شناسهٔ خبر: 71672970 - سرویس فرهنگی
منبع: خبرآنلاین | لینک خبر

سیده نفیسه؛ بانویی که که مصر را شیفته خود کرد!

سیده نفیسه، بانوی علوی و نواده امام حسن مجتبی (ع)، با زندگی پربرکت خود، الگویی بی‌نظیر از زهد، علم و کرامت را به نمایش گذاشت. او که حافظ قرآن و عالم به حدیث بود، با هجرت به مصر، قلب مردم این سرزمین را تسخیر کرد و با کراماتش، نام خود را در تاریخ اسلام جاودانه ساخت.

صاحب‌خبر -

به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، سیده نفیسه، دختر حسن بن زید بن امام حسن مجتبی (علیه‌السّلام) بانویی پرهیزگار، حافظ قرآن و حدیث بود. ایشان همراه همسرش، اسحاق مؤتمن فرزند امام جعفر صادق علیه السلام از مدینه به مصر رفت و در آن جا اقامت گزید. او سرانجام اول ماه رمضان سال ۲۰۸ قمری درگذشت.

بنابر روایت حوزه، نفیسه خاتون در یازدهم ربیع الاول سال ۱۴۵ هـ.ق در مکه معظمه به دنیا آمد. پدر او حسن بن زید، نوه امام حسن علیه السلام معروف به «حسن انور» و مادر او ام‌ولد بود. از حسن بن زید در منابع رجالی به عنوان «النابه، عالم، عابد، فاضل و شریف علوی» نیز یاد کرده اند. ایشان در نقل احادیث از افراد مورد وثوق است و در جود و کرم به حدی شهرت داشت که مردمان بسیاری از نقاط دور و نزدیک به حضورش می رسیدند و مورد اکرام او واقع می شدند.

در مورد جریان ازدواج او نوشته اند اسحاق مؤتمن او را از پدرش (حسن بن زید) خواستگاری نمود اما گویا وی در مقابل این تقاضا پاسخ روشنی نداد و مهر سکوت بر لب زد. اسحاق از چنین وضعی ناراحت گردید و از منزل حسن انور به مزار جدش رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رفت و خطاب به آن رحمت عالمیان عرض کرد: یا رسول اللّه! من نفیسه را به دلیل تدین، پاکدامنی و شرافت خانوادگی به عنوان همسر آینده خویش می خواستم که تقاضایم بدون جواب مانده است! شب هنگام که حسن انور بر بستر خویش آرمیده بود، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را در رؤیای راستین مشاهده کرد که خطاب به وی فرمود: ای حسن! نفیسه را به ازدواج اسحاق درآور. حسن بن زید فردای آن شب، بی درنگ با این وصلت موافقت کرد، و در ماه رجب سال ۱۶۱ هـ.ق آن دو گوهر تابناک به ازدواج هم درآمدند.

اسحاق مؤتمن در کتاب های تاریخی، انسان پرهیزگار، فاضل و مورد وثوق در حدیث معرفی شده است، چنانچه وقتی ابن کاسب روایتی نقل می نمود، می گفت: «مرا حدیث کرد ثقه رضی، اسحاق فرزند جعفر صادق علیه السلام». وی امامت برادر خود حضرت امام کاظم علیه السلام را مورد تأیید قرار داد و از پدر خویش برای اثبات مقام او، روایت ذکر می کرد. اسحاق از جمله شهود وصیتی است که امام هفتم علیه السلام درباره فرزندش حضرت امام رضا علیه السلام از او استشهاد کرده است. کنیه اسحاق، ابومحمد است و به دلیل شهرت در امانت، او را «مؤتمن» گفته اند.

مورخان و نسب شناسان گفته اند: حاصل ازدواج اسحاق با سیده نفیسه، دو فرزند به نام های قاسم و ام کلثوم است. برخی رجال شناسان خاطرنشان نموده اند: حسین از فرزندان اسحاق بوده که به حَرّان مهاجرت کرده است و نخستین فرد از دودمان او به حَلَب رفت و پس از ازدواج با دختر یکی از رجال این دیار، موفق گردید زمانی که مذهب تشیع در حلب حکمفرما بود، به نشر مذهب شیعه در این سرزمین مبادرت ورزد. از نسل وی دانشمندانی برخاستند.

در سال ۱۸۳ هـ.ق امام کاظم علیه السلام به شهادت رسید و امام رضا علیه السلام عهده دار پیشوایی مردم گردید؛ اما فشارها و آشفتگی های ناشی از حکمرانی زمامداران خودسر عباسی همچنان ادامه داشت. در همین حال، اسحاق بن حسن بن زید (برادر سیده نفیسه) در حبس هارون رحلت یافت.

مهاجرت به مصر

یکی از کارگزاران عباسی در مدینه مأموریت یافت که به خانه های آل ابی طالب حمله کند، اموال آنان را غارت نماید و برای هر کدامشان تنها یک پیراهن بر جای نهد. سیده نفیسه از وقوع این رویدادهای دردناک، احساس کرد باید سرزمین حجاز را با تمام فضایلی که دارد، ترک کند و هجرت اختیار نماید. وی در ذی الحجه‌ سال ۱۹۲ هـ.ق برای بار سی ام، با پای پیاده به سوی مکه عزیمت نمود؛ تا بار دیگر خانه خدا را زیارت کند. در این آخرین سفر معنوی، شوهرش (اسحاق مؤتمن) او را همراهی می کرد. وقتی در بیت الله الحرام بسر می برد، با حالتی از خشوع و خضوع از خداوند خواست او را در زیارت مرقد حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام موفق نماید، که پروردگار متعال دعایش را مستجاب نمود و او پس از گزاردن حج، همراه با همسر دانشور خود، به سوی «بیت المقدس» رهسپار گردید.

سیده نفیسه چند صباحی در منطقه فلسطین اقامت داشت و چون مایل نبود به حجاز برود، رو به شوهرش نمود و گفت: تمایل دارم به مصر برویم، همان جا که برخی از علویان زندگی می کنند. عباسیان جفا پیشه در این دیار نفوذ کمتری دارند، ترجیح می دهم در این کشور اسلامی رحل اقامت افکنیم.

سرانجام نفیسه خاتون، در روز ۲۵ ماه رمضان سال ۱۹۳ هـ.ق وارد سرزمین مصر گردید. مردم این سامان وقتی از ورود بانویی علوی باخبر شدند، به استقبال او آمدند و با هودج هایی که حمل می نمودند، او را تا خانه والی مصر همراهی کردند. حاکم که به خاندان عترت علاقه داشت، مقدم این میهمان را گرامی داشت و دستور داد خادمان و ملازمان در خدمت نمودن به وی، هیچ گونه کوتاهی نورزند.

سیده نفیسه مدتی کوتاه در این سرای سکنا داشت و در چند روز اول اقامت در مصر، تصمیم گرفت صله ارحام را به جای آورد؛ از این رو به دیدار برخی بانوان علوی که با آنان خویشاوندی داشت، رفت و جویای احوالشان گردید. وی از دختر عمویش ـ سکینه خاتون ـ دلجویی نمود و سپس به زیارت قبور علویان و سادات مصر رفت و در جوار قبر این صالحان به ذکر، دعا و تلاوت قرآن مبادرت و برای ایشان از پیشگاه پروردگار استغفار و آمرزش طلب نمود.

از آن جا که اقامت در مقر حاکم مصر برای او، با برخی تکلف ها و تجملات همراه بود، تصمیم گرفت به جای دیگر نقل مکان نماید. محل سکونت بعدی او سرای جمال الدین عبدالله بن جصاح، از بزرگان، بازرگانان و صالحان آن عصر بود. او مدتی در آن جا زیست و به دلیل شهرتی که سیده نفیسه در پیمودن مسیر تقوا و کرامت های اخلاقی بدست آورده بود، مردم از نقاط مختلف این سرزمین به حضورش تشرف می یافتند و چون برخی کرامات از وی ظاهر شد، آوازه اش بیش از پیش فزونی گرفت.

اقامت او و همسرش در این سرای، مدتی ادامه یافت تا آن که به منزل ام هانی نقل مکان کرد. این بانوی مصری که از پرهیزگاران بود، کوشید تا وسایل آسایش و آرامش این دو زوج نکونام و زاهد را فراهم نماید، و با نیت خیرخواهانه ای به خدمتگزاری آنان همت گماشت. اما چون خبر ورود سیده نفیسه و همسرش به مصر در همه ولایات و نواحی این سرزمین منتشر شده بود، مردم به هر نحوی که بود، محل اقامتش را می یافتند و از مسافت های دور و نزدیک به منزلش رفته و حوائج خود را مطرح می نمودند؛ تا آن که به دلیل ازدحام زیاد و تردد شدید، سیده نفیسه احساس نمود کوچه تنگ منتهی به خانه ام هانی و نیز منزل محقر او نمی تواند چنین ظرفیتی را تحمل کند، وانگهی چرا باید همسایه ها این قدر اذیت شوند و تحت فشار باشند.

چون مراجعه اقشار گوناگون مردم به محل اقامت سیده نفیسه همچون گذشته استمرار داشت و این رفت و آمدها برایش بازحمت و مشقت توأم بود، مصمم گشت به سوی حجاز برود و به مدینه بازگردد و در جوار بارگاه جدش به عبادت و نیایش مبادرت ورزد. گروه های زیادی از مردم که در معابر اطراف محل اقامت وی اجتماع نموده بودند، وقتی شنیدند آن بانوی پرهیزگار چنین تصمیمی گرفته است و می خواهد مصر را ترک کند، بسیار ناراحت شدند؛ زیرا چندی نمی گذشت که به این چشمه شفابخش خوگرفته بودند و برایشان بسیار سخت بود که از این وجود بابرکت محروم شوند. افراد دیگری نیز به آن جمع افزوده شدند و همگی از سیده نفیسه خواستند از این تصمیم منصرف گردد و در مصر باقی بماند؛ اما او حاضر نبود پیشنهاد آنان را بپذیرد. چون مردم مشتاق مصر این وضع را مشاهده کردند، به صورت یک راهپیمایی گسترده ای به طرف سرای امیر مصر روانه شدند و خبر عزیمت این بانو را به سوی حجاز مطرح نمودند و از وی خواستار شدند ترتیبی اتخاذ نماید که سیده نفیسه در مصر بماند. حاکم نامه ای همراه با پیکی به جانب این بانو فرستاد و تقاضا کرد که او از عزم خود برگردد؛ اما او نپذیرفت.

حاکم شخصاً به محل اقامت آن بانوی وارسته آمد و با کمال فروتنی از وی خواست در مصر بماند. سیده نفیسه گفت: قصد داشتم در این منطقه بمانم؛ ولی من زنی هستم با توانایی های محدود و قادر نیستم هر روز ساعت های متوالی، با سیلی از جمعیت دیدار داشته باشم و سخن و حاجاتشان را گوش دهم و به هر کدام پاسخ مناسب بدهم. تمام اوقاتم را گرفته اند و مرا از عبادت، ذکر و تلاوت قرآن بازداشته اند. والی مصر گفت: قبول دارم که این وضع برای شما زحمت ایجاد می کند؛ ولی چه می شود کرد؟ مردم مسلمان علاقه دارند با شما ملاقات کنند و از پرتو معارف و فضایلتان بهره گیرند. در هر حال، این مسائل را به نحوی اصلاح می کنم که هم خاطر شریف شما از هر جهت آسوده گردد و نیز مردم هم با شما ارتباط داشته باشند. در اولین قدم، خانه ای نسبتاً وسیع را که در «درب السباع» دارم، در اختیارتان می گذارم و خدا را بر این حال گواه گرفتم و از تو می خواهم که این هدیه را بپذیری و با عدم قبول آن، شرمسارم ننمایی!سیده نفیسه گفت: می پذیرم؛ ولی با این مردم که به سویم هجوم می آورند و هر کدام خواسته ای دارند، چه کنم؟ حاکم گفت: ضمانت این کار نیز به عهده من است، امر می کنم در هر هفته، بیش از دوبار با شما ملاقات ننمایند.

وفات سیده نفیسه

سیده نفیسه در خانه ای که سکونت داشت، قبری حفر نموده و بسیار در آن نماز خواند و به نقلی هزار و نهصد بار قرآن را در این جایگاه ختم نمود. از آنجا که این بانو از لذت های دنیوی کناره گرفت و به اندک غذایی قناعت کرد، ضمن آن که هر روز بر نیروی ایمان و صلابت معنوی او افزوده می گشت، به موازات این اعتلای روحانی، بدنش نحیف و تکیده می شد. روز اول رجب سال ۲۰۸ هـ.ق پاییز زندگی فرا رسید.

برادرزاده اش، زینب می گوید: عمه ام، سیده نفیسه، رنجور شد و در اولین روز از ماه رجب در بستر بیماری قرار گرفت. لحظه به لحظه حالش رو به وخامت می نهاد؛ اما با این وجود، نه از عبادت شبانه دست کشید و نه روزه‌داری خود را ترک نمود، تا آن که در شب جمعه، مصادف با اول ماه رمضان سال ۲۰۸ هـ.ق بیماریش شدت یافت. در حالی که صائم بود، برایش طبیبی آوردند. وی که از حکیمان حاذق و مشهور مصر بود، پس از بررسی های لازم و دریافت شرح حال بیمار، گفت: مریض باید برای بدست آوردن سلامتی و کسب بهبودی، روزه خویش را افطار کند؛ چرا که ضعفی مفرط در مزاجش نفوذ کرده و جانش را تهدید می کند. وقتی سیده نفیسه اظهارات طبیب را شنید، خاطرنشان ساخت: «شگفتا! سی سال است که از خداوند می خواهم با حالت روزه از این دنیای فانی بسرای باقی بروم».

برادرزاده اش ادامه می دهد: عمه ام تا دهه دوم ماه رمضان المبارک سال ۲۰۸ هـ.ق در همین حال بماند و چون حال احتضار به وی دست داد، قرآن را گشود تا آیاتی را تلاوت نماید. پس سوره انعام آمد. همین طور آیات آن را تلاوت می نمود، وقتی به آیه «کتَبَ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَة» (سوره انعام/۱۲) رسید، روحش به جنان قدس پرواز کرد.

برخی گزارش‌ها از عبادت، زهد و سخاوت سیده نفیسه سخن گفته‌اند و آورده‌اند که او مال زیادی داشت و به مردم به ویژه درماندگان و بیماران کمک می‌کرد. وی ۳۰ سفر حج رفته بود. به گزارش منابع اهل تهجد بود و بسیار روزه می‌گرفت.همچنین نقل شده که وی قبری را برای خود حفر کرده بود که هر روز داخل آن می‌رفت نماز می‌گزارد و قرآن را ختم می‌کرد.یک‌صد و نود ختم قرآن در آن قبر نمود. و برخی گفته‌اند: دو هزار ختم؛ و برخی یک‌هزار و نهصد ختم. به گزارش ناسخ التواریخ، سیده نفیسه نزد اهالی مصر به جایگاه بالایی دست یافت.ابونصر بخاری گفته است که مردم مصر برای اثبات دعاوی خود به نام نفیسه‌خاتون سوگند یاد می‌کنند.[ برخی از محققان مصری، علاقمندی اهالی مصر به وی را به خاطر زندگی زاهدانه‌اش می‌دانند.

سیده نفیسه با قرآن انس داشت و حافظ آن بود.[۲۴] او در حال خواندن آیه[۲۵]«قل لمن ما فی السموات و الارض قل لله، کتب علی نفسه الرحمه» [۲۶] یا آیه «لهم دارالسلام عند ربهم وهو ولیّهم بما کانوا یعملون»[۲۷] از دنیا رفته است.[۲۸]

جایگاه علمی و معنوی

سیده نفیسه با تفسیر و حدیث آشنا بود برخی از عالمان حدیث او را نقل می‌کردند.محمد بن ادریس شافعی (یکی از فقهای مذاهب چهارگانه اهل سنت) از او حدیث اخذ می‌کرد و احمد بن حنبل(پیشوای حنابله) در مجالس نقل حدیث او شرکت می‌کرد.هنگامی که محمد بن ادریس شافعی از دنیا رفت جنازه او را در منزل سیده نفیسه بردند و او در نماز میت شرکت کرد.

در برخی منابع کرامت‌هایی مانند شفای بیمار و رهانیدن مصر و رود نیل از خشکسالی به سیده نفیسه نسبت داده شده است. جمال الدین بن تغری بُردی گفته است که کرامت‌های او در همه‌جا معروف است. احمد ابوکف ملقب شدن نفیسه به کریمةالدارین را به این دلیل می‌داند که مردم مصر از وی در زمان زنده بودن و پس از مرگش کراماتی مشاهده کردند.

منابع:

منتهی الامال مرحوم شیخ عباس قمی ج۲

ویکی شیعه

دانشنامه اسلامی

بانوی کرامت غلامرضا گلی زواره