شناسهٔ خبر: 75625128 - سرویس بین‌الملل
منبع: دانشجو | لینک خبر

گزارش|

پیام محرمانه از عمان؛ چرا تهران این‌ بار به آمریکا اعتماد نمی‌کند؟

در حالی‌که منابعی از ارسال پیام جدید آمریکا به ایران از طریق عمان خبر داده‌اند، تهران با استناد به تجربه‌های تلخ گذشته، نشانی از تمایل برای بازگشت به میز مذاکره نشان نمی‌دهد. تکرار یک مسیر شکست‌خورده، برای ایران دیگر قابل پذیرش نیست.

صاحب‌خبر -

به گزارش پروه بین الملل خبرگزاری دانشجو، در روز‌هایی که پرونده هسته‌ای ایران دوباره به صدر توجه رسانه‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای بازگشته، برخی گزارش‌ها از ارسال پیامی جدید از سوی ایالات متحده آمریکا به ایران از طریق سلطنت عمان خبر داده‌اند. پیامی که به ادعای این منابع، حاوی پیشنهاداتی برای ازسرگیری مذاکرات متوقف‌شده هسته‌ای از ژوئن گذشته است. اما در تهران، این خبر با واکنش قاطع و صریح رو‌به‌رو شد؛ مقامات رسمی آن را تکذیب کردند و منابع آگاه، اساساً وجود چنین پیام و نیتی از جانب آمریکا را بی‌پایه خواندند.

تکذیب رسمی این ادعا، فقط پاسخی سیاسی به یک شایعه دیپلماتیک نیست. بلکه نشان‌دهنده فضایی عمیق‌تر از بی‌اعتمادی ریشه‌دار نسبت به ایالات متحده است؛ فضایی که نه در یک سال و یک دولت، بلکه در طول چهار دهه روابط پرتنش و پر زخم ایران و آمریکا شکل گرفته. برای درک چرایی این رویکرد محتاطانه ایران، باید به عقب بازگشت؛ به تاریخ پرتنش، به توافق‌هایی که امضا شدند، اما هرگز محترم نماندند، و به سیاست‌هایی که هدف‌شان نه سازش، بلکه فرسایش قدرت ایران بوده است.

 

دیپلماسی میانجی‌گرانه یا تکرار تجربه‌های تلخ؟

ادعای رسانه‌هایی مانند بغداد الیوم درباره پیام آمریکا، به نقل از منابع غیررسمی، در شرایطی مطرح شد که خبر از دیدار مقامات ایرانی با مسئولان عمانی و برخی چهره‌های منطقه‌ای منتشر شده بود. بهانه‌ای مناسب برای سناریوپردازی درباره گفت‌وگوی پشت‌پرده ایران و آمریکا. آن‌طور که این رسانه‌ها مدعی شدند، واشنگتن در این پیام، از تمایل خود برای بازگشت به میز مذاکرات گفته و شروطی نیز مطرح کرده بود؛ از جمله تحویل اورانیوم غنی‌شده ۶۰ درصد، تعلیق موقت مکانیسم اسنپ‌بک و کاهش برد موشک‌های ایران به زیر ۵۰۰ کیلومتر.

اما فارغ از درستی یا نادرستی این ادعا، آنچه بیش از متن پیام اهمیت دارد، فضای ذهنی حاکم بر تهران در مواجهه با هرگونه پیشنهاد آمریکایی است. در چشم مقامات و افکار عمومی ایران، چنین پیشنهاداتی دیگر مذاکره تلقی نمی‌شوند؛ بلکه تدبیری هستند برای محدودسازی راهبردی، تحمیل امتیازات یک‌طرفه و تضعیف مؤلفه‌های قدرت ملی.

 

رابرت مالی و جمله‌ای که همه‌چیز را توضیح می‌دهد

شاید بهترین توصیف از نگاه امروز تهران به مذاکره با آمریکا، همان جمله‌ای باشد که رابرت مالی، دیپلمات پیشین آمریکایی و مذاکره‌کننده ارشد دولت بایدن، به زبان آورد. او گفت: «در تهران، ایده گفت‌وگو با آمریکا دیگر بوی خیانت می‌دهد». این جمله، چکیده‌ای است از آنچه در طول ۴۰ سال گذشته رخ داده است. خاطره‌ای انباشته از عهدشکنی‌ها، فشارها، ترورها، تحریم‌ها و مذاکراتی که هیچ‌گاه از سوی آمریکا جدی گرفته نشدند.

مالی البته به نکته دیگری هم اشاره کرد: اینکه از نظر سیاسی، برای ایران بسیار دشوار است با کشوری مذاکره کند که نه‌تنها دشمنی آشکار خود را انکار نمی‌کند، بلکه در میانه گفت‌وگوها به اقدامات نظامی، امنیتی و خرابکارانه نیز متوسل می‌شود.

 

تاریخ دیپلماسی ایران و آمریکا، پرونده‌ای پر از زخم باز

مسئله فقط یک پیام تازه نیست. مشکل در آنجاست که آمریکا، بارها و بارها مسیر اعتمادسازی را تخریب کرده است. مذاکره با چنین طرفی، برای جمهوری اسلامی ایران، معنایی جز «باج‌دهی بی‌پایان» ندارد. چراکه حافظه تاریخی ایران، پر است از تجربیاتی که در آن، امتیاز داده‌شده اما امتیازی دریافت نشده، توافقی امضا شده اما زیر پا گذاشته شده، و گفت‌وگویی آغاز شده اما با فشار، تهدید و ترور پاسخ گرفته شده است.

در ابتدای دهه ۶۰، توافق الجزایر در حالی به امضا رسید که ایران گروگان‌های آمریکایی را آزاد کرد اما آمریکا هرگز به تعهدات مالی و اقتصادی‌اش پایبند نماند. دارایی‌های ایران سال‌ها پس از آن بلوکه ماند و تحریم‌ها نه تنها لغو نشد، بلکه ابزار دائمی سیاست فشار شد. این اولین تجربه رسمی دیپلماسی پس از انقلاب بود؛ و البته اولین خیانت.

در میانه دهه ۶۰، جیمز مک‌فارلین، مشاور امنیت ملی وقت آمریکا، به تهران سفر کرد. سفری محرمانه با هدف تعامل، اما در نهایت بی‌نتیجه. همان آمریکایی که با درخواست فروش سلاح پا به تهران گذاشته بود، پس از بازگشت، ایران را متهم به نقض تعهدات کرد. بهانه‌ای دیگر برای بازسازی روایت دشمن‌سازی.

دهه هفتاد، با وجود فضای سیاسی متفاوت دولت اصلاحات و سیاست تنش‌زدایی، باز هم آمریکا خود را از مسیر کنار کشید. حتی پس از اظهارات مادلین آلبرایت درباره لزوم عذرخواهی از رفتار آمریکا در دوران شاه، هیچ اقدام عملی برای جبران گذشته صورت نگرفت. اعتماد، باز هم ساخته نشد.

در دهه هشتاد، پس از حمله آمریکا به افغانستان و عراق، ایران به‌صورت سازنده وارد همکاری‌های منطقه‌ای شد. در کنفرانس بن، حضور ایران نقشی کلیدی در تشکیل دولت جدید افغانستان داشت. اما حاصل چه بود؟ جورج بوش در سخنرانی مشهور خود، ایران را در فهرست محور شرارت قرار داد؛ توهینی آشکار در اوج همکاری‌های منطقه‌ای.

نهایت این اعتمادسازی‌های بی‌پاسخ، برجام بود. توافقی جامع که در دوره دولت روحانی امضا شد، با نظارت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اجرا شد و از سوی شورای امنیت نیز تأیید شد. اما تنها چند سال بعد، با تغییر دولت در آمریکا، تمام تعهدات زیر پا گذاشته شد. ترامپ نه‌تنها از برجام خارج شد، بلکه شدیدترین تحریم‌های تاریخ را علیه ایران اعمال کرد. حتی غذا و دارو نیز مشمول فشار اقتصادی شد. این نه فقط عقب‌نشینی از تعهدات، که نقض صریح حقوق بشر و قواعد تعامل بین‌المللی بود.

آمریکا تنها از توافق خارج نشد؛ بلکه ترور سردار شهید قاسم سلیمانی، تحریم بانک مرکزی، حمله سایبری به تاسیسات هسته‌ای و حتی حمایت از اغتشاشات داخلی را نیز در دستور کار قرار داد. کدام دولت، حاضر به مذاکره با طرفی می‌شود که در میانه گفت‌وگو، دست به ترور، فشار و عملیات خرابکارانه می‌زند؟ از نظر ایران، آمریکا اثبات کرده که نه‌تنها طرف قابل اعتمادی نیست، بلکه مذاکره با او، صرفاً فرصتی برای پیشبرد سناریوهای پنهان کاخ سفید است.

 

وقتی مذاکره تبدیل به ابزار باج‌خواهی می‌شود

در همین پیام ادعایی اخیر نیز، شرایط مطرح‌شده از سوی آمریکا بیشتر به باج‌خواهی شباهت دارد تا پیش‌شرط مذاکره. تحویل اورانیوم غنی‌شده، در ازای هیچ چیز مشخصی؛ صرفاً تعلیق موقت مکانیزم ماشه. کاهش برد موشک‌ها، برای ایجاد حاشیه امنیت برای اسرائیل، بدون هیچ تضمینی برای کاهش تهدیدهای مستقیم علیه ایران. چنین شروطی در هیچ‌یک از الگوهای مذاکره در جهان پذیرفتنی نیست. این‌ها نه پیش‌زمینه‌های تفاهم، بلکه ابزارهای فشار و فرسایش قدرت هستند.

از دیدگاه تهران، تسلیم در برابر این شروط، آغاز خلع سلاح یک کشور در برابر دشمنی است که بارها نشان داده جز زبان زور نمی‌فهمد. تجربه لیبی، عراق و حتی کره‌شمالی، به‌روشنی نشان داده که عقب‌نشینی از مؤلفه‌های قدرت، تنها باعث تشویق دشمن به حمله می‌شود.

 

پاسخ روشن رهبری به سیاست فریب: باج نمی‌دهیم

رهبر انقلاب در سال‌های گذشته بارها درباره مذاکره با آمریکا هشدار داده‌اند. ایشان صراحتاً فرموده‌اند که مذاکره با آمریکا، جز باج دادن مداوم، نتیجه‌ای ندارد. از محدودسازی غنی‌سازی گرفته تا تغییر قانون اساسی، از خلع سلاح گرفته تا تعطیلی نهادهای نظارتی داخلی. رهبری معتقدند که اگر باج‌دهی آغاز شود، هرگز پایان نخواهد داشت.

این نگاه، نه برخاسته از بی‌اعتمادی احساسی، بلکه نتیجه سال‌ها تجربه ملموس مذاکره با طرفی است که هیچ‌گاه به قول خود پایبند نمانده. طرفی که دیپلماسی را ابزار مدیریت بحران می‌داند، نه حل آن.

 

پیام بی‌پاسخ، دیپلماسی بی‌اعتماد

آنچه امروز از سوی آمریکا به عنوان پیام یا پیشنهاد مطرح می‌شود، در تهران با نگاه تردید روبروست. چرا که تجربه نشان داده این پیام‌ها، نه برای تفاهم، بلکه برای زمان‌خرید، تحمیل امتیاز و فریب افکار عمومی است. جمهوری اسلامی ایران، کشوری است که با وجود چهار دهه تحریم، جنگ، فشار اقتصادی و عملیات روانی، نه‌تنها ایستادگی کرده، بلکه در حوزه‌های دفاعی، علمی و فناوری پیشرفت کرده است. مذاکره‌ای که منجر به تضعیف این توانمندی‌ها شود، مذاکره نیست؛ عقب‌نشینی است.

در نهایت، دیپلماسی زمانی معنا دارد که با احترام، تضمین، صداقت و توازن همراه باشد. و تا زمانی‌که این مؤلفه‌ها در رفتار آمریکا دیده نشود، هیچ پیامی، حتی از مسیر عمان، نمی‌تواند قفل بی‌اعتمادی را در تهران باز کند.