سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - سیدجعفر علمداران، پژوهشگر، دکتری زبان و ادبیات فارسی و استاد دانشگاه: با توجه به تفاوت متن شاهنامه با متون تاریخی در مورد سلسله اشکانیان مجبوریم پادشاهی اشکانیان را در متن تاریخ جستوجو کنیم، به دنبال این موضوع ابتدا به سراغ اردوان میرویم. نام اردوان به زبان پهلوی «ارتبان» یا «ارته پان» است که به «نگهبان درستکار» ملقب بوده است، محل مرگ او در اصطخر در نبرد با اردشیر بابکان است، تبار اردوان به گشتاسپ میرسد.
در توضیح شخصیت اردوان از زبان علامه دهخدا میخوانیم:
اردوان نام عدهای از ایرانیان باستان و از آن جمله ۵ تن از شاهان اشکانی و نام پادشاهی بوده از نسل گشتاسب. رجوع به اردوان اول، دوم، سوم، چهارم، پنجم و غیره شود. این نام مرکب است از ارته تقدس و درستکار و بان یا پان به معنی حافظ، حامی و نگهبان و اردوان به معنی نگهبان درستکاران است. در فرهنگ رشیدی آمده که معنی ترکیبی آن «نگاهدارنده خشم» است و آن صحیح نیست.
فردوسی در شاهنامه از دو اردوان یاد کرده:
چه زو بگذری نامدار اردوان
خردمند و با داد و روشن روان
جو بنشست بهرام از اشکانیان
ببخشید گنجی به ارزانیان
ورا خواندند اردوان بزرگ
که از نیش بگسست چنگال گرگ.
و در حقیقت پنج اردوان اشکانی در روایات داستانی ایران که به فردوسی رسیده تبدیل به دو اردوان شده است.
اما پادشاهی اردوان دوم (اشک هشتم) اینگونه است که او هشتمین شاه ایران از خاندان اشکانی است در سالهای (۱۲۸- ۱۲۳ پ.م).
او عموی فرهاد دوم بود و پس از کشته شدن وی به دست سکاها، بر تخت شاهی نشست. اردوان دوم (اشک هشتم) مجبور به ادامه مقابله با قوم سکاها که در منابع چینی بنام (یوئهچی) هستند، شد. این قوم بر اثر فشار هونها به سوی ایران رانده شده بودند. بر اثر فشار آنها دولت باختر به هند منتقل شد، بعد از ۶۰ سال منقرض شد و یوئهچیها در باختر، دولتی تأسیس کردند که در تاریخ موسوم به کوشان است.
در همین زمان (۱۳۰-۱۳۵ پ.م)، صحراگردانی که متشکل از چند قبیله مختلف، شامل سکاها و تخاریها بودند و در منابع چینی با عنوان «یوئه-چی» شناخته میشوند، به حکومت یونانی بلخ حمله کردند و این سلسله را که آخرین مقاومتگاه یونانیان در شرق محسوب میشد، نابود کردند. به نظر میآمد که هجوم صحراگردان در حال نابودی همه قدرتهای فلات ایران بود.
اردوان دوم (اشک هشتم) نیز در این زمان در جنگی با سکاها کشته شد و سکاهای مهاجم با شکست دادن اشکانیان در شرق، به طرف جنوب حرکت کردند و قسمتی از آنها در شهرب درنگیه (زرنج) ساکن شدند و آنرا به نام خود، سکستان یا «سیستان» نامگذاری کردند.
این نفوذ سکایی در داخل خاک ایران، اثرات فرهنگی زیادی داشت که در بهوجود آمدن عصر پهلوانی و ادبیات حماسی نقش بزرگی را ایفا کرد.
بعد از اردوان دوم (اشک هشتم) وظیفه غلبه بر سکاها و دوباره مستحکم کردن قدرت اشکانی به پسرش مهرداد دوم (اشک نهم)، واگذار شد.
دوستان ارجمندی که سلسله مطالب «دوشنبهها با شاهنامه» را دنبال میکنید از اینجا به بعد ما وارد دوران تاریخی شاهنامه میشویم و مجبوریم برای دقت در بیان تاریخ، به مستندات تاریخی رجوع کنیم. در این قسمت تا پایان حکومت اشکانیان از منبع «خدادادیان، اردشیر، اشکانیان، نشر بهدید ،۱۳۸۰» استفاده شده است.
اردوان پنجم
اردوان پنجم (اشک بیست و نهم) بیست و هشتمین و آخرین شاه ایران از خاندان اشکانی است که از سال ۲۱۳ تا ۲۲۴ یا ۲۲۶ میلادی شاهی کرد. با کشته شدن او دولت اشکانی منقرض شد و جای خود را به ساسانیان داد.
رسیدن به شاهی
پس از مرگ بلاش پنجم میان دو پسر او به نامهای بلاش ششم و اردوان پنجم برای رسیدن به شاهی نزاع درگرفت. در ابتدا بلاش به شاهی رسید ولی در سال ۲۱۳ میلادی اردوان قیام کرد و توانست نفوذ خود را افزایش دهد، تا جایی که برای بلاش ششم فقط بخشی از بابل باقی ماند. از این زمان به بعد میتوان با اطمینان اردوان پنجم را شاه ایران دانست.
نبرد با روم
پس از اینکه اردوان پنجم قدرت خود را تثبیت کرد کاراکالا قیصر وقت روم، سفیری را به همراه هدایای زیاد به دربار اردوان فرستاد و خواستار ازدواج با دختر او شد و وانمود کرد که با این کار قصد دوستی و صلح با دولت اشگانی را دارد. اردوان به خاطر وضع ناآرام داخلی که از زمان مرگ بلاش یکم در داخل کشور بود و نبردهای بسیاری که در این دوران میان دو کشور درگرفته بود و ویرانیهایی را که به خاطر شکست ایرانیان در این نبردها در بخش غربی ایران به وجود آمده بود، خواهان صلح و آرامش بود و با این درخواست موافقت کرد.
اردوان شاد از اینکه نبرهای ویرانگر میان ایران و روم میرفت تا با این پیوند پایان پذیرد جشنی بزرگ را تدارک دید و از همه بزرگان دعوت کرد و آماده پذیرایی از کاراکالا و همراهانش شد. کاراکالا که توطئه گستردهای را سازمان داده بود با سپاهیگران روانه ایران شد. هنگامی که اردوان و همراهانش به جهت خوشآمدگویی به محل استقرار رومیان رفتند رومیان آنان را غافلگیر کرده و و به آنها یورش بردند و بسیاری از از ایرانیان را که عاری از هر گونه سلاح بودند از بین بردند ولی اردوان توانست جان سالم به در برد. کاراکالا پس از این کار زشت و ناجوانمردانه در سال ۲۱۷ میلادی در نزدیکی حران کشته شد.
اردوان برای انتقامگیری سپاهی گرد آورد ولی پیش از رسیدن به مرز ایران و روم نمایندگان مارکرینوس جانشین کاراکالا به آنها رسیده و خواستار آشتی میان دو دولت شدند. در این گفتوگوها اردوان خواستار ترک میانرودان توسط رومیان و پرداخت غرامت از طرف ایشان به دولت ایران شد. رومیان این پیشنهادها را نپذیرفتند و به دنبال آن نبردی دیگر میان ایران و روم درگرفت. اشکانیان در این پیکار پراهمیت، از روش جنگ و گریزی که مخصوص آنها بود و به کمک آن در نبرهای بزرگی مانند نبرد حران پیروز شده بودند، استفاده کردند. دو روز آغازین نبرد هیج یک از دو سپاه بر دیگری چیره نشد ولی در روز سوم سپاه ایران کاملاً پیروز شد. رومیان در پی این شکست درخواست صلح کرده و حاضر به پرداخت غرامتی سنگین به اشکانیان شدند. رومیان درخواست دیگر اردوان مبنی بر تخلیه میانرودان را رد کردند و دولت اشکانی چون با بحرانهای بسیاری روبهرو بود از این درخواست چشمپوشی کرد.
انحطاط اشکانیان و کشته شدن اردوان پنجم
اشکانیان پس از مرگ بلاش یکم یعنی از سال ۷۸ میلادی همواره دچار نبردهای داخلی بودند که برخی میان اعضای خاندان اشکانی برای رسیدن به شاهی و برخی دیگر بر اثر شورشهای فرمانروایان محلی بود. این مشکلات داخلی اشکانیان را به مرور زمان ضعیف کرد. در این دوران رومیان که اشکانیان را دچار آشوبهای داخلی میدیدند از فرصت استفاده کرده و پیاپی دست به تهاجم به مرزهای ایران میزدند. به غیر از نبردی که اردوان پنجم با رومیان کرد، در همه نبردهایی که در این دوره میان ایران و روم درگرفت برتری با رومیان بود و آنان در همه این نبردها خرابیهایی زیادی را باعث شدند. این مشکلات بحرانهای اقتصادی را نیز در بر داشت ارزش پول اشکانیان به شدت پایین آمد. به این ترتیب در زمان پادشاهی اردوان پنجم، دولت اشکانی از همه نظر آماده سقوط بود.
اردوان تلاش بسیاری برای نجات دولت اشکانی کرد ولی سرانجام این تلاشها بینتیجه ماند. وی پس از این مشکل رومیان را همانطور که گفته شد از میان برداشت دچار شورشهای گوناگونی در مناطق مختلف ایران شد.
او بیشتر این شورشها و شورشگران را از میان برداشت ولی شورشی که در پارس صورت گرفت سرانجام به شاهنشاهی اشکانی پایان داد. این شورش در سال ۲۲۰ میلادی و به دست اردشیر بابکان آغاز شد. مصاف اردشیر و یارانش با اردوان پنجم و فرمانروایان ایالتها چندین سال به درازا کشید. اردشیر ابتدا مناطقی در شرق ایران مانند کرمان را مورد تاخت قرار داد و سپس به ماد و آدیابن حمله کرد و آنجا را نیز به زیر پرچم خود آورد.
هنگامی که اردشیر و یارانش آغاز به درنوردیدن میانرودان کردند، اردوان پنجم به مقابله با آنان پرداخت ولی در سه نبرد پشت سر هم شکست خورد. اردوان احتمالاً از زمان اعلام حکومت خودمختار اردشیر در سال ۲۲۴ دیگر پادشاه ایران به شمار نمیآمد. مرگ و یا به روایتی کشته شدن اردوان پنجم بین سالهای ۲۲۴ و ۲۲۶ میلادی در تاریخ ثبت شده و با مرگ او شاهنشاهی اشکانی رسماً پایان یافت. به این ترتیب شاهنشاهی اشکانی جای خود را به ساسانیان داد.
مقاومتهای پس از اردوان
پس از مرگ اردوان و سقوط شاهنشاهی اشکانی به دست اردشیر ساسانی، هنوز هم مقاومتهای باقی اشکانیان فروکش نکرده بود. مهمترین این مقاومتها از سوی بلاش ششم و ارتوازد بود. ارتوازد در بلندیهای غرب و مرکز ایران به مبارزه ادامه میداد. اردشیر توانست بر تمامی این مقاومتها چیره شود و اشکانیان را به طور کامل براندازد.
این خلاصه متون تاریخی تا پایان سلسله اشکانی بود.
