شناسهٔ خبر: 14943602 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: جمهوریت-قدیمی | لینک خبر

مثله شدن شریک مالی به دست زن ثروتمند

اکرم پس از پنج سال زندگی پشت میله‌های زندان، هنوز هم در دادگاه که حاضر می‌شود، «قتل»، «مثله کردن» و «سوزاندن» شریکش را گردن فرد ناشناس دیگری می‌اندازد و بازپرس پرونده را متهم به دزدیدن ١٥ میلیاردی سکه‌های عتیقه‌اش می‌کند.

صاحب‌خبر -

زن ٥٠ ساله، قبل از دستگیری در کار خرید و فروش میلیاردی ملک و مصالح ساختمانی بود و خانه‌اش در یکی از مناطق ثروتمندنشین پایتخت اما به یکباره، وقتی آفتاب ٤ خرداد ٩٠ تازه غروب کرده بود، زندگی‌اش تغییر کرد و با خون و ساطور، رنگ خشونتی افسارگسیخته به خود گرفت.

او صبح دیروز، در حالی که دستبند به دست داشت و مامور زن زندان بالای سرش ایستاده بود، کم حرف، روی یکی از صندلی‌های شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران نشسته بود. مرور آخرین برگ‌های کیفرخواست صادره از سوی دادستانی اما چهره او را از یک زن آرام میانسال، خارج می‌کند. در آن نوشته شده: «متهم نیمه‌شب اوایل خرداد ٩٠، به دلیل اختلافات مالی که با یکی از شرکایش داشت، او را به خانه‌اش کشاند و با گوشتکوب به قتل رساند. سپس جسدش را در حمام با ساطور مثله کرد، در پتو پیچید و به بیابان‌های اطراف تهران برد. آنجا آن را به آتش کشید و دوباره به خانه برگشت.

 خون روی زمین را پاک کرد اما وقتی دید تنهایی از پس کار بر نمی‌آید، به یکی دیگر از همکارانش زنگ زد و او را به خانه دعوت کرد. مدعی شد لکه‌های خون روی فرش‌ها، شربت آلبالو است و از او خواست در شستن کمکش کند. اما همکارش همان زمان متوجه وقوع قتل شد و پس از دستگیری، علیه متهم شهادت داد.»

پلیس پایتخت پس از اعلام فقدانی مقتول از سوی خانواده‌اش، تحقیقات خود را آغاز کرد و پس از چند روز موفق به کشف جسد مثله و سوزانده شده در بیابان شد. آنها «دی ان ای» آن را مورد آزمایش قرار دادند و هویت مقتول را فاش کردند؛ مردی میانسال در کار خرید و فروش ملک. ردیابی پرینت او نشان می‌داد که در طول روز، بارها با شماره زنی تماس می‌گیرد و آن زن کسی جز اکرم نبود. او دستگیر شد و با اعتراف به قتل گفت: «احمد (مقتول) به من بدهکار بود اما پولم را نمی‌داد.

شب حادثه، سر همین موضوع، در خانه‌ام با او درگیر شدم و با گوشتکوب به سرش زدم. وقتی کشته شد، جسدش را در حمام مثله کردم و لای فرش گذاشتم. آن را به بیابان‌های اطراف تهران بردم و آتش زدم. وقتی برگشتم، به مسعود (همکار) زنگ زدم و به خانه‌ام دعوتش کردم. وقتی خون روی زمین را دید، گفتم شربت آلبالو ریخته. » متهم در نخستین جلسه دادگاه که چندی پیش برگزار شده بود، فشار طناب‌دار را دور گردن خود احساس می‌کرد. خانواده مقتول قصاص می‌خواستند اما پس از مدتی، داماد متهم با پرداخت دیه، رضایت‌شان را گرفت.

متهم را صبح دیروز به شعبه دهم دادگاه آورده بودند تا از جنبه عمومی جرم محاکمه شود اما در حالی که تصور می‌شد، مانند سایر متهمان، ابراز پشیمانی کند تا حکم سبک‌تری از قضات بگیرد، ناگهان حرفی به زبان آورد که همه را شگفت‌زده کرد. دامادش آنچنان تعجب کرده بود که ترجیح داد جلسه را برای مدتی ترک کند. اکرم در جواب قاضی که خواست «یک‌بار دیگر ماجرای قتل را تعریف کند»، با آرامشی خاص گفت: «همه آن چیزی که قبلا گفته‌ام حقیقت ندارد برای همین چیزی از آن یادم نمی‌آید.»

«-این حرف شما یعنی قتل را قبول ندارید؟» - «بله، من کسی را نکشته‌ام.»

تمام ٣٠٠ برگ پرونده چنین می‌گوید که اکرم قاتل است اما او بر بی‌گناهی خود اصرار داشت و تلاش وکیلش هم برای تغییر موضعش بی‌فایده بود. رییس دادگاه با تاکید گفت: «پزشکی قانونی در بازرسی از خانه متهم، نمونه خون متعلق به مقتول را پیدا کرده، در حالی که اکرم سعی داشت آثار جرم را پاک کند، یکی از همسایه‌ها هم صدای درگیری را در شب حادثه شنیده، مسعود هم شهادت داده که در شستن فرش‌های آلوده به خون به متهم کمک کرده است. »

اکرم صدایش را بالا برد «اینها بلوف است» و با تکان‌های دست گفت: «هیچ خونی روی فرش پیدا نشده، اگر این طور بود من خودم، وسط همین خیابان، خودم را به‌دار می‌کشم. نمی‌دانم همسایه چه شنیده، مسعود هم زیر کتک من را قاتل معرفی کرده. اینها همه توطئه چینی است. » متهم مدعی است در خانه‌اش ١٥ سکه دقیانوس و یک نیم تنه ٤٨٠٠ ساله داشته که چشم بازپرس پرونده دنبال آنها بوده و وقتی نتوانسته آنها را از او بگیرد، به زور وادارش کرده تا زیر برگه اعتراف را امضا کند.  دادگاه به پایان خود نزدیک شده بود که داماد در را باز کرد و وارد شد، در حالی که نمی‌دانست مادرزنش، دقایقی پیش، از نفس افتاد و با اسپری تنفسی دوباره سرپا شد. اکرم همچنان مدعی است همکارش را نکشته، مثله نکرده و نسوزانده.