به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، در جهانی که هنوز بسیاری از قالیهای گرهبافته، در دل موزههای شخصی و از پژوهشها پنهان ماندهاند، تورج ژوله، پژوهشگر، نویسنده و مدرس حوزه فرش دستباف ایران، بر اهمیت نگاهی فرارشتهای در شناخت فرش تأکید دارد؛ نگاهی که نه فقط طرحها و رنگها، بلکه لایههای پنهان تمدنها، مهاجرتها و فرهنگهای فراموششده را آشکار میسازد.
در بخشهای پیشین این مصاحبه این پژوهشگر تاکید کرده بود، مطالعات میانرشتهای نهتنها ضروریاند، بلکه میتوانند افقهای تازهای در پژوهش بگشایند، وی در ادامه گفت: اگر کسانی وارد رشتهای شوند که نام آن را «مطالعات بینرشتهای» بگذاریم، این رشته میتواند سهم بزرگی در احیای بخشی از هویت تاریخی و ملی ما ایفا کند، زیرا میتوانیم از دل این نقوش، به مفاهیم بسیار مهمی دست پیدا کنیم.
وی اضافه کرد: بسیاری از مهاجرتها در تاریخ وجود دارد که اکنون دلیل آن را نمیدانیم به عنوان مثال سکاهایی که در مناطق غربی ایران بودند و حدود قرن دوم به مناطق شرقی و سیستان مهاجرت کردند. همه میدانند که مهاجرت روی داده است اما علتش مشخص نیست، از آنان دستبافهایی باقی مانده است که میگوید وقتی این مردم به شرق ایران مهاجرت میکنند، یک حکومت فرهنگی و مقتدر زنانه را هم پایهگذاری میکنند، چرا زنانه؟ نتایج باستانشناسی از روی دستبافها به این نتیجه رسیده است: میتوانیم روی دستبافها و حتی سفالها و نقش ماهیهایی که روی آن هست، الگوهایی زنانه یا مبتنی بر مادینگی بیابیم.
ژوله گفت: این پژوهشها فصل جدیدی در مطالعات تاریخی و مردمشناسی ما به وجود میآورد. ما از ۳ هزار سال پیش آن منطقه چیزی نداریم. ولی تا اوایل همین قرن و حدود ۶۰ تا ۷۰ سال پیش که فرشهایی باقی مانده، میتوانیم نشانههای آن را ببینیم؛ نشانههای تأکید بر مادینگی در دستبافها بسیار زیاد است، بعد کمکم در سفالها آمده، نقش و خالکوبیهایی که خانمها روی دستانشان گذاشتند، این موارد موضوعات جدیدی هستند که مطالعات بینرشتهای میتواند به درک آن کمک کند.
وی ادامه داد: در حقیقت یک پازل با تکههای در هم ریخته است که اینگونه کامل و معماهای آن حل میشود. البته این موارد کارهای بزرگی هستند که برای خود من معما بود، شاید حدود دو سال پیش بود که یک هیات باستان شناسی در فرهنگستان هنر نتایج سالها اکتشافاتشان در حوزه سیستان را ارائه دادند و متوجه شدم که معماهای من را پاسخ میدهند. با دو سه نفر از پژوهشگران مکاتبه کردم، آنها نیز گفتند: تو به معماهای ما پاسخ میدهی! در ارتباط با فرش با چنین چیزی روبهرو هستیم؛ مطالعاتی که کنار هم یکدیگر را کامل میکنند، ما در دورهای هستیم که به نظر من به جای اینکه دنبال دکترای فرش باشیم (که خیلی هم خوب است و جای تبریک دارد) در نظام آموزش عالی به اهمیت دکترای حوزههای بین رشتهای بپردازیم. مطالعاتی که در واقع بیش از دو و سه رشته را با یکدیگر پیوند میدهد و دستاوردهایش هم برای فرش کارآمد است، هم برای معماری خوب است، هم برای مردمشناسی اهمیت دارد، هم برای باستانشناسی مفید خواهد بود و بسیاری از معماها حل میشوند.
هراتی، ایرانیترین نقش طرح دستباف است
این پژوهشگر درباره ایرانیترین نقش فرش گفت: از نگاه خودم و بر اساس مطالعاتی که داشتهام. تصور میکنم نقشمایهها و نقوش بسیار متنوعی در فرش ایران وجود دارد که حتی با سایر دستبافتهها، چه آنهایی که بهعنوان روانداز یا تنپوش استفاده میشدند مشترک هستند اما ما با نقشمایهای روبهرو هستیم که تقریباً میتوانم بگویم هیچ نقطهای از جغرافیای فرش ایران، بلکه هیچ نقطهای از جغرافیای سیاسی ایران که هنر بافندگی، از جمله قالی و انواع فرش، وجود دارد، نبوده که این نقشمایه را در دورهای نداشته باشد. در واقع، در بسیاری از مناطق، این طرح به شکل مستمر، همواره در حال بافته شدن است. این طرح خاص، پیش از آنکه صرفاً یک نقشمایه باشد، در واقع یک الگو است؛ الگویی که ما آن را به نام «هراتی» میشناسیم و معروفترین صورت آن، «ماهی هراتی» است.
ژوله افزود: الگوی هراتی در واقع یک «ظرف» است که «مظروف» متنوعی دارد. یکی از این مظروفها، نقشی شبیه به ماهی است. اما در اشکال مختلف دیگر نیز همین الگو در قالبهای متفاوت در انواع هنرهای ایرانی تبلور یافته؛ از کاشیکاری گرفته تا فرش. به نظر من، این الگو، مشترکترین و شاید از کهنترین نقشمایههایی است که میتوانیم از آن نام ببریم. الگوی هراتی مثل یک قالب است که مظروف مختلفی در آن شکل گرفتهاند و در انواع گوناگون فرشهای ایرانی بازتاب پیدا کردهاند. با این حال، یکی از انواع این الگو که بیشترین اقبال را پیدا کرده، همان «ماهی هراتی» است که امروزه در غرب، شرق، مرکز ایران، همه جا در حال بافت آن هستند.
وی اظهار داشت: در دوران صفویه، این طرح بسیار رواج یافت اما حتی در نمونههایی که به دورههای پیش از صفویه بازمیگردند که البته تعدادشان کم است ولی در یک دهه گذشته چند مورد دیگر هم کشف شدهاند نیز این الگو دیده میشود. جالب اینجاست که این نمونهها امروز در مجموعههای خصوصی یا در موزهها سر از گوشه و کنار دنیا درمیآورند؛ وقتی به آنها نگاه میکنیم، باز هم میتوانیم نوعی از الگوی هراتی را در آنها شناسایی کنیم. به نظر من، تا این لحظه، این یکی از قدیمیترین و در عین حال گستردهترین نقشمایههایی است که در تمام جغرافیای بافندگی ایران مشترک است.
ژوله در پاسخ به این سوال که کدام فرش تا کنون وی را شگفتزده کرده است، بیان کرد: فرشهای مختلفی از دوره صفویه به اینسو، چه در موزههای داخل ایران و چه در خارج، موجود هستند اما حدود پنج، شش سال پیش متوجه شدم که یک قالی از دوره هخامنشی باقی مانده است. هرچند من هنوز فرصت پیدا نکردهام قالی پازیریک را از نزدیک ببینم، اما اطلاعات مربوط به آن بسیار زیاد و گسترده است. با این حال، بهطور ناگهانی با فرشی مواجه شدم که در گوشهای از دنیا پیدا شده بود و سر از یکی از موزههای شخصی درآورده بود. دلایلی وجود داشت که باعث شد این فرش تأثیر بسیار عمیقی بر من بگذارد و با خودم فکر کردم که این باید یک نمونه بسیار مهم باشد.
وی ادامه داد: زمانی که درخواست بازدید آن را دادم و اتفاقاً خیلی سریع هم موافقت شد، بهطوریکه به محض اینکه رزومهام را فرستادم، امکان بازدید آن فراهم شد و رفتم آن فرش را از نزدیک دیدم. این قالی به شدت من را تحت تأثیر قرار داد. متوجه شدم که این فرش، با وجود اینکه من هنوز قالی پازیریک را حضوری ندیدهام، از نظر فنی و ساختاری تفاوتهایی اساسی با آن دارد. حتی به نظرم رسید که فن بهکاررفته در این قالی، پیشرفتهتر از آن چیزی است که در پازیریک وجود دارد. این فرش برای من بسیار هیجانانگیز بود و این هیجان همچنان ادامه داشت... تا تقریباً بهار امسال...
چندین قالی گرهبافته ناشناخته در دنیا وجود دارد که هنوز معرفی نشدهاند
این پژوهشگر بیان کرد: آنچه ما بهعنوان قدیمیترین قالیهای جهان میشناسیم، در واقع سه قالی متعلق به دوره هخامنشی هستند؛ یک سهگانه هخامنشی، تا یک ماه پیش هم همینطور بود اما در یکی از ارتباطها و همکاریهایی که با دوستانی خارج از ایران (فرششناسانی از کشورهای دیگر) داشتم، گفتوگوی مشترک برای من بهنوعی تبدیل به یک کلاس درس شد و چیزی نزدیک به سی قالی گرهبافته دیگر به من نشان داده شد. البته ابتدا از من خواستند از آنچه میبینم تصویری ثبت نکنم، فقط ببینم و آنها نیز در حین بازدید نکاتی را برایم توضیح دادند.
ژوله با هیجانانگیز خواندن این تجربه، اظهار داشت: قالیهایی را دیدم که بعضی احتمالاً بافت ایران بودند، برخی دیگر نه و به مناطقی بسیار دورتر تعلق داشتند اما به دلایل گوناگون از جمله ساختار بافت، نقش و رنگ، بهشدت چشمگیر بودند. تصورش را هم نمیکردم که این همه قالی گرهبافته ناشناخته در دنیا وجود دارد که هنوز معرفی نشدهاند و بسیاری، از جمله خود من، از وجودشان بیخبر بودهایم. دو، سه نمونه از آنها چنان حیرتانگیز بودند که نمیتوانم توصیف کنم پس از آن جلسه که بیش از سه ساعت طول کشید، چه تأثیری بر من گذاشتند. نه اینکه اهمیت قالی هخامنشی که پیشتر از نزدیک دیده بودم، برایم کمرنگ شده باشد اما بهشدت تحتتأثیر برخی از این قالیهای جدید قرار گرفتم.
وی با بیان این که فرصت پرداختن به جزئیات نیست، گفت: این نمونهها بسیار ارزشمندند و فکر میکنم تا کمتر از یک دهه آینده، شاید حتی در حدود پنج سال، این فرشها که سالهاست بیش از دو دهه روی آنها پژوهش میشود و دنیا از آنها بیخبر بوده، در موزهای که خیلی هم از ایران دور نیست، به نمایش گذاشته شوند و باید بگویم دیدن اینها فراتر از هر توصیفی واقعاً هیجانانگیز است. آنچه من دیدم، در چند نقطه از جهان نگهداری میشود؛ در واقع، این قالیها در سه یا چهار کشور مختلف قرار دارند. اما نکته مهم این است که اطلاعات بسیار دقیقی درباره آنها، همراه با تصاویر فوقالعاده، توسط یکی از فرششناسان برجسته و تراز اول دنیا گردآوری شده است. زمانی که از ایشان پرسیدم که این قالیها چه زمانی به نمایش عمومی گذاشته خواهند شد، گفتند بهزودی، در یکی از کشورهایی که فاصله زیادی هم با ایران ندارد، نمایشگاه آنها برگزار خواهد شد. این مساله اتفاقی عجیب و درخورتوجه است.
ژوله ادامه داد: آن گروه از فرشها بهشدت من را تحت تأثیر قرار داد، اما در میان همه آنها، قالی هخامنشی که از نزدیک در یکی از موزهها مشاهده کردم، تجربهای فراموشنشدنی برایم رقم زد. چند ساعتی آن قالی در اختیار من بود و واقعاً از دیدنش هیجانزده شدم. البته این قالی نیز در حال حاضر به نمایش عمومی گذاشته نشده است.
این پژوهشگر بیان کرد: غیر از قالی پازیریک که در موزه آرمیتاژ روسیه نگهداری میشود، دو فرش دیگر منتسب به دوره هخامنشی نیز در دنیا شناخته شدهاند که تصاویرشان منتشر شده است. یکی از آنها در یک مجموعه خصوصی در سوئیس قرار دارد، و دیگری هم که تصویر آن منتشر و مقالهای دربارهاش چاپ شده، در مجموعهای خصوصی در کشور قطر نگهداری میشود. اگر اشتباه نکنم، نخستین بار تصویری باکیفیت و مقالهای درباره این قالی در سال ۱۳۹۸ منتشر شد. البته اینها صرفاً محدود به قالیهای هخامنشی نیستند؛ بلکه نمونههایی از فرشهای گرهبافتهای که میتوان تاریخشان را از قرن چهارم میلادی به قبل تا حتی ۱۵۰۰ پیش از میلاد عقب برد نیز وجود دارد. هیچ یک از این آثار در ایران نگهداری نمیشوند، زیرا محل کشفشان در ایران نبوده است اما از میان آنها چند نمونه هستند که ممکن است منسوب به ایران باشند. البته هنوز بهطور قطعی تأیید نشده، ولی چنین گمانهایی وجود دارد.
وی گفت: در هر صورت، برای من که به عنوان یک فرششناس این حوزه را پیگیری میکنم، مواجهه با این آثار، خواه منتسب به ایران باشند یا نه، تجربهای بسیار عمیق و هیجانانگیز است. برای هر کسی که در زمینه فرش فعالیت میکند، بهویژه در گرایش فرششناسی، اینگونه تجربهها بسیار ارزشمند و عمیق است.
