 امروز به سینماها رفتهاند و آنان که در انتظار دیدن فیلم هستند، میتوان به چند نکته کوچک، فقط برای تمرکز اشاره کرد. این فیلم مانند فیلمهای دیگر فرهادی، مجموعهای از نشانههایی است که بعدتر شما را به گشودن بخش زیادی از راز بزرگی هدایت میکند. این فیلم هم با پلهها، سردرگمیها و ویرانیهای کوچک آغاز میشود و در نهایت شما هستید و وجدان خودتان و جواب سؤال را نویسنده فیلمنامه - اصغر فرهادی، برنده جایزه جشنواره «کن» امسال - میداند و اینبار هم پایان بازی وجود دارد که شمایید و جوابی که خاص خودتان است. تمام احساساتتان را برای دیدن این فیلم نیاز دارید، از ترس، شک تا انتقام و گذشت، از عشق تا تنهایی، از شادی نوجوانانه تا کودکی؛ اما شاید دانستن چند کلیدواژه بتواند کمکتان کند که فیلم را در اضطراب کمتری ببینید، هرچند فرهادی گریزگاههایی طنزآمیز برای تنفس تماشاگر هم گذاشته است. رختخواب آشفته، ترک ظریف روی شیشه، کارت بانکی که پیدا نمیشود، ترکیدن لامپ حمام، جوراب سوراخ، لکه خون روی پله، پسری که پدرش در راهنمایی و رانندگی است، پول داخل کشو، موبایل و سوئیچ ماشین، کتابهایی که به سطل زباله ریخته میشوند، سردرآوردن از تفاوت بیامو با bmw و... . بیشتر از یک روز زمان نیاز هست تا شاید با فیلم کنار بیاید و این سؤالها رهایتان کند که اگر شما بودید چه میکردید؟ یا چه کار میتوانستید بکنید؟
∎فروشنده و سؤالهايي که رهایتان نمیکند
گیسو فغفوری
صاحبخبر -