شناسهٔ خبر: 71854020 - سرویس اجتماعی
منبع: دانشجو | لینک خبر

بسیچ دانشجویی دانشگاه های سراسر کشور در دیدار با رهبر انقلاب

گروه‌های انحصاری در دانشکده‌های خاص مخالف اعطای زمین به مردم و تسهیلات برای ساخت هستند

بسیج دانشجویی دانشجویان دانشگاه‌های سراسر کشور در دیدار رمضانی با رهبر انقلاب عنوان کرد: حلقه بسته‌ای در دانشکده‌های خاص شکل گرفته که به دنبال بسط نظریه توسعه عمودی و مخالفت با هرگونه اعطای زمین و تسهیل ساخت مسکن توسط مردم است.

صاحب‌خبر -

به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو متن کامل قرائت شده از سوی بسیج دانشجویی دانشگاه ها به شرح ذیل است: 

"بسم الله الرحمن الرحیم"

وَکَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَکَانُوا وَاللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ

انقلاب اسلامی ایران را می‌توان تجلی تام اراده مردم در جهت تحقق استقلال و عدم وابستگی به هر قدرت خارجی دانست. در واقع باید این‌گونه گفت که استقلال، اصلی‌ترین استدلال منطقیِ ما برای توضیح انقلاب عزیزِمان به هر انسانی در هر کجای جهان است.

اکنون که پس از گذشت حدود نیم قرن، منطقه غرب آسیا آبستن تحولاتی شگرف درون ذات سیال خود است، ضرورت توجه به تجربه تلخ مهندسی سیاسی که ناشی از دخالت نظام سلطه در منطقه و ایجاد اختلافات اجتماعی، دینی، قومی و دستبرد به استقلال کشورهاست، محرز شده است.

در جهان پسی طوفان الاقصی، خوانشی جدید و عقلانی از تاریخ به وجود آمد که با قرائت اصالت‌بخش خود، به حق حاکمیت مردم در مقابل دولت‌های استعمارگر رسمیت بخشید و نظم جدیدی که مبنای آن مقاومتی مردمی است را رقم زد.

ایستادگی و مجاهدت شهیدان، از میرزا کوچک‌خان تا سلیمانی و رئیسی و امروز هنیه و نصرالله، بر همگان ثابت کرد که در دوگانه سازش و "مقاومت"، این مقاومت است که هزینه کمتری دارد و تنها راه‌حل کارآمد جهت ایستادگی علیه استکبار غربی، تأمین رفاه اجتماعی و پیشرفت همه‌جانبه به شمار می‌آید.

این همان مقاومتی است که در آن انسانی همچون سنوار با فهم درست خود از صحنه نزاع، مسئولیت خلق طرحی دقیق که موجب برهم زدن کلان پروژه عادی‌سازی رابطه کشور‌های عربی با رژیم صهیونیستی می‌شود را بر دوش خود بار می‌کند و از او اسطوره‌ای حقیقی برای آزادگان عالم ساخته می‌شود.

در مقابل، انسانی که به هیمنه پوشالی آمریکا اعتماد کرد و تفکر سازش را جایگزین مقاومت نمود، همچون زلنسکی جز تحقیر و از بین رفتن استقلال کشورش چیزی به دست نمی‌آورد.

آری! نور شهادت چمران، حاج قاسم، سید حسن و شهدای عزیز محور مقاومت گواهی بر این حقیقت است که ساخت آینده تنها به دست انسان‌هایی که مسئولیت مقاومت را پذیرفته‌اند رقم می‌خورد.

در این میان، اما درخت تنومند مقاومت برای بالندگی با موانعی روبروست. شکی نیست که دانشگاه به عنوان اولین سنگر حل مسئله برای زدودن موانع رشد هر کشور شناخته می‌شود.

آنچه از سوی نهاد علم در غرب برای کشور‌های دنیا صادر می‌گردد نسخه‌ای جعلی است که تنها خروجی آن تربیت انسان بی‌تفاوت، منفعل و مقلد است.

اما کلید راه‌گشای پیشرفت در ایران امروز تنها تربیت انسان مسئول است که با نگاهی تکلیف‌محور، هر جایی که مدار پیشرفت کشور نیازمند نقش‌آفرینی جدی او باشد، ورودی عاقلانه و فعالانه دارد و به جهت اعتقاد عمیق به ایده جمهوری اسلامی، مسیر رشد و تعالی را پیش روی کشور می‌گشاید و چه بسیار شب‌هایی که در چشمان خود نمک می‌ریزد تا مبادا در دفاع از ارزش‌ها، لحظه‌ای غفلت کند.

حال سؤال اینجاست که چرا ثمره نهاد علم غربی در ایران بستر مناسبی برای تربیت انسان مسئول نیست؟

چرا میدان خلق «انسان مسئولیت پذیر، صاحب فکر و خلاق» به بستری برای شکل گیری «انسانی مقلد و بی تفاوت» تنزل یافته است؟

شاهد مثال این نگاه در عرصه سیاست، آنهایی هستند که به جای پاسخ به مسائل روز کشور، در یک فرار رو به جلو، تمامی مشکلات مملکت - حتی آلودگی هوای تهران و ترافیک شهری را هم - به ارتباطات چند کشور خاص گره می‌زنند. برخی از آنها نیز در نسخه‌ای پیشرفته‌تر، مذاکره را تنها راه حل - به اصطلاح خودشان - «نرمال‌سازی» چهره امنیتی ایران می‌دانند.

در زمانه‌ای که کشور‌های غربی از کنوانسیون‌های خودساخته یکی پس از دیگری خارج می‌گردند، شوق پیوستن به کنوانسیون‌های مرتبط با ممنوعیت برخی سلاح‌های متعارف، CFT، پالرمو و از این قبیل رواج می‌دهند.

چراکه اگر شهیدان طهرانی‌مقدم، فخری‌زاده، احمدی‌روشن و شهریاری در قید و بند استاندارد‌های خودساخته غرب برای خلق یک چهره به اصطلاح نرمال از جمهوری اسلامی ایران بودند، هیچگاه نمی‌توانستیم در دنیای قلدرمآبان از پیشرفت‌ها و افتخارات خود در عرصه‌های دفاعی و موشکی تا رادیودارو‌ها و هسته‌ای متصور شویم.

یا در عرصه اقتصادی به دنبال تحقق نسخه‌هایی است که خروجی آن چیزی جز وابستگی نمی‌باشد. نسخه‌هایی که نه تنها اهداف بزرگ برای ملت ایران را به تمسخر می‌گیرند، بلکه مواردی، چون تحقق رشد ۸ درصدی در اقتصاد را خیال واهی به شمار می‌آورند.

جریانی از درون دانشگاه‌های کشور قائل به جراحی اقتصادی است، لکن خونریزی و دردش را برای مردم می‌پسندد و تصمیم‌های سختی که مستکبرین خارجی را به درد آورَد، مورد رضایتش قرار نمی‌گیرد.

افزایش حقوق و دستمزد کارگران را عامل افزایش تورم به حساب آورده و خلق پول و افزایش نقدینگی ناشی از آن توسط بانک‌های خصوصی را ابزاری برای توسعه می‌داند!

هدایت نقدینگی به سمت تولید برای تقویت بنیه اقتصاد درون‌زا در کشور را جهل و نادانی نسبت به فهم و مبانی اقتصاد می‌شمارد، اما در مقابل، سیل خروشان نقدینگی به بازار‌های غیرمولد را عاملی برای توسعه بازار‌ها می‌داند.

حلقه بسته‌ای در دانشکده‌های خاص شکل گرفته که به دنبال بسط نظریه توسعه عمودی و مخالفت با هرگونه اعطای زمین و تسهیل ساخت مسکن توسط مردم است. اندک گروهی که با تخصص‌پنداریِ تفکر خود جلوی هرگونه مسیر به سامان رسیدن وضع مردم را می‌گیرد، اما مسئولیت عواقب آن را قبول نمی‌کند. این استاد دانشگاه که با تصاحب جایگاه اجرایی مانع پیشرفت ساخت مسکن در کشور شده، وقتی به دانشگاه برمی‌گردد توان تربیت انسان مسئول برای حل مشکلات مسکن را ندارد.

در عرصه فرهنگ نیز طبیعی است گفتمانی که حکومت پیامبر اکرم را مبتنی بر ضرورت‌های زمان دانسته و حاکمیت را بی‌ارتباط به حیثیت نبوی ایشان می‌داند، نمی‌تواند پاسخی پیشرو برای حل معضلات اجتماعی و فرهنگی تولید کند؛ بنابراین مشاهده می‌گردد که در طراحی و اجرایی‌سازی واجب شرعی و سیاسی نه تنها فعالانه و خلاقانه وارد میدان نمی‌شود، بلکه از روی غفلت یا جهالت، بی‌تفاوتی را مشی روشنفکرانه ترجمه می‌نماید.

محصولات این منطق علمی، اصل حاکمیت قانون - که بدیهی‌ترین اصل حکمرانی قلمداد می‌شود - را به سادگیِ یک توصیه، مورد خدشه و نقض قرار می‌دهند. هرچند می‌دانیم اهمال‌کاری اهل قانون نیز در به اجرا گذاشتن قانونی که خودشان آن را مصوب کرده‌اند، به‌علت عدم رعایت تقوای فردی ایشان نیست...، اما به نظر می‌رسد این نیز مانند مورد قبل، به‌خاطر تئوریزه شدن "مصلحت قشری" در منطق فکری‌شان رقم می‌خورد.

به همین دلایل، نسخه‌هایی که ارائه می‌شود علاوه بر ناکارآمدی در پیشبرد اهداف ایران عزیز، نسبتی با امیدآفرینی در جامعه ندارد.

حال اینکه انسان مسئول خود را محدود به حیط نکرده و با استفاده از ظرفیت‌های بالقوه برای حل مسائل اساسی کشور تلاش می‌کند.

اما چگونه می‌توان نمونه‌هایی از این انسان‌ها را به یک مدل برای حرکت مسئولانه در مقابل چشمان جوانان و به ویژه دانشجویان و اساتید جوان کشور تبدیل نمود؟

به نظر می‌رسد باید دانشگاه را به میدان اصلی پیشرفت کشور تبدیل نموده و با بازتعریف نقش و نسبت دانشگاه در منطق ایران اسلامی، جایگاه آن را با تحولات سریع، پرشتاب و رو به جلو در عرصه‌های ملی و بین‌المللی مماس نماییم.

تحقق این نهضت نیازمند خیزش مسئولانه از سوی تشکل‌های دانشجویی است.

راهگشای تشکل‌ها در این مسیر، نگاه مکتب به تجربه‌ی انسان‌های مسئول در تاریخ است.

انسان‌هایی که بن‌بست فناوری را به قله‌های علمی در زیست‌فناوری، صنایع فضایی و موشکی بدل ساخته و بن‌بست‌های منطقه‌ای را به جبهه جهانی مقاومت رسانده‌اند و در شکل‌گیری تصویر مطلوب حکمرانی اسلامی برای جوانان کشور‌های دنیا نیز سهیم داشته‌اند.

بله؟! دانشگاه باید مسئولیت تربیت چنین انسانی را بپذیرد.

فرصت اندک است و نزاع جبهه حق و باطل هر روز تنگ‌تر و پیچیده‌تر خواهد شد. امروز باید تکلیف خود را در این صحنه روشن نماییم. باید همزمان که مسئولیت تحول را می‌پذیریم، برای مواجهه با دشمن مسلح به سلاح فریب و نیرنگ نیز آماده باشیم. دانشگاه در این میدان جدید، دیگر "دانشگاهِ آقایِ جمهوری اسلامی" نیست، خود همه جمهوری اسلامی است.

در این میان بسیج دانشجویی در دانشگاه با ابتکاراتی همچون اتخاذ رویکرد دانشکده‌محوری به منظور توسعه کمی و کیفی دایره مخاطبین، سازماندهی جوانان در هزاران گروه جهادی دانشجویی در اقصی نقاط کشور، میدان‌داری در بزرگ‌ترین پدیده فرهنگی کشور یعنی راهیان نور و اتصال مسائل اساسی حوزه‌های فناوری جبهه مقاومت به دانشگاه‌های کشور همچون رویداد ملی سورنا را در دستور کار خود قرار داده تا با مرور زمان به کارخانه‌ای برای خلق انسان مسئول در دل نهاد علم تبدیل شود. امید است این کنش مسئولانه ظل توجهات حضرت بقیه‌الله اعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و رهنمود‌های پدرانه و حکیمانه معظم‌له به الگویی مطلوب برای زیست مسئولانه و تغییر شاکله نهاد علم منجر گردد.