شايد بخش در سايهمانده حمايت از ساخت کالاي ايراني همين باشد: حمايت از صنايع دستي و توليدات محدود کارگاههاي خانگي که اين روزها تعدادشان کم نيست، محصولاتي جذاب و تماما ايراني که راهشان را به صفحههاي مجازي هم باز کردهاند.
اقدام و عمل؛ دولت-ملت؛ امیدوار و استوار
اقدام و عمل؛ دولت-ملت؛ امیدوار و استوار
پایگاه اطلاعرسانی بنیاد ملی نخبگان: «اولين دليلي که در نظر هر کس زنان را به سمت کار در کارگاههاي صنايع دستي ميکشاند، نياز مالي است. درست است که وقتي ميخواهيم از حوزههاي کار هنري حرف بزنيم، سعي ميکنيم دغدغههاي هنرمند را بيش از هر چيز پررنگ کنيم، اما نميتوانيم منکر اين واقعيت شويم که اصليترين دليل «نياز» زنان، بهخصوص زنان سرپرست خانوار همان مفهوم نياز به کار است.
البته اشتباه بسياري از آدمها اين است که نياز را صرفا در نياز مالي اين گروه ميبينند و فراموش ميکنند اين زنان دچار فقر روحي هم هستند. آنها نه فقط براي ادامه زندگي روزمره به پول نياز دارند، که دنبال راهي براي نشان دادن توانمنديهاي خودشان به جامعه هستند و اين چيزي فراتر از نياز مالي آنهاست.» اينها را منيژه سلمانپور ميگويد. امروز شش سال از عمر کارگاه کوچک صنايع دستي او در خيابان شريعتي کرمان ميگذرد.
هرچند در پرتيراژترين روزگار کاري آنها درنهايت پنج زن سرپرست خانوار سفارش دوختهاي اين کسبوکار کوچک را انجام ميدهند، منيژه باور دارد که اگر ذرهاي مهر حمايتها شامل حالشان شود، نه فقط صنايع دستي آنها که تلفيقي از چرم، پته کرمان و گليم است رونق پيدا ميکند، که ميتوان اين قطعههاي هنري را بهعنوان نماينده فرهنگ ايراني به همگان معرفي کرد و در کنار آن وضعيت رواني و مالي زنان بيشتري از منطقه را بهبود بخشيد.
شايد بخش در سايهمانده حمايت از ساخت کالاي ايراني هم همين باشد. حمايت از صنايع دستي و توليدات محدود کارگاههاي خانگي که اين روزها تعدادشان کم نيست و ديگر فقط در محلههاي سنتي و کارگاههاي کوچک توليدي در گوشه و کنار ايران به چشم نميخورند. محصولاتي جذاب و تماما ايراني که راهشان را به صفحههاي مجازي هم باز کردهاند و به اشکال مختلف سعي بر ادامه حيات در بازار رنگارنگ کالاي داخلي و خارجي دارند.
يک زماني با شنيدن اصطلاح «ميد اين ايران» درنهايت ميتوانستيم به فکر فرش تبريز، ميناکاري اصفهان و ترمه يزد بيفتيم، اما به نظر ميرسد اين روزها با وجود سختيهايي که کار در عرصه صنايع دستي دارد، ميدان هنر و فرهنگ توانسته با ورود به عرصه طراحي و ساخت کالاهاي کاربردي، حال و روز بهتري پيدا کند. صنايع دستي ما که روزگاري خريداري آنها براي هر کسي ممکن نبود، حالا با طراحيهاي روزمره و کاربردي راه خود را به زندگي بسياري از آدمها باز کردهاند.
ديگر قرار نيست براي داشتن گليمهاي برجسته به گليمفروشيهاي بازار برويم و چند ميليون تومان خرج کنيم. يک کوله سنتي با طراحي گليم نه فقط جذاب و نشاندهنده فرهنگ و هنر بومي ايران است، بلکه کاربرد روزمره دارد و بهعنوان کالايي سنتي قابل استفاده است.
پیوند کارگاه های خانگی زنانه و تولید صنایع دستی
اين کارگاههاي خانگي که عمدتا از کنج يک اتاق کوچک متولد ميشوند و کمکم راه خود را به عرصههاي بزرگتر توليد و اقتصاد باز ميکنند، به مشاغلي گفته ميشوند که مهارتمحور هستند. طبق تعريف وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعي در پنج گروه بزرگ يعني صنايع دستي، فرش دستباف، امور توليدات دامي، شيلات، صنايع تبديلي و تکميلي کشاورزي، عشايري، امور توليدات گياهي، صنعت و خدمات و فعاليتهاي فرهنگي و هنري طبقهبندي ميشوند و در حال حاضر بيش از 200 شغل مختلف در اين زمينه وجود دارد که بخش اعظمي از آنها به دست زنان ايراني انجام ميشوند.
با اين حساب ورود به حوزه صنايع کوچک دستي و کارگاههاي خانگي توليد محصولات فرهنگي و هنري ايراني، عموما با زنان ايراني پيوند خورده است. گروهي که اين فضاي کار نه فقط موجب اشتغالزايي براي آنها شده که به نظر ميرسد حضور آنها در عرصههاي اجتماعي را قوت بخشيده است. مونا ماهر جواني است که در هفت سال گذشته طراحي و ساخت زيورآلات دستساز با نقش و طرحهاي ايراني را انجام ميدهد. کار را در خانه و به همراهي خواهرش شروع کرده و اکنون کارگاه توليدياش را به کمک زنان و دختران جواني که با او کار ميکنند، ميگرداند.
هرچند کمي از فضاي بازار ايران نااميد است و تمام ترسش از آن است که به علت هزينههاي معمول، مجبور به تعطيلي کارگاه صنايع هنرياش شود، با اين وجود وقتي از او درباره کارکردهاي حمايت از توليد داخلي براي جامعه زنان ميپرسم، ميگويد: «من شخصا تا کنون در مسير کارم با موانعي عليه زن بودنم مواجه نشدهام. درست است که فضاي بازار و نهادهاي رسمي ايران عمدتا مردانه است، اما به نظرم ورود زنان به عرصه توليدات کالاي ايراني، به جامعه ما نشان داده که ما زنها هم ميتوانيم پابهپاي مردان در عرصه توليد ايراني حرفي براي گفتن داشته باشيم. درست است که زنان کمتر به حوزههاي صنعتي و توليدي بزرگ ورود کردهاند، اما مديريت و کارآفريني آنها در زمينه صنايع کوچک و محدود کم نبوده است. من زنان زيادي را ميشناسم که ايدههاي خلاقانه خود را وارد صنايع دستي و هنري ايراني کردهاند و اکنون مشغول به کار در اين حوزه هستند.»
از سوي ديگر کارگاههاي خانگي صنايع دستي تبديل به مکانهاي امن و بيدغدغهاي براي زنان سرپرست خانوار شدهاند. زناني که به هر دليل يا عدم توانمندي قادر به انجام کارهاي رسمي نيستند و حالا خواسته يا ناخواسته، چه دغدغه فرهنگ و هنر سرزمينشان را داشته باشند چه نداشته باشند، در مسير حمايت و ترويج کالاهاي ساخت ايران قرار گرفتهاند. به نظر ميرسد با وجود کاستيهايي که صاحبان اين کسبوکارهاي کوچک فرهنگي از آنها ناله ميکنند، فضاي اشتغالزايي براي زنان در اين حوزه رشد قابل توجهي داشته است.
ستاد توانمندسازي از زنان سرپرست خانوار هم در چند سال گذشته کارگاههاي کوچک و بزرگي براي حمايت از اين زنان راهاندازي کرده است. توليداتي که اگر در نگاه اول منبعي براي کسب درآمد اين گروه ضعيف و آسيبپذير جامعه هستند، از يک ديد بالاتر خدمتي در راستاي توليد ايراني به شمار ميروند و بار ترويج ميراث فرهنگي و هنري کشور را بر دوش ميکشند.
هر چند آمار و ارقام کشور خبرهاي خوبي از روزگار زنان سرپرست خانوار نميدهند، بااينحال تلاش براي بهبود وضعيت زيست آنها به مدد مشاغل خانگي و کارگاههاي کوچک توليدي ادامه دارد. آماري که شهيندخت مولاوردي، معاون امور زنان و خانواده رئيسجمهور، اعلام کرده، ميگويد 82 درصد از زنان سرپرست خانوار در کشور بيکارند. آمار ديگري هم که توسط مرکز آمار ايران منتشر شده، اعلام ميکند از 21 ميليون خانوار موجود در کشور، 2 ميليون و 500 خانوار زن-سرپرست هستند. از نظر اقتصادي خانوادههاي داراي سرپرست زن، در سطح پاييني قرار دارند، بهطوريکه 43 درصد آنها در دو دهک پايين درآمدي قرار دارند. اين عددها حکايت از وضعيت نابسامان زندگي گروهي از جامعه دارد که شايد يکي از کمترين کارهايي که ميتوان براي بهبود معيشت آنها انجام داد، کمک به توانبخشي مالي زندگي آنها از طريق حمايت از توليدات کارگاههايي است که آنها ميچرخانند.
منيژه سلمانپور ميگويد: «همه ما براي بودن و ادامه دادن به پول نياز داريم و هر کداممان راهي براي يافتنش انتخاب ميکنيم. زنان سرپرست خانوار معمولا توانمندي زيادي براي کارهاي رسمي و اداري ندارند. فضاي کار در کارگاههاي خانگي يکي از بهترين شيوههاي درآمدزايي براي آنهاست. بگذاريد اين را هم اضافه کنم که کار صنايع دستي با زنان ظرافت و تنوع بيشتري دارد. معمولا زنان حين کار ايدههاي بيشتري براي تنوع خروجي از خودشان نشان ميدهند و اصل صنايع دستي هم همين است. اينکه هر بار هنرمند با ذهن خود تغييري در محصول ايجاد کند. هيچکدام از کيفهاي توليدي ما در عين شباهت به هم، دقيقا مثل هم نيستند. منحصربهفرد بودن صنايع دستي به نظر من ويژگي زنانه آن و حضور سليقه و ذهن زنانه در آن است.»
در کارگاه زيورآلات مونا ماهر زنان و دختراني کار ميکنند که علاوه بر علاقه به هنر، نياز به منبعي براي کسب درآمد و استقلال دارند. او ميگويد: «اين حس که در يک فضاي امن و کوچک امکاني براي استقلال مالي دختران جوان، هرچند محدود، فراهم کردهام، احساس خوبي به من ميدهد. من از آنها انتظار ندارم که به اندازه من دغدغه توليد محصولي تماما ايراني و بومي را داشته باشند، اما همين که اين شغل را که با عرصه هنر در ارتباط است، برگزيدهاند، برايم کفايت ميکند. چون همه ما درنهايت در يک مسير مشغول هستيم و آن ساخت محصول وطني است.»
محصولات صنایع دستی، جایی برای نفس کشیدن فرهنگ ایرانی
شايد آنچه لزوم روي آوردن به صنايع دستي و محصولات هنري ساخت ايران را مهم ميکند، همراه شدن صفت فرهنگي و هنري در کنار آنها باشد. مختصات سرزميني که در آن زندگي ميکنيم، فرهنگ ما را با طيف گستردهاي از صنايع دستي روبهرو کرده است که کمکم از کارگاههاي دورافتاده خود خارج ميشوند و چند سالي است که به بازار راه پيدا کردهاند و ميان هزاران محصول وارداتي و صنعتي خودنمايي ميکنند. حتي به نظر ميرسد فارغ از حمايت يا عدم حمايت نهادهاي رسمي و سازمانهاي صنايع دستي، حياتشان ضمانت بيشتري پيدا کرده است.
چراکه توليدکنندگان و صنايع توليدي خرد و نوپا را به خود جذب کردهاند. حتي اگر سود و سرمايهشان هم محدود باشند، چون دغدغهاي وراي صرف توليد و فروش دارند، همچنان به فعاليت خود ادامه ميدهند. پيوند صنايع دستي با المانهاي فرهنگي و هنري توليدکنندگاني را به خود مشغول ميدارد که نه فقط به دنبال توليد، کارآفريني و اشتغالزايي هستند، که ميخواهند محصولي بومي و فرهنگي به مخاطب معرفي کنند.
همينجاست که حمايت از صنايع دستي و کارگاههاي کوچک و خانگي ساخت آنها هم معنا پيدا ميکند. پشتيباني مادي و معنوي از آنها صرفا به معناي حمايت از توليد کالاي داخلي نيست، بلکه حمايت از بازتوليد فرهنگ و هنر ايران در قالب محصول داخلي است. منيژه سلمانپور معتقد است شايد محصولات هنري آنها هرگز نتوانند ادعاي رقابت با بازار محصولات وارداتي را داشته باشند، با اينحال خلاقيت و کاربردي شدن محصولات صنايع دستي امروز ايران همان عناصري هستند، که احتمال افزايش استقبال به آنها در بازار تضمين ميکنند: «اگر کار ما به مرحله کيفدوزي ختم شود، قطعا نميتوان انتظار زيادي نسبت به استقبال از آن در بازار داشت. ببينيد ما ادعاي رقابت با بازار نه داريم و نه ميتوانيم داشته باشيم. مخاطبان ما عامه جامعه نيستند و گروههاي خاصي هستند که فقط دنبال محصول هنري ويژه ميگردند. شايد کيفدوزي ما براي خيليها کاربردي نباشد، اما محصول جذاب و فراگيرتر ما در حال حاضر همان معرقکاري و حکاکي است که مورد استقبال زيادي قرار گرفته است و امروز در کرمان تنها کارگاه ما در اين زمينه فعال است.»
مونا ماهر هم که اکنون صاحب کارگاه ساخت زيورآلات است، باور دارد که جوانان عمدهترين مخاطبان کالاهاي هنري و فرهنگي ساخت ايران هستند، چراکه هم دوست دارند خودشان را بهعنوان نماينده فرهنگ ايراني معرفي کنند و هم اين اجناس مطابق سليقه آنها طراحي و توليد ميشوند. او در اينباره ميگويد: «به نظر من در سالهاي اخير سطح سليقه مردم تغيير کرده است. مردم به دنبال کالاي خاص ميگردند و صنايع دستي ايراني و محصولات هنري براي بسياري از مشتريان به خصوص جوانان راضيکننده هستند. ببينيد يک زماني صنايع دستي ما خيلي گرانقيمت بودند و من جوان نوعي نميتوانستم به اين فکر کنم که صنايع دستي کشورم را بخرم و در خانهام داشته باشم. وضعيت در سالهاي گذشته تا حدي عوض شده است. که مثلا به نظر من يکي از دلايل گسترش توليد کالاهاي هنري و فرهنگي ايراني حداقل در تهران راهاندازي جمعه بازار پارکينگ پروانه بوده است.
جايي که شهرداري غرفههاي ارزانقيمت را اجاره ميدهد و فضايي براي جوانان، زنان و بسياري از کسبوکارهاي صنايع دستي و هنري براي فروش محصولاتشان به وجود آمده است. به نظر من هر چه محصولات ايراني بيشتر توليد شوند و در دسترس مردم در بازار قرار بگيرند، فضا براي رشد آنها فراهم ميشود. درست است که جوانان دنبال اجناس خاص هستند و محصولات ايراني دارند راهشان را به سبد مصرفي آنها باز ميکنند، اما عموم مردم همان چيزي را ميخرند که در بازار ميبينند و در بازار ما عمدتا کالاهاي چيني خودنمايي ميکنند. حالا اگر زماني همين توليدات کوچک و محصولات هنري ايراني راهشان را به بازار کشور باز کنند، واقعا وضعيت توليد ما جابهجا خواهد شد.»
بی مهری هایی که شامل حال صنایع دستی می شوند
وقتي شماره منيژه سلمانپور را ميگيرم و خودم را معرفي ميکنم، قبل از آنکه سوالي بپرسم، سر درددلش باز ميشود و ميگويد: «بگذاريد من اول از شما بپرسم که آيا اساسا حمايتي از توليدات داخلي در عرصه صنايع دستي انجام ميشود؟» ميدانم براي اينکه گفتوگويمان ادامه پيدا کند، بايد پاي درددلهايش بنشينم و بگذارم در کنار همه حمايتهايي که خودش از ورود زنان به عرصه صنايع فرهنگي و هنري ايران ميکند، از کاستيها و بيتوجهيها هم بگويد. او ادامه ميدهد: «امروز همه ما ميدانيم که بيش از مردان، زنان وارد اين حيطه کاري شدهاند و به هر دليلي که فکر کنيد، نسبتا موفق عمل ميکنند، اما راه براي زنان فعال در عرصه صنايع دستي واقعا پرپيچوخم است.
من بهعنوان يک زن رشته تخصصيام اين نبوده و روانشناسي خواندهام. من دوران کوتاهي متناسب با رشته خودم کار ميکردم و بعد وارد دنياي هنر شدم. درست است که تمايل و علاقهام به دنياي هنر سنتي مرا به اين سمت کشاند، اما بيتعارف بگويم که يکي از دلايل ديگرش کار پيدا نکردن در رشته خودم بود. اما بايد بگويم کارآفريني نيازمند امکانات ابتدايي است که اگر سرمايه شخصي براي آن وجود نداشته باشد، به حمايت بيروني و دولتي نيازمند است و من از همان ابتداي کار تا امروز حمايتي از نهادهاي دولتي نديدم.»
مونا ماهر هم در تاييد وضعيت نامتعادلي که همچنان بر بازار کشور و صحنه واردات محصولات خارجي حاکم است، ميگويد: «توليدکنندههاي بزرگ و کوچک در بازار ايران براي بهبود وضعيت توليد صنايع دستي بايد با هم متحد شوند. الان بازاريهاي و مغازهدارهاي بزرگ معمولا زير بار اين نميروند که جنسي را که ما توليد کردهايم، بخرند و بفروشند. هر چه به آنها ميگوييم که مواد سازنده کار ما تماما ايراني است، آنها توجهي نميکنند. چون ميتوانند کالاي بيکيفيت با طرحهاي نسبتا مشابه را به شکل انبوه از چين وارد کنند و بفروشند. بازار حامي ما نيست. نهادهاي رسمي هم چندان حمايتي نميکنند. به همين خاطر ما توليدکنندگان کوچک که عمدتا کارمان ساخت محصول هنري و فرهنگي ايراني است، خودمان بايد فکري به حال خودمان بکنيم و متاسفانه ما سرمايه و توانمندي ايستادگي در برابر بازاري را که 60، 70 درصد اجناس اروپايياش هم ساخت چين هستند، نداريم. بازار دنبال منافعش است و کاري به حمايت از توليدکننده کوچکي مثل ما ندارد.
به نظر من هيچ نظارتي روي بازار وجود ندارد و اگر هم هست، کارآمد نيست. چون هر روز واردات محصولات بيکيفيت چيني بيشتر ميشود. همين پارکينگ پروانه که گفتم، واقعا تا مدت طولاني بازار فروش صنايع دستي ايراني بود و بعضي غرفهداران از شهرهاي دور هم براي فروش به آنجا ميآمدند. هنوز هم به اسم بازارچه صنايع دستي و هنري ايراني کار ميکند، اما از وقتي که شهرداري آن را دست پيمانکاران داده، تعداد غرفهها در اين فضاي محدود به هزار تا رسيده و ديگر امکان نفس کشيدن هم در آن وجود ندارد. از طرف ديگر محصولات چيني راهشان را به بازار صنايع دستي ايراني هم باز کردهاند و با قيمت ارزان و جنس کمکيفيتي که مشتري آن را تشخيص نميدهد، در فضايي هم که با نام فروش کالاي فرهنگي و هنري ايراني مشغول است، به ما اجازه کارمان را نميدهند.»
رسالت تولیدکنندگان صنایع دستی و هنری چیست
از مونا ماهر درباره رسالتش بهعنوان يک توليدکننده محصولات هنري ايراني ميپرسم و ميگويد توليدکننده ايراني چه در سطح کلان و چه کارگاه کوچک بايد همواره خودش را از جنس بيکيفيتي که بازار ايران را در دست گرفته متمايز کند و به نظر او اولين راه براي ادامه حيات محصولات هنري و صنايع دستي ايراني در بازار، حفظ و بهبود کيفيت است. «اگر من بهعنوان کارآفريني که صنايع دستي توليد ميکند، بخواهم برندم را به جامعه ايراني بشناسانم، بايد کيفيت محصولاتم را حفظ کنم، وگرنه مشتري فقط يک بار از من خريد ميکند و بعد به سراغ همان جنس وارداتي ميرود. وظيفه من توليدکننده اين است که در مقابل برند خارجي، برند ايراني بسازم و برند شدن هم به همين سادگيها نيست.
بايد در کنار کيفيت، سرمايهام را بيشتر کنم، توليداتم را گستردهتر ادامه بدهم و تبليغات داشته باشم. که البته فکر ميکنم توليدکنندگان کوچک و خانگي در اين سالها به مدد شبکههاي مجازي و تلگرام و اينستاگرام واقعا خيلي خوب توانستهاند خودشان را جا بيندازند و محصولاتشان را بفروشند. به نظر من يکي از بهترين و نامحدودترين عرصههاي تبليغات براي صنايع دستي که پولي براي تبليغات رسمي ندارند، همين فضاي مجازي است. جايي براي تبليغ رايگان و رساندن محصولات به دست مخاطباني از همه جاي ايران.»
منبع: ماهنامه سرآمد
اقدام و عمل؛ دولت-ملت؛ امیدوار و استوار
اقدام و عمل؛ دولت-ملت؛ امیدوار و استوار
∎