انتخاب نام مدینه در نگاه اول محل تأمل است، شاید این نامگذاری توجهی به مدینه فاضله یا همان اتوپیایی دارد که بشر از اول تاریخ به دنبال آن بوده و سعی میکند شهر و دیار خود را آن گونه بسازد یا حداقل در رویای آن است.
مدینه از بسیاری جهات یکی از بهترین و البته متفاوتترین آثار سیروس مقدم است که در این سالها گونههای متفاوتی را در سریالسازی آزموده و نکته جالب و جذاب این اثر بدون شک ساخته شدن آن بعد از مجموعهای همچون پایتخت است. این مجموعه از زوایای مختلفی همچون داستان، نویسنده، کارگردانی و بازیگری قابل بررسی است که به آن خواهیم پرداخت.
داستان
مدینه بتازگی همسرش را از دست داده است. جهان همسر او و مالک نیمی از یک کارخانه محصولات غذایی در شمال کشور در دریا غرق شده است. مدینه به همراه بهمن پسر جهان که حاصل ازدواج اولش با زنی به نام روحی است، به دنبال خرید سهم عبدی شریک کارخانه هستند، اما به دلیل کارشکنیهای او و حسادت روحی موفق به انجام این کار نمیشوند. عبدی در حادثهای مشکوک کشته میشود و بهمن که پول هم نزول کرده متهم به این قتل است و به همین دلیل میگریزد. مدینه با وجود تمام مشکلات سعی میکند خانواده از هم پاشیده شده را جمع کند. او با پخت غذای خانگی و توزیع بین رانندههای تاکسی دوباره کار را شروع میکند و... .
مدینه قصهای زنانه با محوریت ایستادگی یک زن در مقابل مشکلات است که در مقابل تمام ناملایمات و سختیها سعی میکند کم نیاورد. آدمهای داستان هر کدام به گونهای بر مشکلات او میافزایند. روحی هووی او به طور طبیعی از مدینه متنفر است. بهمن پسر روحی و جهان با وجود این که رابطهاش با مدینه در حد مادر و فرزندی است به دلیل احساساتی بودن و ندانمکاری، مدینه را به دردسرهای بزرگی میاندازد و جالب اینجاست که در نگاه اول بیننده تصور میکند مدینه مادر واقعی اوست. عبدی شریک جهان، فردی تنها و البته منفوری است که سالها به مدینه علاقه داشته و وقتی جهان میمیرد سعی میکند با مدینه و سپس با روحی ازدواج کند و حتی حاضر است در این راه درباره کارخانه و سهمش هم انعطاف نشان دهد که البته کشته میشود. عزیز برادر روحی جوانی معتاد و خرد شده است که به غیر از خواهرش پناه و یاوری ندارد و احساسات دوگانه او درباره بهمن یا حتی مدینه باعث میشود در بسیاری از نقاط عطف داستان حضوری موثر داشته باشد.این برادر تنها و البته دارای مشکلات اخلاقی و اجتماعی در اثر بعدی نعمتالله یعنی پشت بام تهران هم به نوعی تکرار میشود. انوشه برادری به نام بهادر دارد که همیشه ناچار است تاوان اشتباهات این برادر ناخلف را بپردازد.
مدینه قصهای تلخ و در عین حال چند لایه دارد که با لحن خاص خود ویرانی یک خانواده و شکلگیری مجدد آن را به تصویر میکشد. این قصه البته با محوریت مدینه جلو میرود، اما بهمن و خامیهایش هم نقش مهمی در تمام اتفاقات دارد. مدینه از دسته آثاری است که در آن احساسات و روابط انسانی همچون حسادت، خشم و دروغ نقش ویژهای دارد و اصولا عناصر اصلی پیشبرد درام هستند. این ویژگیها باعث میشود در طول داستان هر کدام از شخصیتها دارای شناسنامه رفتاری مختص به خود شوند و در نقاط عطف، این واکنشها را نشان دهند. در لایههای پنهان و زیرین داستان هم مباحثی همچون تولید داخلی و حمایت از آن وجود دارد. کارخانهای ایرانی که مواد غذایی تولید میکند به دست دلالانی میافتد که صرفا به فکر استفادههای غیرقانونی از کارخانه هستند و سرنوشت تولید و اشتغال کارگران برایشان کوچکترین اهمیتی ندارد. نکته مهم دیگر در این مجموعه که البته در سریال ثریا هم به شکل دیگری مطرح میشود بحث نزول و اثرات و عواقب وحشتناک آن در زندگی آدمهاست. در مجموعه مدینه وقتی بهمن به سراغ نزول میرود به راحتی میشود پیشبینی کرد سیاهی رنگ غالب زندگی آنها خواهد شد و دقیقا همین اتفاق میافتد. ازدواج بهمن با هانیه با وجود یک نوزاد چند ماهه در مرز فروپاشی قرار میگیرد و در نهایت همه خانواده جهان مجبور به اقامت در یک مسافرخانه میشوند. این ته خط این خانواده است که زمانی در رفاه و شکوه زندگی میکردند. از این پس برای همه آدمهای قصه مهمترین سوال این خواهد بود که چرا به اینجا رسیدهاند؟ واکاوی گذشته و مرور اتفاقات پیش از این باعث میشود آدمها به هم بیشتر نزدیک شوند و احیانا یکدیگر را به دلیل خطاهایشان ببخشند.
مدینه داستانی بر مبنای کنکاش در روابط انسانی و البته قضاوت هاست.این مجموعه در بسیاری از موارد تابوهای رایج در فرهنگ عامه را میشکند و تصویری متفاوت ارائه میدهد. اوج این تابو شکنی درباره رابطه مدینه و بهمن است که نامادری بهمن بسیار عاقلانه تر و البته مهربانتر از روحی مادر واقعی اوست و از این جهت شکستن این پیشفرضهای ذهنی مخاطب، اتفاق مهمی در این مجموعه است.
نویسندهای با امضای مشخص در فیلمنامه
سعید نعمتالله، نویسنده جوان بسیاری از سریالهای تلویزیونی سالهای اخیر، طراح و نویسنده مجموعه مدینه است. نویسندهای که در تکتک دیالوگها و سکانسها میتوان رد پای او را یافت.خصیصه اصلی نوشتههای نعمتالله طراحی موقعیتها بر مبنای برخورد آدمها با یکدیگر بر مبنای دیالوگها و گفتوگوهایی با لحن خاص است. لحنی که در بسیاری از موارد به آدمهای جنوب شهر شباهت دارد و شاید در زندگی روزمره کمتر وجود داشته باشد و معادل سینمایی آن را بتوان در آثار مسعود کیمیایی یافت. این شخصیتها علاوه بر موقعیتهای خاص همگی نامهای ویژهای هم دارند که برای مخاطب جذاب است. نامهایی همچون مدینه، عزیز، میکائیل، غیاث و البته آهی که همگی برخواسته از کاراکترهایی متفاوت هستند.
نعمتالله در بسیاری از سریال هایش انسانها را در تنگناهای جدی و موقعیتهای پیچیدهای قرار میدهد و سپس قصه را بر مبنای کنشهای او پیش میبرد. دو تجربه آخر و همکاری مشترک سیروس مقدم و سعید نعمتالله یعنی مدینه و میکائیل دقیقا از همین الگو پیروی میکنند. الگویی موفق در تلویزیون که به احتمال زیاد ادامه پیدا خواهد کرد و جالب اینجاست که نعمتالله خود معترف است قصد نوشتن بر مبنای جهان واقعی را ندارد و اصولا از رئالیزم صرف فاصله بسیاری گرفته است. این فاصله به مرور برای این نویسنده تبدیل به یک لحن و سبک خاص شده که مختص خود اوست.
گروه بازیگران
مدینه از جهت بازیگری ویژگیهای خاصی دارد که به نوعی یک خطرپذیری بزرگ در کارنامه سازندگانش محسوب میشود. پریوش نظریه که تا پیش از این بیشتر در فیلمهای سینمایی حضور داشته است برای نقش مدینه کاشانی انتخاب میشود و به نظر گزینه صحیح و هوشمندانهای است. نظریه بخوبی شخصیت مدینه را به تصویر میکشد. زنی همسر از دست داده که در مقابل تمام مشکلات، بدبینیها و حسادتها میایستد و در نهایت نقطه اتکای خانواده باقی میماند. چهره آرام به همراه نوعی خاص از ادای دیالوگ باعث میشود مدینه همانی باشد که بیننده در ذهن دارد. مهرداد صدیقیان در نقش بهمن همان جوان خام، ناآرام و البته غیرتی داستان است که در مواجهه با اتفاقات، بیشتر به مامان مدینه که نامادری اوست تکیه دارد تا روحی مادر واقعیاش و البته در سکانسهایی که او با عبدی بر سر مادرانش درگیر میشود میتوان قدرت بازیگری این جوان را مشاهده کرد.
شبنم مقدمی در نقش روحی کاملا با تکنیک توانسته این کاراکتر را بازی کند. کاراکتری که به دلیل جدا شدن از جهان با وجود عشق به او هرگز نمیتواند مدینه را ببخشد. این احساس که در بسیاری از مواقع با یک بیمنطقی آشکار همراه است در اواخر قصه جایش را به نوعی درک و همدلی میدهد که مقدمی هر دو را بخوبی اجرا کرده است.
مهدی سلطانی سروستانی یکی از پدیدههای بازیگری سالهای اخیر تلویزیون، در نقش عبدی توانسته زوایای پنهان یک شخصیت منفی را به زیبایی ترسیم کند. شخصیتی که از هیچ کاری برای تصاحب کارخانه جهان و مدینه فروگذار نیست و اتفاقا برخلاف بسیاری از شخصیتهای منفی تکبعدی، دارای ابعاد گوناگون شخصیتی است. سلطانی با گریمی متفاوت در این نقش بخوبی نشان میدهد یک بازیگر حرفهای و تحصیلکرده تئاتر تا چه حد میتواند در تلویزیون سطح بازیگری را ارتقا دهد.
اما بیشک غافلگیری بزرگ مدینه، مجید صالحی در نقش عزیز است. بازیگر کمدی دو دهه اخیر این بار در یک نقش جدی و تلخ، جوانی معتاد و درهم شکسته را به تصویر میکشد که پناهی جز خواهرش ندارد. صالحی در این نقش یک نکته را بخوبی ثابت میکند، این که وقتی یک چهره خندان و بازیگر آثار کمدی دیگر نمیخندد و نمیخنداند تا چه حد میتواند تلخ باشد. تلخی به مراتب بیشتر از بازیگران غیر کمدی که تا اعماق روح بیننده نفوذ میکند و به نظر میرسد این نکته در مورد عزیز کاملا هوشمندانه از طرف کارگردان اتفاق افتاده است، بهگونهای که مدینه به لحاظ انتخاب بازیگر و چینش آنها در کنار هم از شاخصترین آثار سیروس مقدم است.
مدینه داستانی دارد که همه ما دوست داریم برای چند لحظه هم که شده چنین شخصیتی را تجربه کنیم.
سرمایه سریال سازی تلویزیون
در تیتراژ سریال دایی جان ناپلئون و چند سال بعد کوچک جنگلی نامی به عنوان دستیار آمده که در حال حاضر یکی از مطمئنترین سریالسازان تلویزیون است. سیروس مقدم فیلمساز باهوشی است که با سه فیلم ناموفق در سینما کارش را شروع میکند و با هوشمندی به سراغ تلویزیون و سریالسازی میرود. به سوی افتخار و روزهای زندگی اولین تجربه کاری او هستند که اتفاقا اولی بسیار طرفدار پیدا کرد. پلیس جوان گام بعدی است و اینجاست که مقدم میتواند اعتماد مدیران تلویزیون را جلب کند. از این پس او به طور متوسط هر سال یک سریال کارگردانی میکند تا در سال 85 سریالی را به روی آنتن میفرستد که به روایتی رکورد بیننده در تلویزیون را تا آن زمان شکسته است. نرگس به دلیل داستان جذاب و البته مرگ غمانگیز زنده یاد پوپک گلدره بازیگر نقش نرگس بشدت دیده میشود. این سریال بدون شک نام سیروس مقدم را در صدر کارگردانهای تلویزیون قرار میدهد و این نکته در کنار دو ویژگی تکنیکی دیگر او باعث میشود سیل پیشنهادات به سویش روانه شود. اول سرعت فوقالعاده او در فیلمسازی که بشدت در کارهای مناسبتی برای مجموعه تلویزیون حیاتی است و دوم شناخت فوقالعاده او از ذائقه مخاطب که باعث میشود سیروس مقدم بدون هر گونه اغراقی یکی از سرمایههای سریالسازی تلویزیون محسوب شود، اما به اعتقاد نگارنده اوج کار او مجموعه پایتخت بخصوص قسمتهای اول و سوم آن است که مدلی جدید از سریال سازی در تلویزیون را بوجود میآورد.
مقدم توانایی این را دارد که درست چند ماه بعد از مجموعهای مانند پایتخت به سراغ قصهای جدی و تلخ همانند مدینه برود و اتفاقا توانایی خود را در آنجا هم نشان دهد. توانایی که در روزهای سخت همواره به تلویزیون کمک کرده است.
مجتبی نوایی