شناسهٔ خبر: 71996114 - سرویس استانی
منبع: دفاع پرس | لینک خبر

دلنوشته/

جبهه و جنگ؛ آزمون سخت عقل و نفس

جبهه و جنگ محل آزمون سخت عقل و نفس بود و دانشگاه خودسازی. چه نیکو عده‌ای در آن میانه فارغ‌التحصیل دانشگاه عشق و عمل به فرایض شدند. دروس عملی را ۲۰ گرفتند و در تئوری، سرآغار راه ما را کلید زدند و نمره بصیرتشان +A شد. یعنی بالاترین نمره قبولی دانشگاه.

صاحب‌خبر -

گروه استان‌های دفاع‌پرس‌- «ابوالقاسم محمدزاده» پیشکسوت دفاع مقدس؛ بیست‌ویکمین سحر را تجربه می‌کنیم در حالیکه شب قدر را با همه گرفتاری‌هایی که از درون و برون بر دامن ما چنگ انداخته و همچون عنکبوتی به دست و پایمان تار می‌افکند پشت سر گذاشتیم.

شیطان به دنبال اسارت ماست. شیطان نفس و شیطان رجیم. همانی که سوگند خورد تا انسان را از راه راست منحرف کند.

در گذر عمر و تورق دفتر عمر، به سال‌هایی می‌رسم که جوان بودم و خام،  و در آن ایام مهمان سفره الهی شده بودیم و بازار خودسازی و ایثار و شهادت گرم بود و فصل جهاد اصغر. در آن ایام، سید مرتضی آوینی چه زیبا گفته بود: «اگر شب قدر! شبی باشد که تقدیر عالم در آن تعیین می‌گردد، همه شب‌های جبهه شب قدر است». و چه افسوسی نصیبم می‌شود پس از سال‌هایی که از آن روزها گذشته است.

جبهه و جنگ محل آزمون سخت عقل و نفس بود و دانشگاه خودسازی. چه نیکو عده‌ای در آن میانه فارغ‌التحصیل دانشگاه عشق و عمل به فرایض شدند. دروس عملی را بیست گرفتند و در تئوری، سرآغار راه ما را کلید زدند و نمره بصیرتشان +A  شد. یعنی بالاترین نمره قبولی دانشگاه.

شاید! آن‌ها در زندگانی همیشه احیا گرفته و تنها به شب‌های قدر اکتفا نکرده بودند. آن‌ها به بیداری شب‌های قدر بسنده نکردند و'تنها قرآن به سر نگرفته بودند بلکه با بصیرت به قرآن عملکردند. در دانشگاه الهی، حق و باطل را تشخیص داده و راه روشن شهادت را به تأسی از سالار شهیدان برگزیدند و باید! حالا در فراق آن‌ها و حسرت جاماندن از آن قافله گفت:
همچو ساقی در سجود، جام شهادت می‌زدند
اولین مست‌اند که خواندند سجده در میدان خون
یادگاری از علی (ع) در سینه‌هاشان نقش داشت
رسم کردند رقص خون در معرکه با مشق جنون

دریغ از غفلت ما و آه از بیداری آن‌ها. باید! از خودم بپرسم چه کردی؟ و چرا از آن غافله جا ماندی؟ مگر تو در کنارشان نبودی و شب‌زنده‌داریشان را لمس نکردی؟ آه ..
هیچ می‌دانی چرا آیینه‌ات غماض نیست
زانکه زنگار رخت ممتاز نیست

 آن‌ها به نور حقیقت و صفای باطن راه یافتند و ما بی‌آنکه دیده‌هامان بیدار شود و قلب‌هایمان احیا بگیرند، فقط بیدار ماندیم. اما بیدار نشدیم.

شاید! در شب‌های نوزدهم آن سال‌ها که برآورد اعمال صورت می‌گرفت، عمل مثبت و قابل ارائه‌ای نداشتیم که در شب بیست‌ویکم به تصویب برسد و مولا و صاحبمان در شب بیست‌وسوم آن را تنفیذ فرماید و در دانشگاه شهادت نمره قبولی بگیریم در حالیکه از سخنان گهربار او غافل ماندیم و بی‌بهره. سخنانی که وصف حال و روز ما بندگان عاصی است: «بندگانی که با دست قدرتمند خدا آفریده شدند، و بی‌اراده خویش پدید آمده، پرورش یافتند، سپس در گهواره گور آرمیده متلاشی می‌گردند. و روزی به تنهایی سر از قبر بر می‌آورند، و برای گرفتن پاداش به دقت حسابرسی می‌کردند، در این چند روزه دنیا مهلت داده شدند تا در راه صحیح قدم بردارند، راه نجات نشان داده شده تا رضایت خدا را بجویند، تاریکی‌های شک و تردید از آن‌ها برداشته شد، و آن‌ها را آزاد گذاشته‌اند تا برای مسابقه در نیکوکاری‌ها، خود را آماده سازند، تا فکر و اندیشه خود را به کار گیرند و در شناخت نور الهی در زندگانی دنیا تلاش کنند.»

وه! چه مثال‌های بجا، و پند نیکوکار شد، پند داده شد و آن را به گوش جان خرید و به خدا روی آورد، پاسخ مثبت داد و نیایش و زاری کرد، بازگشت و توبه کرد، در پی راهنمایان الهی رفت و پیروی کرد، راه نشانش سود طاعت را ذخیره کرد، و باطن را پاکیزه نگاه داشت، آخرت را آباد. کاش ذره‌ای علی‌گونه بودیم.

انتهای پیام/