به گزارش ایسنا، دوهفتهنامه روبهرو در جدیدترین شماره خود گفتوگوی بلندی با احمد مسجدجامعی دارد. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دوره اصلاحات و عضو کنونی شورای شهر تهران در این گفتوگو فرهنگ و ارشاد را در سالهای پس از انقلاب بررسی کرده است.
بخشهایی از این گفتوگو در زیر میآید.
- اولین بار در دوره وزارت آقای خاتمی، در شورای فرهنگ عمومی، سندی تدوین میشود که منویات و خواست مسئولان نظام در حوزه فرهنگ را در یک چارچوب مدون میکند. در واقع این سند نوعی اجماع مسئولان و سران قوا در تشخیص، تعیین و تدوین حدود فعالیتهای فرهنگی و هنری، رسانهای و فرهنگ عمومی است.
- مقوله فرهنگ در سالهای ابتدایی انقلاب، در نظام اجتماعی کشور و در دستگاههای اجرایی در حاشیه قرار داشت.
- در دوره مهندس موسوی با وجود شرایط دشوار کشور به واسطۀ جنگ برخی از مهمترین مناسبتهای فرهنگی پایهگذاری شدند. مانند نمایشگاه بینالمللی کتاب که با دستور کتبی و صریح ایشان راه افتاد! یا جشنواره فیلم فجر، جشنواره موسیقی، تئاتر و... .
- در دورۀ ریاست جمهوری آقای خاتمی دولت حتی کاغذ مورد نیاز ناشران را وارد نکرد و نمایشگاه بینالمللی کتاب را هم برگزار نکرد و انجام این کارها را به اتحادیهها، تشکلها و ناشران سپرد ولی مثلا پیش از آن سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی راهاندازی شد و عناوین بسیاری هم کتاب چاپ کرد و کاغذ وارد کرد و سود کلان هم برد اما بعدها این نقش به اتحادیهها و تشکلها سپرده شد و اقتصاد نشر در بخش خصوصی رونق یافت ولی به هر حال این سیاستها در یک دورهای عقبگرد داشت.
- به هر حال غیر از برنامه، سلیقه و نگرش مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم مهم است.
- گرایشهای قومی و فرهنگی سراسر کشور در برنامۀ سوم با عنوان برابری و عدالت فرهنگی مطرح شد و در برنامه چهارم استمرار یافت. یکی از بندهای برنامههای مصوب این شد که گرایشها و باورهای ایرانیان را سنجش و بر اساس آنها برنامهریزی و اقدام کند. این کار هم انجام شد؛ نه یک دوره بلکه سه دوره. بعد یکباره در دولت آقای احمدینژاد این کارها تعطیل شد!
- من اگر میگویم برنامه اول و دوم زبان فنی نداشتند، منظورم این نیست که کاری انجام نشد. اتفاقا کارهای مهمی هم انجام شد اما دفاعم از برنامههای سوم و چهارم این است که برای وضعیت مطلوب نقشه راه داشتند. این دفاع نافی کارهای فرهنگی دورههای قبل نیست.
- در زمان آقای هاشمی مسئله پژوهش مورد توجه بود. رویکرد پژوهشهای فرهنگی در زمان ایشان تقویت شد. وقتی در زمان آقای هاشمی بحث پژوهشهای فرهنگی را مطرح کردیم، دستگاه آموزش عالی در برابر آن مقاومت داشت و حوزه پژوهش را مربوط به خود میدانست ولی ما تأکید داشتیم که نوع، نگاه و جنس پژوهش فرهنگی چیز دیگری است و ضرورت دارد بسط پیدا کند و ساختار متفاوتی با آن چه تا آن زمان در جایزۀ خوارزمی بیان میشد، برای آن تعریف میکردیم. اینجا بود که رئیسجمهور تصمیم گرفت در مراسم اهدای جوایز به پژوهشگران فرهنگی سال شخصا شرکت کند.
- در دوره آقای هاشمی اتفاقاتی افتاد که از جنس فرهنگ بود ولی ضرورتا در حوزۀ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نبود. یکی از مهمترین این اتفاقات سرمایهگذاری شهرداریها در بخش فرهنگ بود. روزنامه همشهری با رویکردی تازه و به عنوان اولین روزنامه رنگی کشور در این دوره منتشر شد.
یادم میآید وقتی همشهری منتشر شد چقدر جنجال به پا شد و میگفتند اسراف منابع عمومی است و ... . حتی آقای میرسلیم، وزیر وقت، مجبور شد برود مجلس و از انتشار قانونی آن دفاع کند.
- همه فیلمسازان و روزنامهنگاران و هنرمندان ما در همین کشور و انقلاب رشد کردهاند و باید اجازه داد آنها خودشان تولید کنند. این کاملا روال منطقی داشته است که مثلا شهرداریها وارد عرصههای اجرائی و تصدیگری فرهنگ شدهاند. همه جای دنیا هم شهرداریها در حوزه فرهنگ سرمایهگذاری میکنند. چه اشکالی دارد؟ حالا شما میگویید ممکن است بعدا فراتر از سرمایهگذاری یا کمک به تولید کالای فرهنگی، ساختار سیاستگذاری هم تعریف کنند. با این نگرانی نباید جلوی ورود آنها را گرفت.
- همان موقع که خانه هنرمندان را راه انداختیم گفتیم این خانه، زیر نظر هیأت امنایی متشکل از اصناف هنری و هنرمندان باشد؛ هر چند بعدها شهرداری با تأمین اعتبارات در تعیین مدیریتها دخالت کرد. همان موقع هم ارشاد میتوانست این کار را بکند اما مشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی این نبود. مشی وزارت فرهنگ و ارشاد این بود که سیاستگذار باشد و زمینۀ شکلگیری قانونمند و باثبات تشکلها و خانههای مربوط به صنوف مختلف هنری به وجود بیاید تا فعالیت کنند.
- ما در دهه 70 سختترین ممیزیها را تجربه کردیم که در کتاب آقای دکتر احمد رجبزاده دربارۀ تاریخ ممیزی و سانسور بخشهایی از آن آمده است. یا در برنامۀ هویت در تلویزیون، همان سالها حتی از توهین به شخصیت ارجمندی همچون دکتر زرینکوب هم خودداری نکردند.
- علت انتخاب آقای خاتمی این بود که جامعه تقاضای دیگری داشت و ذهن جامعه به نوع دیگری از معنا و فرهنگ و هنر و ادب و اخلاق و تاریخ معطوف شده بود. ما در اواخر دوره آقای هاشمی پژوهشی داشتیم که نشان میداد سینما و تئاتر رفتن افزایش پیدا کرده است. در مقایسه با زمانی نه چندان دور که کسی سراغ این محصولات فرهنگی را نمیگرفت. اینها نشان میداد که تغییراتی رخ داده است و انتخاب آقای خاتمی محصول این تغییر بود.
- در دورۀ آقای خاتمی گرایش به فرهنگ تا آنجا پیش رفت که ما عملا با کمبود سالن سینما، تالار موسیقی و تئاتر مواجه شدیم. علت این تغییر هم چندوجهی بود. هم در طول این سالها سطح سواد بالا رفت، هم در سطح مشارکت و حضور زنان و جوانان در عرصههای اجتماعی تکثرهای هویتی ایجاد شد، نیازهای جدید پدید آمد و جنس نگرشهای جامعه عوض شد. این تحولات حتی موجب بیشتر رفتن به جلسات قرآنی و مذهبی هم شد و به افزایش محصولات فرهنگی - هنری در این حوزهها انجامید. به هر حال نشاطی در جامعه ایجاد شد که نتیجه آن افزایش گرایش به حوزه فرهنگ بود.
- در دوره آقای هاشمی در برخی مقاطع فشارها بسیار زیاد میشد. کتاب «نان و شراب» اگر مجوز میگرفت داد خیلیها درمیآمد که آقا چرا برکت خدا را کنار شراب نوشتهاید!
- علت استعفای آقای خاتمی (از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی) همین فضا بود که کسی که فیلم را ندیده بود و اصلا در همۀ عمرش حتی یک رمان نخوانده بود، میآمد گریبان چاک میداد. تنگنظری و فهم نکردن مناسبات هنری، فشارهای زیادی را وارد میکرد. حتی برای تعدادی از نویسندگان کشورمان اتفاقات تلخ و ناگواری افتاد و ... .
- خدا امام را رحمت کند! اگر در برابر تندرویها نایستاده بود، شاید الان سینما هم نداشتیم. چه کسی میگفت سینما بد است؟ همین جریانهایی که الان هم توهینهای عجیب و غریبی به برخی هنرمندان میکنند. از اول انقلاب جریانی بوده که هر شکل جدیدی از فرهنگ را به چالش میکشد؛ از موسیقی گرفته تا سینما و تئاتر و هنرهایهای تجسمی و رمان و شعر و روزنامه و ... .
- حوزه فرهنگ گاهی بهانهای برای دعوای سیاسی است. در واقع دعوای اصلی بر سر فرهنگ نیست اما با فرهنگ میتوان افکار عمومی را تحریک کرد.
- (در پاسخ به این که یعنی کسی که میرود کنسرت موسیقی را لغو میکند، دغدغه موسیقی ندارد و میخواهد فشار سیاسی روی دولت ایجاد کند؟) بله. گاهی دغدغه موسیقی و فیلم و نمایش و کتاب ندارد. حتی دغدغه و فهم دین و شریعت در آنها بیش از کسانی نیست که مجوز این آثار را دادهاند. در تحقیق و تفحصی که از دوره من در ارشاد شده بود، زیاد از این موارد دیدم. مثلا شعری بود متعلق به شاعر انقلاب، مرحوم مهرداد اوستا. آه و فغان راه انداختند که چرا این شعر چاپ شده! لابد فکر کرده بودند مهرداد اوستا زرتشتی است و دارد آن افکار را ترویج میکند! یا این شعر که «چشم بر هم نزنم تا که ز دستم نرود/ ناز چشم تو به قدر مژه برهم زدنی...» شعر فریدون مشیری است. لابد فکر میکردند این شعرها چشمچرانی را ترویج میکند. آخر شعر از این لطیفتر مگر داریم؟ حتی حدیثی از امام رضا (ع) را مثلا به تعبیر خودشان جزء خرافات آورده بودند که نباید مجوز چاپ میگرفت.
- در دوره اصلاحات به این صورت نبود که مرجعیت وزارت ارشاد زیر سؤال برود. این گونه نبود که سازمان تبلیغات یک طرف باشد، سروش یک طرف باشد و وزارت ارشاد سمت دیگر بلکه با وجود اختلافها، گفتوگوهایی پیوسته بین ما وجود داشت اما بعد از ما دورهای شد که مثلا حوزۀ هنری سازمان تبلیغات فیلمهایی را که از ارشاد مجوز داشت، پخش نمیکرد! در حوزه فرهنگ نمیتوانیم برویم سراغ این ادبیات که: «فقط این که من میگویم درست است!» هر چند قانونی باشد.
- (دولت احمدینژاد) با یک عنوان خاصی که به برنامه چهارم داد آن را کلا کنار گذاشت. برنامه چهارم مصوبه مجلس بود. پیش از آن در شورای عالی انقلاب فرهنگی تأیید شده بود. آنها نمیتوانستند آن را کنار بگذارند. کنار گذاشتن آن یعنی کنار گذاشتن قانون. علاوه بر آن هیچ برنامۀ جایگزینی هم داده نشد و به تصویب نرسید. نمیشود که کشور را به شکل روزمره اداره کرد.
- وقتی دولت آقای هاشمی تمام شد، درست است که ما به برنامه دوم نقد داشتیم ولی آن را اجرا کردیم و مبنایی برای تدوین برنامه سوم قرار دادیم اما دولت پس از ما (احمدینژاد) برنامه چهارم را کلا کنار گذاشت.»
متن کامل این گفتوگو در شماره دهم دوهفتهنامه روبهرو به چاپ رسیده است.
انتهای پیام