آیتا... جوادی آملی:«ما در این سفر کوتاه ... یک مترجم داشتیم که بین ما و معاون وزیرخارجه در اتومبیل حاضر بود، ولی در کاخ، مترجم دیگری بود؛ این شخص حرفهایی را که بین ما و معاون وزیرخارجه رد و بدل میشد، ترجمه میکرد. وقتی که حرفها تمام شد، من از او سوال کردم: چند روز است که برف میآید؟ او نیز همین مطلب را از معاون وزیرخارجه سوال کرد. در برگشت نیز از او سوال کردم: شما فارسی را در کجا یاد گرفتهاید؟ این را نیز از او سوال کرد! اینها در این حد از فشار هستند.»
دکتر محمد جواد لاریجانی: «در جلسه با گورباچف سعی کردم دقت توجه به نامه را بالا ببرم و گاهی که نیاز بود توضیح بیشتری می دادم.
مترجم خوبی داشتیم، اما متن نامه امام(ره) سنگین بود.
مثلا ایشان [در قسمتی از نامه] به عدم تنازل وجود به مادیات اشاره کردند که برهان مهمی بود و باید برای طرف روسی تبیین می شد.
من ... در 2 یا 3 مورد حساس وارد شدم و توضیح دادم تا مسئله بیشتر باز و گیرا شود.»
مرضیه حدیدهچی دباغ:«مسئول تشریفات خود آقای گورباچف به استقبال ما آمدهبود. من احساس کردم این بنده خدا، وقتی چشمش به چادر من و عبای آیتا...جوادیآملی افتاد، قدری هول کرد و نمیدانست که چه خبر است؟ طبیعتاً در دنیا مرسوم است وقتی هیئتی وارد کشوری میشود، گلی که برای استقبال آورده میشود، به رئیس هیئت میدهند، این مسئول تشریفات دسته گل را به من داد و من احساس میکردم که تنش میلرزید و نمیفهمید چه کار میکند. من دسته گل را محضر آیتا...جوادیآملی دادم.»
∎