در این گزارش که در شماره یکشنبه هفتم شهریور 1395 خورشیدی به قلم ع.درویشی منتشر شده است، می خوانیم: در ترانه های بومی، تالاب انزلی(غازیان)، نام «محبوب آبی» به خود گرفته است؛ اینک ماهیگیر تنها در دل شب و از میان نیزارها، آوای پیرزنی(از تنها بازماندگان تالاب) را می شنود که شیون می کشد: اوهوی، حال «محبوب آبی» خوش نیست!
مرد ماهیگیر در هوای مه آلود، بادگیر یکسره اش را تن می کند، چکمه اش را می پوشد، ماشک (تور) را بر می دارد و درون لوتکا(قایق) می نشیند و به آب می زند و در سکوت شب نیزار، آهسته پارو می کشد و به ژرفای تالاب می رود.
برای گرسنه نماندن زن و فرزند، شب پیش، چندین بار تور انداخته بود و همه بی نتیجه. اینک نیز به امید گرفتن چند ماهی درشت که بفروشد و نانی بخرد، باز تور می اندازد. «لوتکا» آرام و رام ایستاده است؛ پاروها تا نیمه، در زفت لجن پوشیده از «آزولا» فرو رفته اند. ماهیگیر، هوای پر از بوی تند سم، مواد شیمیایی و روغنی و نفتی و پسماندهای بیمارستانی و صنعتی را نفس می کشد و یگانه بویی که به مشامش نمی رسد، عطر گل های لاله و نیلوفر آبی ست؛ ماهیگیر، خیره به نابودی تالاب، به نابودی زندگی خویش می اندیشد.
تپش دل دریایی تالاب انزلی(غازیان)، در میان آشغال ها، رسوبات سمی، فلزات سنگین، سرب و زهرآب کارخانه ها کند شده است. رویشگاه نیلوفر، گل ها و گیاهان و زیستگاه آبزیان، دچار آشفتگی شده است. در همه خبرها از بندرانزلی، سخن از آلودگی های گرانبار و افزایش لجن و کاهش ژرفای آب است؛ اما در نگاه شماری از مردمان غازیان ، نه!
**غازیان، شهر غازهای مهاجر
به شهر غازیان که می رسی، بوی تالاب به مشام می رسد. بافت سازه ها، معماری و بازارچه کهن این شهر، بازتابشی از گذشته های دور بندرانزلی است. از رشت و برای رسیدن به انزلی، باید از غازیان و پل کهن روی تالاب گذشت، تا به دریای خزر(کاسپین) رسید.
زندگی و کسب کار این مردمان، وابستگی زیاد به دریا و تالاب دارد. هنگام ورود به بازارچه، گونه گونی غذاهای دریایی «ماهی دودی، ماهی شور، اشپل(تخم ماهی)، ماهی سفید دریا، کپور و کولی ماهی» جلوه پیشخوان های چوبی مغازه های ماهی فروشان است.
رضا دل آرام، بازاری و از اهالی قدیمی و خوشنام غازیان، انگار چشمش به همه زشتی های تالاب انزلی بسته است:«تالاب انزلی ارزش های زیادی دارد که چندین گونه ماهی خوشمزه، فقط یکی از ارزش هایش است.
سال ها پیش که کرانه نشین تالاب بودم و خانه ام لب آب بود، می دیدم که چگونه هزاران پرنده مهاجر برای زمستان گذرانی به تالاب می آیند و ماه ها میان لاله ها و نیلوفرهای آبی و گل های وحشی و نی زارهایش سر می کنند و منظره های شگفت انگیزی از طبیعت زنده را به به وجود می آورند، نماهایی بی مانند طبیعی که حتی در رویاها هم کمتر دیده می شود.»
دل آرام در ادامه گفت و شنود با روزنامه اطلاعات می گوید: در تالاب از پرندگان زیادی عکس گرفته ام و آن ها را هنوز دارم. در میان تالاب، همه گونه پرنده یافت می شود، از مرغابی گرفته تا غمخورک، قو، پلیکان، فلامینگو، درنا، مرغ ماهیخوار(کولی خور)، دارغاز، سینه سرخ، چنگر، خوتکا، مارگردن، آبوغوپیل، آبچلیک(سقا)، شاهین، شانه بسر(هدهد)، لک لک(لنگ دراز)،
کول کا پیس(چکاوک)، سیره(هف رنگ)، چی چی نی(گنجشک)، سار(سیتی)، چلچله(پرستو)، قرقاول(تُرنگ)، کشکرت(زاغک)، گیل دم زنه(دم جنبانک)، لوله گرد(بوتیمار)، تاووسک و گیلانشاه(مرغ باران)؛ که در این سال ها کم شده اند. تالاب بندرانزلی حتی پناهگاه چهارپایان وحشی و پستان دارانی مانند تمشی(خارپشت)، شال(روباه)، گنج بان(راسو)، کلخوک(گراز)، شنگ و (فک در گذشته های دور) است؛ جانورانی که هم خود را از گزند و آسیب انسان ها در امان می دارند و هم با شکار کردن در طبیعت، ادامه زیست می دهند. از چشم من، تالاب همچنان زیباست و هرگز نمی میرد و فقط باید به آن رسیدگی شود؛ لایروبی شود و آزولاها سوزانده شود. اگر به مشارکت همگانی بها داده شود، مردم با دستان خود، ریشه آزولا را برخواهند کند.
**چشم امید به تالاب
تالاب انزلی(غازیان) یک آبگیر طبیعی، دائمی و دارای آب شیرین است، به گفته غلامرضا میان پشته ای، به سبب جولفی(گودی) و پایین تر قرار گرفتن تالاب انزلی(غازیان) نسبت به قلمروهای جلگه ای، همه آب ها از سراسر گیلان مرکزی به این سو روان است.
او می افزاید: نزدیک به 11 کلان رود(اصلی) و 30 خرد رود(فرعی) و با گستره 3600 کیلومترمربع، پس از آبیاری کشتزارها و شالیزارها و آلوده شدن به آلاینده ای سمی و شیمیایی و پساب های آلوده بیمارستانی، صنعتی و کشاورزی، از حوضه های آبریز به تالاب غازیان می ریزد.
غلامرضا میان پشته ای ـ صیاد، دوران جوانی اش را یاد می آورد و خانه سنتی نی پوش و پدر و دیگر نزدیکان خود را که همگی از صیادان قدیمی غازیان بوده اند: «کار و شغل ایل و تبار مردم بومی غازیان و انزلی، صیادی است و زندگی بیشتر ما وابسته به صید ماهی. ماهیگیران زحمت کشی که برای به دست آوردن کفی نان، ناگزیر دل به دریا زدن هستند و خطر غرق شدن را به جان می خرند. گاه نیز که صیدی نیست، همه اهل خانه، گرد می آیند و تور ابریشمی(ماهیگیری) می بافند؛ تورهایی که باید ماهیانی به خانه بیاورد و به خوراک خانواده برسد و نیمی شور(نمک سود) یا خشک شود برای اندوخته زمستان و زمان تخم ریزی ماهیان که صید قدغن است و نیم دیگر نیز روانه بازار ماهی فروشان شود.
او در ادامه گفت و شنود با روزنامه اطلاعات می افزاید: در گذشته به گونه ای طبیعی، در تالاب انزلی(غازیان) از ماهیان معمولی تا ناب ترین گونه هایش مانند آزاد، سفید، اردک ماهی، قزل آلا، آمور وحشی (واش خوار)، کپور، کولمه، سیم، کاس، سیاه کولی، زردتر پر، سرخ پر، زالون، ماش، زیبا، سوف، فیتو فاک، بیگ هد، کفال، شاه میگوی آب شیرین تالاب، شیشه ماهی، سگ ماهی، مارماهی و اسپیله (گربه ماهی با گوشتی مانند ازون برون)، به فراوانی یافت می شد، ولی امروز نه! در پایان بگویم که مسئولان بدانند که سلامت زندگی صیادان در گرو سلامت تالاب انزلی است.
**همدرد با تالاب
وابستگی تالاب نشینان به تالاب زیاد است این وابستگی تازگی ندارد و دیرینه است، از تباری به تبار دیگر!
در آسیب شناسی تالاب انزلی همه بر این باورند که در این سال ها همسایگان از دوسو (هم تالاب و هم تالاب نشینان)، آسیب دیده اند. هرچه تالاب زخم برداشته، زخم های دیرین تالاب نشینان نیز فزونی یافته است. در گذشته های دور که چیزی به نام زهرآب بیمارستان ها، پسماند کارخانه ها، «سم آب شالیزارها» و دیگر آلودگی ها وجود نداشت، تالاب انزلی با همسایگان تالاب نشین خود، زندگی و زیست خوشی داشت؛ تالاب هرآنچه داشت بر کف دست می گذاشت و تالاب نشینان نیز نه به قدر «آز»، بلکه اندازه نیاز خود صید بر می داشتند. نیِ تالاب را سایه انداز کلبه خود می کردند و ماهی اش را سفره آرای فرزندان خویش؛ اما امروز، همه آن توازن و تعادل بر هم خورده است.
حسن خوشرفتار ـ صیاد، با فرزندان خود، یکی از همسایگان دیرین تالاب انزلی (غازیان) است و خانه اش چسبیده به آب تالاب: «زیاد شدن لجنآب، کم شدن آب تالاب و کاهش ماهیان آن، سبب شده است که صید و صیادی و زندگی در کنار تالاب، معنای زیبای خود را از دست بدهد. بچه های من که مانند من عاشق تالابند، دیگر بوی تند و زننده اش را هم تاب نمی آورند و برای خودم نیز جای شگفتی است که چگونه هنوز مانده ام، در حالی که همه همسایگان از این جا فرار کرده اند!
او در ادامه گپ و گفت با روزنامه اطلاعات می گوید: مشکلات گوناگونی دست به دست هم داده اند تا صیادان سفر کرده از تالاب، آزرده شوند و رنج مهاجرت را به جان بخرند و با سختی و نداری و بیکاری غربت بسازند و در دیگر شهرهای کشور آواره شوند و به کارهایی بپردازند که نه در شأن یک صیاد است و نه آن را دوست دارند و نه بلدند خود انجامش دهند.
ما (یعنی تالاب غازیان و مردم تالاب نشین) چوب کارخانه های صنعتی و سم شالیزارها و آلایندگی کارگاه و هرزآب شهرهای گیلان و آلودگی رودخانه ها را می خوریم. اینک بسیاری از صیادان را پس از عمری ماهیگیری، می بینید که دستفروشی می کنند، زیرا کار دیگری بلد نیستند. ماهیان دریا کم شده است و امکان ماهی فروشی هم نیست، گروهی دیگر از صیادان نیز از بیکاری، زندگی هایشان از هم پاشیده است.
حسن خوشرفتار با این سخن که بندر انزلی یک شهر ساحلی و گردشگری است، می افزاید: گردشگران بسیاری برای خوشگذرانی های سالم و یا درمان ناراحتی های پوستی خود از دیگر شهرها می آیند و در فورش(ماسه) و زیر آفتاب درمانگرش دراز می کشند و در دریایش شنا می کنند و از غذاهای دریایی موجود در شهر می خورند؛ ولی چون بندرانزلی و غازیان صنعتی نشده است، ساکنان انزلی زندگی خوش و راحتی ندارند و از کمترین امکانات زندگی برخوردار نیستند و همیشه درگیر به دست آوردن لقمه ای نان خشک اند. اگر در گذشته، کاری داشتند، همیشه نگران امنیت شغلی خود بوده اند؛ امروز هم که شغلی ندارند، نگران فردایند که مبادا بدتر از این پیش آید. ما نه بیمه ایم و نه آینده ای داریم و به هنگام بیماری و از کار افتادگی، مگر خدا فریادرسی نیست.
**مُل نو (موج شکن جدید)
آرش. ش ـ کارشناس محیط زیست، با این سخن که کنارگذر انزلی، پیوند تالاب و دریای خزر را گسسته است، می گوید: اینک در رسیدگاه (تلاقی) دریای خزر و تالاب انزلی (غازیان)، ستون ها و شناژها و سنگ ها و پایه ها بتنی را می بیند که 2 پدیده طبیعی دیرین (دریای خزر و تالاب انزلی) را از هم جدا کرده است تا نفس های واپسین تالاب را نیز از او بگیرد؛ که تالاب دیگر راهی برای نوبه نو کردن آب خود با آب دریا نداشته باشد.
اینک هاله سیاهرنگی، گرد سازه های نو به وجود آمده که نشانگر ژرفای آلودگی و کاهش ژرفای آب تالاب است. در یک تصویر هوایی که از محل گرفته شده این لکه های سیاه هاله مانند، به خوبی نمایان است. «مل نو» و دیگر ساخت و سازهای جدی، هم ساختار فیزیکی و طبیعی تالاب و دریا را از میان برده و هم با رسوبات سنگین خود بر آلودگی تالاب افزوده و هم دایره زیستی را بر آبزیان و دیگر موجودات زنده و ماهیان، تنگ تر کرده است.
او در ادامه گفت و شنود با روزنامه اطلاعات می افزاید: ماهیان برای تخم ریزی، راهی مگر وارد شدن از دریا به تالاب و سپس به رودخانه ندارند و ماهیان از تخم درآمده نیز باید به دریا برگردند؛ که اینک این راه بسته شده است. حتی اگر ماهیان، راهی به تالاب بیابند، در کم آبی تالاب و لجن سنگین و آلودگی رودخانه ها تباه خواهند شد.
در جهان امروز، برای برپا کردن هر سازه ای و برای جلوگیری از ویرانی محیط زیست از شمار دریا و جنگل و تالاب و رودخانه، از پل های معلق (کم تر آسیب رسان) بهره گرفته می شود، ولی در کنارگذر بندرانزلی (جاده بین المللی) ده ها پایه غول آسای بتنی، با نامهربانی در دل تالاب فرو شده و زخمی عمیق ایجاد کرده و به ویرانی گسترده ای از زیست محیط انجامیده است.
بی گمان دانشمندان متخصص مستقل و کسانی که به هرگونه نهاد و اداره و سازمان دولتی ناوابسته اند، مطمئن ترند؛ بنابراین پیش از راه اندازی هر طرح با پیاده کردن هر پروژه ای باید نخست معیارهای استانداردهای جهانی را لحاظ کرد و آن را با تایید مراکز علمی و سازمان های محیط زیستی و مراکز دانشگاهی رساند و با رایزنی دانشمندان ناوابسته، دست به کار شد. ولی این کار در گذشته انجام نشده است و زیست محیط دوروبر تالاب از طرح های ناسالم و برنامه های نادرست و پروژه های کارشناسی نشده اداره ها و سازمان ها و نهادها و شهرداری ها، آسیب جدی دیده است. برخی پروژه ها را نیز به سبب نبود مطالعات میدانی همه سویه، ناچار شده اند نیم کاره رها کنند و زیانش برای تالاب و مردم مالیات دهنده، باقی مانده است.
این خرابکاری ها زمانی به اوج می رسد که اجرای پروژه ها به پیمانکاران غیربومی و غیر حرفه ای و بی درد سپرده می شود که هیچ شناختی از سازو کارهای بومی نداشته اند و ندارند و دلسوز طبیعت این قلمرو نبوده اند و نیستند و به کاری ورود کرده اند که حتی در آن زمینه، تجربه بسنده ندارند و به جای برداشتن ابرو، چشم را کور کرده اند! اینک برآیند همه ندانم کاری ها این است که با شهری روبه رویم که به رخدادهای ناگوار (بخوانید فاجعه) زیست محیطی دچار است.
**«واش» همه چیز خور
در آغاز پیدایش زندگی بر روی کره زمین، جلبک ها با تولید اکسیژن، لاروها را به وجود آوردند و سپس دوزیستان پدید آمدند و به خشکی آمدند و سرانجام انسان پدیدار شد. اما اینک آزولا، گونه ای جلبک ریزبرگ و بسیار سازگار با محیط های گوناگون، پیام آور نیستی و مرگ است و رویش شتابانش، رویه آب ها را می پوشاند و جلوگیر رسیدن نور خورشید و اکسیژن به آبزیان در ژرفای آب است. این جلبک با فروکشیدن مواد غذایی به درون خود، زیستگاه ها را بی غذا می گذارد و به آهستگی، سبب مرگ گونه های گیاهی و جانوری تالاب می شود.
آزولا که تالاب را به سیاه چاله ای بدبو و غیر زیستی دگردیس کرده، تاکنون سبب خفگی برخی گیاهان مفید و نابودی آبزیان زیادی شده است و اینک پرنده مهاجری در تالاب انزلی (غازیان) فرود نمی آید. در این یک و نیم دهه، این مهمان ناخوانده، به زیستگاه های آبی بسیاری در گیان یورش برده و هم گیاهان را خورده است و هم اکسیژن و غذاهای آبزیان را.
مهندسی حسین ابراهیمی ـ پژوهشگر در این باره می گوید: از دیگر چالش های اکوسیستم تالاب انزلی (غازیان)، سنبل آبی و جلبک آزولا است که هر 2 غیر بومی و خوش رویش و ویرانگرند. بافت پیوسته برگ های این 2 گیاه از رسیدن نور و اکسیژن به آبزیان و دیگر گیاهان آبی جلوگیری می کند و سبب نابودی آن ها می شود. آزولا با همکاری 2 سازمان داخلی و در قالب یک طرح پژوهشی و با هدف تولید کود سبز سالم گیاهی و نیز خوراک و غذا برای چهارپایان و مرغداری ها، از جنوب شرقی آسیا به گیلان آورده شد. این جلبک، نخست کشت آزمایشگاهی شد و پرورش یافت و سپس مورد بهره برداری محدود قرار گرفت؛ و سپس در آب رودخانه ها رها شد و جریان آب آن را به تالاب انزلی (غازیان) رساند.
آزولا در زمان اندکی ریشه دواند و رشد کرد و فاجعه به بار آورد و سال هاست که به گلوی تالاب پیچیده است و فشار می آورد. امکان نابودی فیزیکی این جلبک وجود ندارد، ولی تاکنون، یگانه گامی که در این راه برداشته شده، همان ریشه کنی و گردآوری و نابودی فیزیکی بخش کوچکی از پهنه گسترده این جلبک بوده که سودی هم نداشته است!
*منبع: روزنامه اطلاعات
**گروه اطلاع رسانی**9165**9131
محبوب آبی در «آزولا» غرق می شود
تهران- ایرنا- روزنامه اطلاعات در صفحه گزارش با اشاره به ادامه بحران آلودگی تالاب بندرانزلی، در گزارشی وضعیت کنونی این تالاب را بررسی کرد و نوشت: این تالاب که در ترانه های بومی نام «محبوب آبی» به خود گرفته است، حال خوشی ندارد.
صاحبخبر -