از آغاز پیدایش رسانههای اجتماعی در دهه نخست قرن بیستویکم، یکی از پیامدهای روانی مورد توجه پژوهشگران، پدیده مقایسه اجتماعی بوده است؛ تمایلی طبیعی که در فضای مجازی به شکلی بیسابقه تشدید شده است. مسئله مورد توجه این است که چگونه نمایشهای گزینششده از زندگی دیگران، بر ذهن انسان اثر میگذارند؟ و چرا حتی آگاهی از ساختگی بودن این تصاویر، لزوما از آسیبهای روانی آن نمیکاهد؟
در بستر تاریخی، تمایل انسان به مقایسه با دیگران، ریشهای تکاملی دارد. در جوامع اولیه، مقایسه ابزاری برای بقا بود؛ انسان با سنجش تواناییهای خود نسبت به سایر اعضای گروه، جایگاهش را میشناخت و مسیر پیشرفت یا همکاری را تعیین میکرد. اما در دنیای دیجیتال، این سازوکار طبیعی در محیطی مصنوعی و بیتناسب با واقعیت روانی انسان فعال شده است. شبکههای اجتماعی با ساختار مبتنی بر نمایش و بازخورد، بستر مقایسه را به شکلی دائمی و فراگیر فراهم کردهاند. انسان امروز نه با چند فرد در پیرامون خود، بلکه با هزاران چهره و تصویر از زندگی به ظاهر کامل دیگران مواجه است؛ تصاویری که انتخاب شدهاند تا بهترین نسخه ممکن از خود را نشان دهند.
در چنین محیطی، ذهن انسان قادر نیست میان بازنمایی و واقعیت تمایز روشنی برقرار کند. آنچه در شبکههای اجتماعی دیده میشود، در ناخودآگاه به عنوان معیار زندگی واقعی دیگران ثبت میشود. پژوهشهای روانشناختی اخیر نشان دادهاند که حتی چند دقیقه مشاهده محتوای مقایسهای در شبکههای اجتماعی میتواند سطح خلق مثبت را پایین آورده و خودارزشی را کاهش دهد.
در سطح جمعی نیز، اثر مقایسه اجتماعی فراتر از احساسات فردی است. این پدیده ارزشهای فرهنگی را دگرگون میکند و معیارهای موفقیت را از تلاش و رشد درونی به ظواهر بیرونی و تایید عمومی تغییر میدهد. جوانان و نوجوانان، به عنوان کاربران اصلی فضای مجازی، بیش از دیگران در معرض این دگرگونی هستند. آنان در مرحلهای از رشد هویت قرار دارند که نیاز به دیدهشدن و تایید اجتماعی در اوج خود است؛ بنابراین، معیارهای ساختگی زیبایی، ثروت و محبوبیت، بهتدریج جایگزین معیارهای اصیل فردی و اخلاقی میشوند.
آگاهی، تا حدی سپر روانی ایجاد میکند، اما کافی نیست. دانستن این که بسیاری از محتواها و تصاویر بازنمایی هستند نه واقعیت، میتواند شدت اثر منفی را کاهش دهد، اما ذهن هیجانی انسان همچنان واکنش نشان میدهد. تنها زمانی این آگاهی موثر میشود که با تمرینهای خودآگاهی، مدیریت هیجان و محدودسازی آگاهانه زمان استفاده از شبکهها همراه باشد
کمیل حاجی محمدی، روانشناس و مشاور حوزه آسیبهای اجتماعی نوجوانان، در گفتوگو با خبرنگار آنا، میکوشد با رویکردی تحلیلی، به سازوکار ذهنی مقایسه اجتماعی، پیامدهای روانی و هیجانی آن، و شیوههای رهایی از چرخه مخرب مقایسه در عصر دیجیتال بپردازد.
چرا ذهن انسان بهطور طبیعی تمایل دارد خود را با دیگران در فضای مجازی مقایسه کند؟
تمایل به مقایسه اجتماعی بخشی از سازوکار طبیعی ذهن انسانهاست. ما از دوران کودکی، با سنجش خود در برابر دیگران یاد میگیریم که جایگاهمان در گروه کجاست و چگونه باید رفتار کنیم. در فضای مجازی، این گرایش تشدید میشود، زیرا انسان با انبوهی از تصاویر گزینششده از موفقیت، زیبایی و رفاه دیگران مواجه است. مغز، بدون این که بتواند این دادهها را در بافت واقعیشان بسنجد، آنها را به عنوان معیار واقعی زندگی دیگران درونی میکند.
این مقایسه چه تاثیری بر احساس ناکامی و خودارزشی دارد؟
وقتی فرد بهطور مداوم خود را با نسخههای فیلترشده و آرمانی زندگی دیگران میسنجد، نتیجه، احساس ناکامی، بیکفایتی و افت خودارزشی است. پژوهشها نشان میدهند که حتی چند دقیقه مرور شبکههای اجتماعی میتواند خلق را تضعیف کند، بهویژه زمانی که فرد در حال ارزیابی مقایسهای است.
آیا آگاهی از ماهیت ساختگی محتوای آنلاین میتواند از اثر منفی آن بکاهد؟
آگاهی، تا حدی سپر روانی ایجاد میکند، اما کافی نیست. دانستن این که بسیاری از محتواها و تصاویر بازنمایی هستند نه واقعیت، میتواند شدت اثر منفی را کاهش دهد، اما ذهن هیجانی انسان همچنان واکنش نشان میدهد. تنها زمانی این آگاهی موثر میشود که با تمرینهای خودآگاهی، مدیریت هیجان و محدودسازی آگاهانه زمان استفاده از شبکهها همراه باشد.
در نوجوانان، این مقایسهها چه تاثیری بر رشد هویت شخصی دارد؟
نوجوانی مرحله شکلگیری هویت است و در این سن، تایید اجتماعی اهمیت بالایی دارد. مواجهه مکرر با معیارهای غیرواقعی در فضای مجازی میتواند هویت در حال شکلگیری نوجوان را بهسوی ارزشهای بیرونی و ظاهری سوق دهد. در نتیجه، به جای کشف من اصیل، در تلاش برای تبدیلشدن به تصویری میشود که فکر میکند جامعه آن را میپسندد. این روند میتواند به اضطراب اجتماعی، خودانگاره شکننده و وابستگی به تایید بیرونی منجر شود.
چگونه میتوان ذهن را از چرخه مقایسه و حس نابسندگی بیرون آورد؟
نخستین گام، خودآگاهی نسبت به الگوی مصرف رسانهای است؛ یعنی فرد بداند چه زمانی و با چه احساسی وارد شبکههای اجتماعی میشود و با چه حالی از آن خارج میشود. سپس تمرکز بر رشد فردی و مقایسه خود با گذشته خویش، به جای دیگران، ضروری است. محدود کردن زمان حضور در شبکهها، پیروی از حسابهایی که محتوای الهامبخش و واقعی دارند، و تمرین شکرگزاری روزانه از راهکارهای موثر برای بازسازی رضایت از زندگی است.
انتهای پیام/
