رسانهها در عصر انقلاب ارتباطی بهویژه در یک دهه گذشته از ویژگیهای خاصی نسبت به قبل برخوردار شدهاند. رسانهها که جامه مجازی را بیشتر از جامه قبلی ترجیح دادهاند، اکنون در یک پیچ تاریخی به دنبال دستیابی به هویت تازه در عرصه تأثیرگذاری اجتماعی گام برمیدارند.زمانی مطبوعات به عنوان رکن چهارم دموکراسی در ادبیات سیاسی جهان مطرح شد و امروز مطبوعات به عنوان شاخص رسانه پا را از آن فراتر گذاشته و به سوی عنصری قدرتمند در شکلگیری جامعه سیاسی در جهان وارد عرصه تعاملات اجتماعی شدهاند. رسانهها که اکنون از کانونهای تولید خبر و خبرنویسی به درون خانهها و همراه شهروندان وارد شدهاند، کارگزارانشان از خبرنگاران رسمی به خبرنگاران غیررسمی تسری پیدا کرده و توانستهاند به صورت لحظهای در شکار خبر (اعم از عکس و نوشته و فیلم و..) وارد شوند. آنها با عمقپیداکردن در درونیترین لایههای جامعه قادرند رویکردها، نگاهها و اقدامات را متأثر کنند و سازههای جوامع را بهبود بخشیده یا دچار التهاب کنند؛ بنابراین رسانه با جایگاهی چنین بلند اکنون در قدرت قرار گرفته و قادر است با همآوایی و همدلی با صاحبان قدرت تصاویر مؤثری از نهادینهکردن انتظارات اجتماعی و رویکردهاي سیاسی را در جامعه نشر دهد. در این راستا عدالت جنسیتی به عنوان یک رویکرد جایگزین در رفع نابرابریها در جامعه که از سوی جمهوری اسلامی در کنار دیگر رویکردهایی که جهان تاکنون برای پاسخگویی به این نیاز ارائه کرده، قرار گرفته است. این رویکرد با پذیرش نقشهای منحصربهفرد زنان درصدد است تا با نگاهی واقعگرایانه منطبق بر باورها و فرهنگ جوامع به صورت عینی این مهم را مرتفع کند. عدالت جنسیتی در واقع تلاشی برای ایجاد فرصتهای برابر بر مبنای تفاوتهای واقعی و نه ساختگی، میان زنان و مردان است تا بتواند بر مبنای رویکردی برگرفته از فرهنگ و واقعیت جهتگیری اصیلی را برای رفع نابرابریها میان زنان و مردان در جوامع ایجاد کند. ازاینرو با توجه به جایگاه رسانه در عرصه سیاست و جامعه به عنوان قدرت تأثیرگذار، اطلاعرسان و فرهنگساز باید به دنبال تعاملی سازنده از جنس اثرگذاری مثبت برای نهادینهکردن بود؛ رویکردی که میتواند با تعامل و تأمل بیشتر در میان لایههای گوناگون سازمانی و مردمی فرایند کاهش نابرابری را سرعت ببخشد و فرایند تعادل در جامعه را تسهیل کند. رسانه با بهکارگیری ظرفیتها قادر است این رویکرد را در بطن جامعه ارائه کند و با رفع دغدغهها و نگرانیهای احتمالی، نخبگان را همراه و جامعه را در برابر واکنشهای نامناسب واکسینه کند. رسانه با تکیه بر قدرت تأثیرگذاری میتواند نگاه مثبت به این رویکرد را برای ارائه به جامعه جهانی در لایههای قدرت نشر دهد و فرایند تعادلبخشی به جوامع را تسهیل کند. درواقع اکنون که اقتدار رسانه بر کسی پوشیده نیست و رسانه قالب همهگیر و فراگیر را پیدا کرده، نقطه عطف تاریخ بشری برای نشر ادبیات بهبود شرایط زیست انسانی در جوامع ایجاد شده است و کمتوجهی به این فرصت و نقش بیبدیل رسانه در این مهم کارکردی نامتناسب را در جامعه ایجاد میکند.
این رسالت تاریخی برای رسانه بهویژه به دلیل طرح این ایده از سوی جمهوری اسلامی ایران نهتنها فرصتی برای رفع نابرابری جنسیتی در داخل را فراهم کرده؛ بلکه امکانی بیبدیل برای فرصتهای جهانی را که نظام سیاسی کشور مدعی بهبود آن است، ایجاد کرده است.ازاینرو تمرکز بر عدالت جنسیتی از سوی رسانه قادر است فرایند عدالتگستری در جامعه را تشویق و ترغیب کند؛ چراکه پهنه عملیاتیشدن عدالت جنسیتی بر مبنای عدالت عمومی است؛ بنابراین به رسانه با دو انتظار اساسی میتوان توجه کرد:
1- اصلاح سازمانی و تسری عدالت جنسیتی در سازمان کار رسانههای رسمی اعم از مطبوعات و صداوسیما و... .
2- اصلاح رفتاری و عملکردی سازمانهای رسمی برای باور عدالتبخشی در اقدام.
در بخش نخست رسانهها با پالایش رفتارهای پدرسالار باید رویکرد عدالت جنسیتی را از خود آغاز کنند و فرصتهای مدیریتی و سازمانی بیشتری را در اختیار زنان همکار قرار دهند و در بخش دوم با نشر ادبیات عدالت جنسیتی با نهادینهکردن این مهم به عنوان یک باور و مطالبه دستگاههای اجرائی در عملیاتیکردن این رویکرد در تصمیمگیریها و تصمیمسازیها مانع نشر نابرابری جنستی در جامعه شوند.
در این راستا توجه به نشر ادبیات نابرابری جنسیتی از مهمترین عوامل در ایفای این نقش برای عبور است.
اینجاست که رسانه پاشنه آشیل نشر عدالت جنسیتی در جامعه میشود.
رسانهها پاشنه آشیل ایجاد عدالت جنسیتی
زهرا نژادبهرام . فعال زنان و رسانه
صاحبخبر -