شناسهٔ خبر: 71685693 - سرویس فرهنگی
منبع: جوان | لینک خبر

گفت‌وگوی «جوان» با مریم جلالی، معاون صنایع دستی وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی

کاش برای ترویج عفاف و حجاب از صنایع دستی هم استفاده می‌شد

فرهنگ ما در حوزه عفاف و حجاب فرهنگی غنی است، اما در حوزه ایجاب از آن استفاده نمی‌کنیم. اغلب پوشش‌های محلی و سنتی ما در ایران عفیفانه هستند و این یک مزیت است که باید در قوانین بالا دستی مثل قانون عفاف و حجاب این مسئله دیده شود. اگر دختر جوان ما بداند می‌تواند یک لباس ایرانی زیبا بر تن کند، مگر دیوانه است که شلوار لی بدن‌نما تن کند. مشکل از ماست که برای او کالای مبتنی بر فرهنگ ایرانی تهیه نکرده‌ایم یا اگر هم تولید شده مورد حمایت جدی قرار نگرفته است

صاحب‌خبر -

جوان آنلاین: مسئله تولید ملی اصلی‌ترین شعار و دغدغه رهبر معظم انقلاب است که لزوم رویکرد‌ها و نگاه‌های تولیدمحور در همه بخش‌های کشور را می‌طلبد. صنایع دستی با توجه به ظرفیت‌هایی که برای آن متصور است، حوزه‌ای است که نیاز به همگرایی بیشتر برای توسعه و پیشرفت صنعتی دارد. معاونت صنایع دستی وزارت میراث فرهنگی و گردشگری می‌کوشد بنای توسعه این حوزه را مبتنی بر نگاه تولیدمحور مورد توجه قرار دهد. نگاهی که می‌تواند این صنایع را پویا و زنده نگه دارد و به ارتقا و تقویت بعد هنری آن نیز کمک کند. در این ارتباط با مریم جلالی، معاون صنایع دستی وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی گفت‌و‌گو کرده‌ایم. 

موضوع صنایع دستی در ایران به لحاظ اینکه تقویت‌کننده بعد هویت ملی است دارای اهمیت زیادی است، اما نگاه توسعه‌محور به آن چیزی است که به نظر می‌رسد آنچنان که باید مورد توجه قرار نگرفته است. فکر می‌کنید در این زمینه چه چالش‌هایی وجود داشته و پیش روی تقویت این مسئله بوده است؟
صنایع دستی طی زمان بین دستگاه‌های مختلف دست به دست شده و هر دستگاهی یک بخش خوشمزه آن را جدا کرده است. برای مثال فنی و حرفه‌ای آموزش آن را برداشته است، وزارت صمت کارگاه‌ها و فرش دستباف آن را مال خود کرده، وزارت تعاون و رفاه تعاونی‌های آن را به خود اختصاص داده و وزارت ارشاد هنرمندان آن را برداشته و هر تکه‌ای یکجا مانده است. 

در واقع تبدیل به یک مجمع‌الجزایر شده است. 
بله و حالا ما ناظر بر برنامه هفتم توسعه که باید زیست‌بوم صنایع دستی را معین کنیم، تکالیفی داریم. در واقع همه سعی کرده‌اند اختیارات بگیرند و ما بیشتر تکلیف بر گردن داریم، برای اینکه با این تکلیف‌گرایی بتوانیم همگرایی ایجاد و همه دستگاه‌ها را سر خط کنیم، اما این کار ساده‌ای نیست. اگر آموزش ما در فنی و حرفه‌ای است، ما باید تأکید کنیم آموزش در صنایع دستی متفاوت است. فنی و حرفه‌ای مشتری‌محور است. اینکه برای مثال من در یک شهر برای خاتم‌کاری مشتری ندارم، به جای آن ناخن‌کاری می‌گذارم. در واقع بحث هویت برای آنها ممکن است اولویت نباشد، اما برای ما مهم است. این ما هستیم که برای مثال باید هویت خاتم‌کاری را در شیراز حفظ کنیم. نکته ماجرا این است که باید یک سیاست فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در حوزه صنایع دستی به خاطر ساحت‌های مختلفی که دارد ایجاد کنیم. ما مدام از پیوند نسلی صحبت می‌کنیم که مصداق آن صنایع دستی است. ما می‌دانیم پدربزرگی که تهذیب کار می‌کرده است می‌تواند به نوه‌اش یاد بدهد، هم تولید عشق و عاطفه بکند و هم تولید شغل و درآمدزایی. در بحث آسیب‌های اجتماعی صنایع دستی می‌تواند کمک‌کننده باشد. صنایع دستی در بحث عفاف و حجاب خیلی کاربرد دارد و ظرفیت‌های زیادی است که می‌توان استفاده کرد. 

در معماری به نظرم خیلی می‌تواند مؤثر باشد. 
بله همینطور در چیدمان مبلمان شهری. چرا ما می‌گوییم اقتصاد هویت بنیان؟ برای مثال رنگرزی دانش‌بنیان‌ترین اقتصاد ما بوده است. این سفالی که ۸۰۰سال است خدشه‌ای به رنگ آن وارد نشده برخاسته از یک دانشی بوده است. آن پلی که ۷۰۰سال است پابرجاست نیز همچنین، بنابراین دانش سنتی ما تبدیل شده به صنایع دستی ما. آمیخته با هنر است. می‌خواسته سفره پهن کند، می‌توانسته از کرباس ساده باشد، اما قلمکار را آورده که زیبایی داشته باشد. برای غذا خوردن کاسه‌ای درست کرده که سفال ساده نباشد و نقاشی و نگارگری را روی آن آورده است. در واقع باهم همگرایی دارند. 

 صنایع دستی در اسناد بالادستی ما چه جایگاهی دارد؟
از یک جایی صنایع دستی از ادبیات توسعه یا پیشرفت دور افتاده است، یعنی از برنامه چهارم توسعه به بعد ما دیگر صنایع دستی را نمی‌بینیم. ادبیات تغییر کرده است. گفته‌اند صنایع خلاق یا صنایع دانش‌بنیان یا صنایع های‌تک! یادمان رفته که ما یک صنعتی داشتیم که مزیت نسبی‌مان در صنایع جهان بوده است. شما بهترین خودرو را هم که درست کنید، چون آنها خودشان دارند، به چشم نمی‌آید، اما بهترین خاتم دنیا را ما می‌سازیم، بنابراین مزیت رقابتی ما در صنایع دستی است، منتها، چون نتوانسته‌ایم بازاریابی درستی انجام دهیم و مشتری‌محور پیش برویم، به تدریج در بحث اقتصاد صنایع دستی دچار برخی عقب‌ماندگی‌ها شده‌ایم. در صنایع دستی جهان ۲۹۹ محصول از ۴۰۰ محصول شناخته شده و ثبت شده به ایران تعلق دارد. 

 یعنی چیزی حدود ۷۰ درصد.
بله ۷۰ درصد از محصولات به اصطلاح هندزکرافت، یعنی چیزی که برآمده و ساخته از ریشه‌های تاریخی و سنتی در صنایع دستی باشد به ایران تعلق دارد. شیشه داریم. چرم داریم. چوب داریم، کاغذ داریم. استخوان داریم. برای مثال در هند شیشه ندارند. صنایع چوب و کاغذ آنها خیلی قوی است، اما از این ظرفیت‌ها ما تا به حال درست استفاده نکرده‌ایم. 
خیلی از اینها در حال از بین رفتن هستند. 
بله همینطور است. علتش این است که دیگر کاربرد خود را از دست داده‌اند. 

کارکرد اغلب صنایع دستی ما چیست، بیشتر تزئینی است یا کارکرد‌های دیگر هم دارد؟
به مرور تزئینی شده‌اند، درحالی که قبلاً جزو صنایع زیستی بوده‌اند، اما ما می‌توانیم خیلی از اینها را وارد زندگی خود کنیم و جنبه کاربردی‌تری به آنها بدهیم. برای مثال ما یک هنری داریم به نام موتابی در بفرویه یزد که من رفتم دیدم فقط یک کارگاه از این هنر وجود داشت. موتابی به هنر ریسیدن موی بز برای بافت چادر‌های عشایر و طناب اطلاق می‌شود. هم با یک سرمایه کم می‌شود آن را راه انداخت و هم از یکسری دورریز‌ها می‌شود برای ساختن آن استفاده کرد و هم اینکه شخصی‌ساز است. موتابی از مهم‌ترین طناب‌هاست؛ یک طناب ارگانیک که برای مثال در کوهنوردی مورد استفاده است. الان، اما ۱۳ کارگاه در بفرویه وجود دارد. ما باید سعی کنیم تولیدمحور و مشتری‌مدار عمل کنیم. در عین اینکه از گنجینه‌های تاریخی مراقبت می‌کنیم، باید بتوانیم کاربرد‌های امروزی این محصولات را دریابیم و وارد زندگی مردم کنیم. ما ممکن است دیگر سفره قلمکار نداشته باشیم، اما می‌توانیم فولدر قلمکار داشته باشیم که یک عنصر هویتی محسوب می‌شود. ما به یکسری گزاره‌سازی یا گفتمان‌سازی در صنایع دستی نیاز داریم. الان جهان درحال رجعت به سمت صنایع دستی است. 

جالب است که برخی دقیقاً خلاف این را تبلیغ می‌کنند و با عنوان‌کردن پدیده‌ای مثل هوش مصنوعی فاتحه کار دست را می‌خوانند. 
صنایع دستی همیشه صنایع دستی خواهد ماند و ارزش خودش را هیچ‌گاه از دست نمی‌دهد. فرش دستباف یک هویت و روح دارد که پیشرفت علم نمی‌تواند آن را کمرنگ کند. مشکل این است که درباره صنایع دستی ما هنوز در مرز توصیف متوقف مانده‌ایم و جنبه ویترینی همچنان بر جنبه‌های توسعه‌ای ماجرا می‌چربد، در صورتی که این باید برعکس باشد. از این باید گذر کنیم. رویکرد ارزش افزوده، اشتغال و درآمدزایی و رویکرد طراحی‌های نوین باید به صنایع دستی داشته باشیم. جوان امروزی ممکن است خاتم را به خودی خود نپسندد، اما وقتی همین روی دسته عینک بیاید ممکن است از آن استقبال کند یا مثلاً وقتی وارد حوزه مد و فشن می‌شود، می‌تواند باورپذیرتر شود، یعنی وارد زندگی روزمره مردم بشود، حالا مطابق ارزش‌های فرهنگی و بومی خود ما باید این اتفاق بیفتد. ما باید موتیف‌ها و نقش‌های‌مان را زنده نگه داریم. بازار کار ما در صنایع دستی می‌تواند خیلی وسیع باشد. ما در صنایع دستی می‌گوییم کسی که بتواند دکمه پیراهنش را ببندد و تا عدد ۵ بشمرد، می‌تواند در این حوزه فعالیت کند. از جامعه معلولان گرفته تا بزهکاران و زندانیان تا افرادی که بازنشسته شده‌اند، اما فعالیت در این کار برای‌شان جذابیت دارد. بازار کار صنایع دستی باید در زنجیره فروش خود را نشان بدهد. یک کریدوری وجود داشته باشد که بتواند بازاریابی کند. ما الان با تراکم تولید روبه‌رو هستیم و این تولیدات باید بازار پیدا کنند. وقتی شما همه محصول‌تان را چینی می‌خرید شاید به این دلیل است که کیفیت کالای ما آنقدری که باید مناسب نیست. 

احتمالاً به دلیل این است که نگاه به صنایع دستی بیشتر ویترینی بوده است. 
دقیقاً، صنایع دستی باید به نیاز انسان پیوند بخورد. بشود عینک، بشود ظرف درون سفره، بشود لباس تن آدم‌ها، روی دراور یا یخچال بیاید. 

به نظرم نیاز به قانون هم دارد، یعنی قانون باید ملزم کند تولیدکننده‌ها این هویت‌های ملی را مورد توجه قرار دهند و در تولیدات‌شان استفاده از آنها را لحاظ کنند. 
اول فرهنگ‌سازی، بعد تشویق است و بعد از آن مسئله الزام باید مطرح باشد. الان آقای عارف باز یک مصوبه دولتی را زنده کرده که هدایای دستگاه‌های دولتی باید حتماً از صنایع دستی باشد، اما برای مثال من بسته‌بندی مناسب ندارم. باید یک مسیری را طی کنیم که از طراحی تولید کاربردی و بسته‌بندی مناسب، برندینگ و مارکتینگ استاندارد‌سازی کیفی و استاندارد‌سازی قیمت مسیر طی شود تا مشتری احساس رضایت کند و ترغیب شود به بیشتر خریدن. الزام تنها کارایی لازم را ندارد. 

البته یک بخش از این خلأ می‌تواند با رسانه مرتفع شود.
صنایع دستی، چون تا به حال مهجور بوده است، من اولین سیاستم را گذاشتم روی تقویت توجه. برای مثال شورای انقلاب فرهنگی سند ما را تصویب کرد. باید گفتمان‌سازی اتفاق بیفتد. 

 که البته شوآف هم نباشد!
بله شوآف شبیه آدامس است، می‌جوید، اما هیچ‌وقت هم سیر نمی‌شوید. باید یک غذا و خوراک فرهنگی ایجاد شود. 

باید پشت بند جلب توجهی هم که ایجاد می‌شود، یک اتفاقاتی هم بیفتد. 
بله، هنرمندان صنایع دستی مقداری درون‌گرا هستند. منافع فردی و بخشی در خدمت منافع ملی تعریف نشده‌اند. یک نگاه فرادستگاهی نیاز است که در صنایع دستی اتفاقات خوبی رقم بخورد. از سال ۱۳۸۶ به بعد که این سازمان از زیرمجموعه وزارت صمت جدا و تحت وزارت میراث تعریف می‌شود، مدام قلمرو آن کوچک‌تر شده، اما نیاز است اقتصاد فرهنگ در زمینه صنایع دستی تقویت شود. من خودم سال‌ها در زمینه خانواده کار کرده‌ام و همیشه خانواده برایم محور توسعه بوده و این محور توسعه بودن وقتی جواب می‌دهد که ما خانواده سالمی داشته باشیم که مولد است، یعنی خانواده سالم اساساً محور تولید است، حالا تولید فرهنگی که پیش‌زمینه است برای تولیدات تجاری و صنعتی. اگر نگاه اینگونه باشد می‌تواند بسیاری از مشکلات و موانع پیش‌روی صنایع دستی توسعه‌محور را از پیش پا بردارد، یعنی اول تولید عشق، عاطفه و محبت‌کردن، بعد تولید اخلاق و قانون با تربیت و آموزش صحیح و سپس تولید ذهن با سلامت و در نهایت تولید ثروت با کارآفرینی. اگربه دنبال مصداق برای این چهار مورد بگردیم، صنایع دستی از همه اینها برخوردار است. یک استادی که به عنوان پدربزرگ به نوه‌اش یک کاری را یاد می‌دهد، هم تولید عاطفه و محبت می‌کند، هم امر و نهی دارد. ذهن تربیت می‌شود، هم تولید ثروت می‌کند و در این پروسه سلامت هم هست و می‌تواند تولید فرزند هم داشته باشد. 

درباره کارکردگرایی در بحث صنایع دستی فکر می‌کنم جای کار زیادی وجود دارد. حوزه‌هایی که تا به حال به آن فکر نشده است و می‌تواند روزنه‌های خوبی برای توسعه صنایع دستی باشد. 
بله، برای مثال در حوزه عفاف و حجاب کسی نیامده تا به حال لباس‌های سنتی ایرانیان را بررسی کند. ما در ایران کلی گمج بافته داریم. پوشاک سنتی و دست‌بافته‌های سنتی ما بسیار می‌توانند در این زمینه کمک‌کننده باشند. برای مثال ما بسیار رودوزی‌های سنتی داریم. این سؤال مطرح است که چرا در قانون عفاف و حجاب که این همه موضوع سلبی مطرح شده، موضوعاتی از این دست مغفول مانده است. اینکه شلوار اصلاً برای ایرانی‌ها نبوده است. ما همیشه لباس‌های بلند داشته‌ایم. ایرانی‌ها حتی مرد‌ها همیشه لباس‌های بلند بر تن می‌کرده‌اند. 

تا به حال این فعالان مد و لباس را پای کار آورده و با آنها صحبت کرده‌اید؟
بله زیاد، اما متأسفانه طراحی غربی غلبه زیادی بر ذهن طراحان مد و لباس ما دارد. کمتر ایرانی فکر می‌کنند. طراحی سنتی را بیشتر یک جور تزئین نگاه می‌کنند. آن را دال مرکزی طراحی خود نمی‌بینند. این باید فرهنگ‌سازی شود. باید ذهن این دوستان اولویت‌های فرهنگ ملی را بشناسد و برای‌شان به لحاظ ذهنی الزام‌آور باشد ولی اینطور نیست. 

صنایع دستی ایران در قانون عفاف و حجاب می‌توانست دیده شود؟
بله، برای مثال در قانون عفاف و حجاب می‌توانستند ذکر کنند به کسی که لباس محلی‌اش را استفاده کند این امتیاز داده می‌شود. مگر می‌شود شما قانون عفاف و حجاب بنویسید و لباس محلی طوایف و اقوام مختلف را در نظر نگیرید. آن سوزن‌دوز بلوچ اگر موضوع کارش صنعتی باشد و حاکمیت پای کار تولیدات او بیاید، انگیزه بیشتری برای تولید پیدا می‌کند. 

ضمن اینکه شما ببینید رهبر معظم انقلاب هم سال‌هاست شعار سال را مبتنی بر موضوع تولید طراحی می‌کنند و دغدغه شما هم در بحث صنایع دستی همین تولیدمحور‌بودن است و به نظر می‌رسد این موضوع را می‌شود در بسیاری از مباحث کلان دخالت داد، از جمله همین قانون عفاف و حجاب که اهمیت ویژه‌ای دارد. 
فرهنگ ما در حوزه عفاف و حجاب فرهنگی غنی است، اما در حوزه ایجاب از آن استفاده نمی‌کنیم. اغلب پوشش‌های محلی و سنتی ما در ایران عفیفانه هستند و این یک مزیت است که باید در قوانین بالا دستی مثل قانون عفاف و حجاب این مسئله دیده شود. اگر دختر جوان ما بداند می‌تواند یک لباس ایرانی زیبا بر تن کند، مگر دیوانه است که شلوار لی بدن‌نما تن کند. مشکل از ماست که برای او کالای مبتنی بر فرهنگ ایرانی تهیه نکرده‌ایم یا اگر هم تولید شده مورد حمایت جدی قرار نگرفته است. الان صنعت پوشاک ایران را بررسی کنید، ببینید چند نفر در آن فعالیت می‌کنند، بعد مقایسه کنید با صنعت پوشاک بنگلادش و ترکیه. ما دست‌کم باید بازار پوشاک خودمان را در دست بگیریم، با توجه به اینکه کشوری داعیه‌دار فرهنگ غنی و تمدن‌سازی هستیم. در صنعت پوشاک بنگلادش ۴۴ میلیون نفر در حال فعالیت هستند. ۷۰ درصد صنعت این کشور درگیر موضوع پوشاک است، هر چند برای آنها ممکن است بحث هویت ملی خیلی مطرح نباشد، اما رویکرد صنعتی می‌تواند هویت‌ساز هم باشد. شما ببینید این دانش‌بنیان‌ها چقدر بودجه دارند. کلی معاونت دانش‌بنیان داریم، معاونت‌های علمی فناوری وجود دارد. این رنگرزی ما یک دانش سنتی است. چرا سراغ آن نمی‌رویم؟ این چلنگری دانش سنتی ما بوده است. چرا هیچ‌کدام از دانش‌بنیان‌ها سراغ آن نمی‌روند. نمد ما در هوا فضا کاربرد دارد و قزاقستان در حال فروش نمد است. 
وزارت امور خارجه ما چرا نمی‌آید قدرت نرم ایجاد کند و برای رایزنی‌ها از حوزه صنایع دستی کمک بگیرد؟ مسئله این است که ما در سفارتخانه‌ها و رایزنی‌های فرهنگی ایران که می‌رویم صرفاً درون ویترین از صنایع دستی استفاده شده است و هیچ ایده‌ای برای پیوند و تقویت این موضوع به بحث تولید انجام نمی‌شود. مگر می‌شود عنوان سال تقویت تولید باشد، اما وزارت خارجه ما برنامه و ایده‌ای برای این موضوع نداشته باشد؟ ما ۱۶ شهر و روستای ثبت‌شده جهانی داریم و در کل جهان اول هستیم. دومی چین است با هشت مورد ثبت شده. تازه جلوی ما را گرفته‌اند و بیشتر از این به ما سهمیه نمی‌دهند، وگرنه خیلی بیشتر از این دارای شهر و روستا هستیم؛ منبت ملایر. منبت آباده، ملیله زنجان، یک چیزی داریم به نام شیرکی پیچ که در زنجان و سیرجان است و خیلی‌ها در ایران حتی آن را نمی‌شناسند. این ظرفیت‌های عظیم را باید حمایت و تقویت کنیم.